چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 17:15 ::  نويسنده : افسانه

- جنگ های کوروش کبیر جهت بست قلمرو هخامنشی
  2- جنگ بابل نبرد کوروش کبیر و نبونید پادشاه بابل
  3- جنگ سارد نبرد کوروش کبیر با کرزوس
  4- نبرد کوروش کبیر با ماساژتها و کشته شدن کوروش کبیر
  5- جنگ پلوزیوم نبرد کمبوجیه با مصریان
  6- جنگ میلت نبرد داریوش کبیر با یونان و آتن
  7- جنگ مدی نبرد داریوش اول پادشاه هخامنشی با یونانیان
  8- جنگ ماراتن نبرد داریوش اول پادشاه هخامنشی با یونانیان
  9- جنگ ترموپیل نبرد خشایارشا با آتنیها
  10- جنگ آرت میزیوم نبرد خشایارشا با یونانیها
  11- جنگ سالامین نبرد خشایارشا با یونانیها
  12- جنگ میکال نبرد خشایارشا با یونانیها
  13- جنگ پلاته نبرد مردونیه سردار سپاه خشایارشا با یونانیها
  14- جنگ گرانیک نخستین جنگ داریوش سوم با اسکندر
  15- جنگ ایسوس دومین جنگ داریوش سوم و اسکندر مقدونی
  16- حنگ گوگامال آخرین نبرد داریوش سوم و اسکندر
  17- جنگ گاوگاملا دفاع مردانه ژنرال آریو برزن در برابر سپاه اسکندر
  18- جنگ حران نبرد سورنا سردار اشکانی با رومیان
  19- جنگ کاره نبرد ارد پادشاه اشکانی با کراسوس سردار رومی
  20- جنگ آنتوانت نبرد فرهاد چهارم با رومیان
  21- جنگ تراژان نبرد خسرو اشکانی با رومیان
  22- جنگ سورس نبرد اردشیر اول ساسانی با رومیان
  23- جنگ هرمزدگان نبرد اردشیر پاپکان و اردوان پنجم سقوط سلسله اشکانیان
  24- جنگهای اردشیر پاپکان جهت بست امپراطوری ساسانی
  25- نبرد شاپور اول ساسانی با والرین امپراطور روم
  26- جنگ بلخ و استفاده ژنرال بهرام چوبین از نوعی موشک علیه خاقان بلخ
  27- نبرد شاپور سوم معروف به ذوالاکتاف با اعراب
  28- جنگ شاپور سوم ساسانی انتقام فتوحات اسکندر مقدونی
  29- جنگ هراکلیوس نبرد خسرو پرویز با رومیان
  30- جنگ قسطنطنیه نبرد خسرو پرویز با رومیان
  31- جنگ پل ( جسر ) اولین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب
  32- جنگ زنجیر اولین جنگ اعراب با یزدگرد سوم ساسانی
  33- جنگ اولیس دومین جنگ اعراب با یزدگرد سوم ساسانی
  34- جنگ بوایب سومین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب
  35- جنگ قادسیه چهارمین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب
  36- جنگ مدائن پنجمین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب
  37- جنگ نهاوند آخرین نبرد یزدگرد سوم پادشاه ساسانی با اعراب
  38- جنگ زاب نبرد ابومسلم خراسانی و شکست امویان
  39- حمله مغولان جنگ جلاالدین خوارزمشاه با چنگیز خان
  40- حمله تیمور گورکانی با ایران
  41- جنگ ارومیه نبرد شاه عباس صفوی با عثمانی
  42- جنگ چالدران نبرد شاه اسماعیل صفوی با سلطان سلیم عثمانی
  43- جنگ مورچه خورت نبرد نادرشاه با اشرف افغان
  44- جنگ کرنال نبرد نادرشاه برای تصرف هندوستان
  45- جنگ دهلی نبرد نادرشاه برای تصرف هندوستان
  46- جنگ تفلیس اولین جنگ فتحعلیشاه قاجار با روسیه
  47- جنگ اچمازین دومین جنگ عباس میرزا با روسیه
  48- جنگ شوشی سومین جنگ عباس میرزا با روسیه
  49- جنگ اصلان دوز چهارمین جنگ عباس میرزا با روسیه
  50- جنگ گنجه پنجمین جنگ عباس میرزا با روسیه
  51- جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین
  52- جنگ ایران و عراق

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:45 ::  نويسنده : افسانه
گزارش «تابناک» از یک درصدی‌ها حاکم بر آمریکا:
یک درصدی که در آمریکا و البته در بیشتر نقاط جهان بر دیگران حکومت می‌کنند، چگونه پول می‌سازنند، اردواج می‌کنند، در انتخابات شرکت می‌کنند و سرانجام میلیاردر و یک درصدی می‌شوند؟
خانواده‌های بسیار ثروتمند در آمریکا، بیشتر در حوزه سرمایه‌گذاری مشغول هستند، با یکدیگر وصلت و سیاست را با حساسیت خاصی دنبال می‌کنند.

«میت رامنی» نخستین مالتی میلیونری نیست که به دنبال ریاست جمهوری است و حتی ثروتمندترین کاندیدا هم نیست.

«راس پروت» که رکورددار این حوزه است، از سال 1992 تا 1996 بخشی از سرمایه میلیاردی خود را که از حوزه اطلاعات و کامپیوتر به دست آورده بود، صرف مناقصه‌های شکست خورده کرد. از آن زمان تا کنون معمولا راه مردانی که دارایی و ثروت خود یا خانواده‌شان را مدیون نفت، ورزش، نشر، قوانین آزمایشی، مشروبات و زندگینامه‌های پرفروش هستند، همواره دنبال شده است.

اما آقای رامنی که سرمایه‌ای نزدیک دویست میلیون دلاری خود را از راه سرمایه‌گذاری خصوصی در امور اجرایی شرکت‌های خرید و فروش به دست آورده است، نخستین کاندیدا از دنیای سرمایه‌گذاران قدرتمند است.

همچنین وی نشان دهنده و تشریح کننده چهره در حال تغییر ثروتمندان آمریکایی نیز هست. این 1% ثروتمندان در آمریکا، نه تنها بیشترین سهم را از گوشت قربانی می‌برند، بلکه قاعدتا خالقین سرمایه نیز هستند.

سرمایه ‌گذاران می‌تازند

بنا بر داده‌های مالیاتی فدرال، در سال 2008 متوسط درآمد این 1% چیزی نزدیک 1.2 میلیون دلار بوده است. در آن سال، ورود به جمع این 1% با میانگین 380000 دلار آغاز می‌شد، در حالی که در سال 2007 اداره بودجه کنگره، این میانگین را به 347000 دلار رسانده بود. حتی پس از آن، با کسر مالیات‌های فدرال و اضافه کردن نقل و انتقالات بانکی در محاسبات، این رقم به 252000 دلار هم رسید.

اما نکته اینجاست که اگر این محاسبات بر پایه ارزش خالص دارایی‌ها حساب شود و نه درآمد، در سال 2009 ارزش دارایی‌های خالص این قشر 6.9 میلیون دلار بوده که بر پایه گزارش فدرال رزرو، 23% پایین‌تر از مقدار آن در سال 2007 بوده است.

به طور کل، این 1% ثروتمند، نیمی از درآمد خود را از مسیر حقوق و دستمزد، یک چهارم آن را از راه خود اشتغالی و الباقی را از طریق بهره، سود سهام، ارزش افزوده دارایی‌ها و مال‌الاجاره به دست می‌آورند.

بر پایه یک تحلیل، 16 درصد از این 1% پزشکان متخصص و 8 درصد آنها را وکلا تشکیل می‌دهند؛ تسهیمی که در سال‌های اخیر البته کمی تغییر کرده و نویسندگان نیز در آن حضوری پررنگ پیدا کرده‌اند، ولی جالب توجه‌ترین تغییر در این میان، رشد شاغلان در حوزه سرمایه و سرمایه‌گذاری از 8 درصد به 13.9 درصد است، به گونه ای که 25 عدد از ثروتمندترین بنگاه‌های سرمایه‌گذاری بیش از 25 میلیارد دلار درآمد کسب کرده‌اند، یعنی شش برابر بیشتر از همه مدیر عاملان در شرکت‌های کوچک و بزرگ.

هرچند این 1% تقریبا در همه کشورها بیشترین سهم را از درآمدها در اختیار دارند، اما گزارشی که از سوی سازمان همکاری و توسعه اقتصادی منتشر شده، نشان می‌دهد که این روند در آمریکا بسیار زودتر آغاز شده و همچنین عمیق‌تر نیز به پیش رفته است.

زنجیره خانواده و قواعد ثابت

عضویت در 1% ثروتمندان آمریکا تقریبا تابع قاعده‌ای ثابت است: سه چهارم اعضای خانواده ثروتمندان در یک سال بر حسب درصد، در سال آینده هنوز عضو خانواده هستند. هرچند این تناسب به مرور زمان تغییراتی می‌کند، بسیاری از این خانواده، طی یک دهه بعد هنوز جزو 10% ثروتمندان جامعه باقی خواهند ماند، هرچند دیگر عضو این 1% نباشند. در این میان، خویشاوندی نقش مهمی دارد: والدین ثروتمند، فرزندانی ثروتمند به وجود می‌آورند. البته دستیابی به سطوح آموزش عایه و همچنین یک خانواده باثبات نیز در این میان کمک فراوانی خواهند کرد.

بر اسای گزارش گالوپ، 71 درصد افراد در این 1% مدرک دانشگاهی و تقریبا نیمی از آنها نیز مدارک تحصیلات عالیه و تکمیلی دارند. این رقم دو تا سه برابر بیشتر از همین تناسب در میان 99% است.

همچنین احتمال ازدواج موفق و داشتن فرزند در این 1% به همین ترتیب به مراتب بیشتر است. از سویی، این 1% معمولا با اقشاری همردیف خود ازدواج می‌کنند. بر پایه یک تحقیق در فواصل سال‌های 1379 تا 2005 تعداد زوج‌ها در میان این 1% که از زمینه یقه آبی‌ها بودند، از 7.9% به 6.4% کاهش پیدا کرده‌اند، در حالی که زوج‌هایی از حوزه سرمایه‌گذاران، ملاکان و وکلا از 3.5 درصد به 8.8 درصد افزایش یافته است.

1% حامی 99%

بر پایه گزارش گالوپ، این 1% بیشتر به جمهوری خواهان تمایل دارند تا دمکرات‌ها. ثروتمندان آمریکا معمولا در فعالیت سیاسی خود، همزمان جبهه لیبرال و محافطه کار را حمایت می‌کنند.
یکی از کارشناسان گالوپ می‌گوید: بیشتر این ثروتمندان با جنبش اشغال وال استریت همدردی می‌کنند. از سویی، بخشی از آنها با اشتغالزایی ثروتمند می‌شوند و وال استریت را به عنوان مکانی می‌نگرند که در آن کسب و کارها از یکدیگر جدا شده و توسط افراد گوناگونی به دست گرفته می‌شوند. نمونه این تناقض را در باب پارکوویتز ثروتمند می‌توان دید که هرچند در تمام عمر جمهوری‌خواه بوده، با اعتراض به سیاست‌های بوش به اوباما روی کرده و هرچند با تجارت افرادی مانند رامنی مشکلی ندارد؛ اما با جنبش وال استریت موافقت دارد، تنها از این روی که معتقد است، شرکت‌های سرمایه‌گذاری قدرت بسیاری دارند.

ولی به هر روی، بیشتر افراد این خانواده 1 درصدی، علاقه بسیاری به سخن گفتن پیرامون دارایی‌شان ندارند.

نیویورک تایمز در مقاله جالبی درباره آنها می‌نویسد: برخی از آنها کابوس آن را دارند که روزی معترضان را در چمن جلوی خانه‌شان ببینند. برخی دیگر ترس حسابرسی از سوی ادارات مالیاتی و دیگر کارهای تنبیهی دولتی را دارند.
 
تقریبا همه افراد این 1% همواره رأی می‌دهند، 68% آنها کمپین‌های انتخاباتی به راه می‌اندازند، نیمی از آنها با فردی در کنگره ارتباط دارند و معمولا یک پنجم آنها از یک کاندیدا حمایت مالی می‌کنند. بیشتر افراد از این قشر 1% خواسته یا ناخواسته به دنبال منافع عمومی هستند، زیرا به راه‌های گوناگون، درآمد و ثروت خود را از راه این منافع عمومی به دست می‌آورند.
 
iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:44 ::  نويسنده : افسانه
کاهش تولید صنعتی و کشاورزی به سود دلالی و واسطه‌گری
وضعیت حساب ملی ایران چگونه است؟ حساب‌ ملی‌ که محاسبه‌ مهمترین‌ متغیرهای جریانی‌ اقتصاد‌ همچون تولید، مصرف‌، تشکیل‌ سرمایه‌، صادرات‌، واردات،‌ درآمد و رشد اقتصادی در یک‌ دوره‌‌‌ معین‌ از زمان‌ است، وضعیت اقتصاد ایران را آنچنان که مسئولان می‌گویند، نشان نمی‌دهند، رشدی توخالی و دروغین!
با مراجعه به سایت حساب‌های ملی سالانه، می‌توان به راحتی تضعیف تولید را در کنار تقویت دلالی (عمده فروشی و خرده فروشی) دید. واقعیتی که پذیرفتن آن هر چند در آمارهای بالای رشد اقتصادی پنهان می‌شود، نتیجه‌اش بی ارزش شدن آمارهای رشد اقتصادی است.
 

به گزارش «تابناک»، بنا بر آمارهای اعلام شده از سوی مرکز آمار، نرخ رشد اقتصادی ایران در سال 89 با نفت معادل 6.5 درصد و بدون نفت 7.3 درصد اعلام شده است.

با دقیق شدن بسیار کوتاه در سایت حساب‌های ملی که آدرس آن در پایان این یادداشت خواهد آمد، نرخ رشد کشاورزی و صنعت کاهش داشته و این در حالی است که فعالیت‌های عمده فروشی و خرده فروشی از نرخ رشد منفی چهار دهم درصد به نرخ رشد مثبت 2 درصد رسیده و توانسته است حجم 13 درصدی کیک تولید ناخالص ملی ایران را از آن خود کند.

بنا بر این گزارش، نرخ رشد بخش کشاورزی در سال 88، 12 درصد بوده که این نرخ در سال 89 به نزدیک شش و نیم درصد تقلیل پیدا کرده است (بنا بر قیمت پایه). همچنین نرخ رشد بخش صنعت در سال 88، 6 درصد بوده که در سال 89 این نرخ به نزدیک چهار و نیم درصد تقلیل پیدا کرده است.

با وجود کاهش نرخ رشد بخش کشاورزی و صنعت، نرخ رشد عمده فروشی و خرده فروشی از منفی چهار دهم درصد به مثبت 2 درصد در سال 89 افزایش پیدا کرده است.

اینها در حالی است که با توجه به اینکه تولید متکی بر بهره‌وری صورت نمی‌گیرد، به باور بسیاری از کارشناسان اقتصادی، این تولید کنونی نیز عامل افتخار نیست، چرا که عامل ایجاد مشکلات ساختاری در اقتصاد ایران و به دنبال آن، تورم ساختاری و کسری بودجه ساختاری دولت شده است؛ به این معنا که به باور کارشناسان اقتصادی، رشد بدون بهره‌وری خودش خودش را از طریق ایجاد مشکلات ساختاری به علت ناکارآمدی، وابستگی و تورم ساختاری نابود خواهد کرد.

مسئولان اقتصادی و مردم باید بدانند که آمار، ارقام و کمیت‌ها نمی‌تواند عامل افتخار باشد؛ البته راه دستیابی به این نرخ رشد‌ها بسیار مهم است. اگر در راه رشد، بهره‌وری و سرمایه‌های انسانی و اجتماعی فدا شود، به رشد توخالی دست پیدا کرده‌ایم؛ رشدی که عامل رونق واقعی کشورهای توسعه یافته و رونق دروغین و خیالی کشور ما می‌شود.
 
iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:26 ::  نويسنده : افسانه
عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: بزرگترین معضل کشور بیکاری و کمبود اشتغال است.
 
حسین مظفر در گفت‌وگو با فارس، درباره این که اگر رای بیاورد برای اشتغال جوانان چه می کند، افزود: (کمبود)اشتغال در حال حاضر بزرگترین معضل کشور ماست، در درجه اول باید دولت به فکر چاره باشد و به صورت لایحه در فکر چاره باشد.

 
مظفر عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در ادامه گفت: در صورتی که از طریق دولت برای رفع بیکاری اقدام نشود، خود مجلس می‌تواند طرحی را تهیه کرده و به تصویب رساند و برای اجرا در اختیار دولت قرار دهد.

 
وزیر اسبق آموزش و پرورش گفت: در بحث اشتغال اول باید رونق اقتصادی ایجاد شود بخش خصوصی فعال و سیاست اصل ۴۴ به خوبی اجرا شود. وضع مسکن رونق بهتری پیدا کند.

 
وی گفت: هر کدام از بخش‌های اقتصادی فعال شود می‌تواند در رشد اقتصادی جامعه تأثیرگذار باشد و به همان نسبت به در ایجاد اشتغال اثر دارد.

 
مظفر در مورد هدفمندی یارانه و توجه به بهره‌وری در صنعت تولید گفت: من اصلاً به یارانه نقدی به این شیوه کنونی اعتقاد ندارم باید یارانه‌ها در قالب یکسری امور مورد نیاز جامعه که جنبه رفاهی دارد مانند بخش درمان و کالاهای ضروری و نیز تأمین اجتماعی پرداخت شود، اما اگر یارانه به صورت نقدی به مردم داده شود باعث تورم در جامعه و به همان نسبت موجب گرانی می‌شود و مشکلاتی برای جامعه به وجود می‌آورد.

 
وی در مورد سهم تولید و صنعت از یارانه‌ها گفت: یک بخش از یارانه‌ها در صندوق توسعه ملی قرار می‌گیرد که باید برای ایجاد اشتغال و سرمایه‌گذاری در اختیار بخش خصوصی قرار گیرد اما هنوز بخش خصوصی ضعیف و نحیف مانده و نتوانسته زمینه اشتغال را فراهم کند.

منبع :تابناك - 10/12/90

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:25 ::  نويسنده : افسانه

دست نامرئی

از ویکی‌پدیا

در اقتصاد و نظریهٔ لیبرالیسم اقتصادی (بازار آزاد) دست نامرئی (به انگلیسی: Invisible hand) هماهنگ‌کنندهٔ منافع شخصی و منافع اجتماعی است. این اصطلاح را نخستین بار آدام اسمیت به کار برد. در نظر او، دست نامرئی در جامعه‌ای دارای بیشترین کارآیی خواهد بود که از شرایط رقابت کامل برخوردار باشد.
به نظر اسمیت نفع شخصی مهمترین عامل محرک فعالیت‌های اقتصادی است.اگر افراد در کسب نفع شخصی آزاد گذاشته شوند و هر فرد بتواند بدون مانع نفع شخصی خود را تامین کند، آنگاه منافع اجتماع هم به بهترین شکل حاصل خواهد شد.زیرا اجتماع چیزی جز مجموع افراد تشکیل دهندهٔ آن نیست.بنابراین منافع فرد و اجتماع هماهنگ و همسوست.برخورد نیروها و منافع افراد در بازار رقابتی موجب ایجاد هماهنگی اقتصادی و ایجاد تعادل می‌شود.در واقع به اعتقاد اسمیت این همان دست نامرئی است که بازار را تنظیم می‌کند و به کمک مکانیسم قیمت‌ها آن را به سوی تعادل می‌کشاند.

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:18 ::  نويسنده : افسانه

جان مینارد کینز

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
 
John Maynard Keynes.jpg
جان کینز
شناسنامه
نام کامل جان مینارد کینز
مکتب اقتصاد سیاسی
تاریخ تولد ۵ ژوئن ۱۸۸۳(۱۸۸۳-06-0۵)
زادگاه کمبریج، انگلستان
تاریخ مرگ ۲۱ آوریل ۱۹۴۶ (۶۲ سال)
محل مرگ ساسکس شرقی، انگلستان
تأثیرگرفته از آدام اسمیت، دیوید ریکاردو،
دیوید هیوم، جان استوارت‌میل،
توماس مالتوس، جورج ادوارد مور
تأثیرگذار بر پل ساموئلسون، جان کنت گالبرایت،
پل کروگمن، نوریل روبینی
 

جان مینارد کینز (به انگلیسی: john maynard keynes)، (زادهٔ ۱۸۸۳ - درگذشته در ۱۹۴۶یکی از اقتصاددانان برجسته قرن بیستم محسوب می‌شود.

زندگی

کینز در ۵ ژوئن ۱۸۸۳ در انگلستان متولد شد. خانواده وی از طبقه متوسط جامعه محسوب می‌شدند. وی پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه ایتون راه یافت و از آنجا در سال ۱۹۰۲ به کالج سلطنتی کمبریج رفت. وی پس از اتمام تحصیلات خود در کمبریج، در اداره هندوستان وزارت دفاع انگلستان به‌عنوان کارمند جزء مشغول به کار شد. کینز در سال ۱۹۰۹ به کمبریج بازگشت و به‌عنوان دانشیار ارشد کالج کارش را شروع کرد و در سال ۱۹۱۱ نیز سردبیری یک مجله اقتصادی را پذیرفت.

کینز، در زمان جنگ جهانی اول در خزانه‌داری انگلیس مشغول به‌کار بود و پس از جنگ، ریاست هیات نمایندگی خزانه‌داری انگلیس در انجمن صلح پاریس را بر عهده داشت. در سال ۱۹۱۹ نماینده وزیر دارایی در شورای عالی اقتصاد انگلستان شد؛ ولی خیلی زود از این سمت کناره‌گیری نمود. چون توصیه‌های او درمورد نحوه دریافت غرامت جنگی از دولت آلمان مورد پذیرش مقامات انگلیسی واقع نشد

وی در سال ۱۹۲۵ با لیدیا لوپوکووا ازدواج کرد. لیدیا، یک بالرین روس بود و تحصیلات بسیار کمی داشت. اما به عقیده کینز از روحی آزاد بهره‌مند بود

کینز در سال ۱۹۳۶ کتاب نظریه عمومی اشتغال بهره و پول را منتشر نمود که یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های اقتصادی قرن بیستم محسوب می‌شود.

کینز که از سال ۱۹۳۷ به بیماری قلبی مبتلا شده بود، در ۲۱ آوریل ۱۹۴۶ در خانه روستایی خود در ساسکس، تیلتون در گذشت. او پس از مرگ سوزانده شد و خاکسترش در بلندی‌های منطقه به باد سپرده شد.

نظرات

پیش از کینز، تصور عمومی اقتصاددانان بر آن بود که نوسان‌های اقتصادی، عدم تعادل‌هایی هستند که در کوتاه‌مدت توسط مکانیزم بازار اصلاح می‌شوند و شرایط اشتغال کامل مجدداً احیا می‌شود. اما کینز معتقد بود که این چرخه‌های مخرب ممکن است در بلندمدت برگشت‌ناپذیر باشند و لذا دولت می‌بایست برای رسیدن به اشتغال کامل در اقتصاد دخالت نماید.

کینز برخلاف نظریات اقتصاد کلاسیک، منتقد رویکرد به اقتصاد آزاد و سپردن اقتصاد به نیروهای بازار بود. وی این نظریه را که جامعه در حالت تعادل به اشتغال کامل می‌رسد رد کرد و اعتقاد داشت که سطح اشتغال با میزان تولید و میزان تولید با میزان تقاضای موثر (یعنی میزان خرید کالاها و خدمات) ارتباط مستقیم دارد. بنابراین وی معتقد بود که برای کاهش بیکاری، دولت می‌بایست اشتغال ایجاد نماید؛ هرچند که این اشتغال غیرمولد باشد.

جان مینارد کینز، در سال ۱۹۴۴، در کنفرانس برتون وودز که صندوق بین‌المللی پول را به وجود آورد، از طرف انگلیسی‌ها و هری دکستر وایت از طرف آمریکایی‌ها سرسختانه معتقد بودند که آزادسازی حساب سرمایه زیان بار است و به هر قیمت باید از آن اجتناب شود. به نظر آنان این اقدام کشورها را از پیگیری سیاست‌های مستقل اقتصادی باز می‌دارد. مهم‌تر آنکه کینز عقیده داشت بازارها غیرعقلانی هستند. ذهنیت مردم منجر به خوش‌بینی حاد می‌شود و گسترش بیش از حد آن به بدبینی عمیق می‌انجامد که تداومی درازمدت دارد. دولت‌ها بایستی از شهروندان خود در مقابل افسارگسیختگی ارواح شرور مراقبت کنند. چنان که در طرح کینز آمده‌است «اعتقاد عموم بر این است که کنترل حرکت سرمایه، چه به داخل و چه به خارج، باید ویژگی دائمی اقتصاد پس از جنگ باشد.». این استدلال تعیین‌کننده در بند ششم از بندهای موافقت‌نامهٔ صندوق بین‌المللی پول که بر ابزارهای کنترلی سرمایه تاکید دارد ملحوظ شده (و اکنون صندوق بین‌المللی پول خواهان حذف آن است).

اقتصاد کینزی

نظریه‌ای در اقتصاد کلان است که بر پایه ایده‌های اقتصاددان انگلیسی جان مینارد کینز بنا شده‌است. اقتصاددانان کینزی‌گرا استدلال می‌کنند که تصمیمات بخش خصوصی گاهی اوقات ممکن است منجر به نتایج غیرکارا در اقتصاد کلان شود و بنابراین از سیاست گذاری فعال دولت در بخش عمومی حمایت می‌کنند. این سیاست‌گذاری‌ها شامل سیاست‌های پولی که توسط بانک مرکزی اعمال می‌شود، و یا سیاست‌های مالی حکومت که به قصد پایدار کردن چرخه تجاری انجام می‌شود، باشد. کینزگرایی ملی، نوعی سیاست اقتصادی-سیاسی است که در تلاش است در درون نظام سرمایه‌داری با ارائه مجموعه‌ای خدمات رفاهی-اجتماعی و کنترل نسبی اقتصاد توسط دولت از بروز بحران‌های ادواری و غیرادواری نظام اقتصادی سرمایه‌داری جلوگیری کند.

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">

چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:15 ::  نويسنده : افسانه

اقتصاددانان بزرگ

 

اقتصاددانان ایرانی جزو اقتصاددانان معروف جهان

ایرانی اند اما ایران از دانش آنها محروم است

جعفر خیرخواهان: براساس روایت نهادگرا از جوامع و اقتصادها، می توان ادعا کرد که وجود نهادهای ناکارا و شیوع باورهای نادرست دربارۀ طرز کار اقتصاد، از موانع اصلی رشد و توسعه اقتصادی به حساب می آیند. لازمۀ تغییر و تحول در این نهادها و باورها، اجرای اصلاحات اقتصادی است به نحوی که از جانب اقتصاددانان پارادایمی جدید به جامعه عرضه شود و البته مورد حمایت سیاست مداران و فرادستان قرار گیرد. جامعه به خصوص زمانی علاقه و اشتیاق به تغییر و اصلاح نشان می دهد که رقابت و پیشرفت شدید کشورهای خارجی، و عقب-ماندگی و افول اقتصاد داخلی کاملاً مشهود و عریان گشته باشد و نهادهای فکری و سیاست های اجرایی موجود قادر به حل مشکلات اقتصادی نباشند.

وجود کارشناسان و اقتصاددانان قابل اعتماد با نظرات معتبر، احتمال پذیرش پارادایم جدید اقتصادی را افزایش می-دهد. صاحبان اندیشه های جدید اقتصادی در صورتی اثرگذارتر هستند که محدودیت ها و فرصت های محیط نهادی را به خوبی درک کنند. به رغم جهان شمول بودن اصول علم اقتصاد، چون که باورهای مشترک و چارچوب نهادی در بین جوامع مختلف بسیار متفاوت است کارشناسان اقتصادی ای که آگاهی و شناخت بیش تری نسبت به شرایط بومی و محلی کشور مربوطه داشته باشند نظراتی صائب تر و عملی تر ارایه خواهند داد.

 

در دهۀ ۱۳۴۰ خورشیدی، زمانی که ثبات سیاسی و رشد اقتصادی در ایران به اوج خود رسیده بود، تعداد زیادی از دانشجویان ایرانی برای تحصیلات عالیه چه با بورس و کمک مالی سازمان های دولتی و یا با هزینه شخصی راهی اروپا و آمریکا شدند. وقوع انقلاب اسلامی و حوادث و تبعات پس از آن باعث شد تعدادی از کسانی که به ایران برگشته بودند دوباره گزینه خروج (دایمی) را انتخاب کرده و دیگرانی که هنوز در خارج مانده بودند نیز سودای بازگشت به ایران را از سر خارج کنند. در مورد رشته و حرفه خاص اقتصاد که موضوع بحث ما در این نوشتار است، تعداد زیادی از آن اقتصاددانان ایرانی که دست سرنوشت آنها را دور از وطن نگه داشته است (و اینک در دهه های ششم تا هشتم زندگی خود به سر می برند) همچنان علاقه مند و دل نگران سرنوشت و آیندۀ موطن خویش هستند. آنها وقایع و روندهای اقتصاد ایران را با دقت پیگیری کرده و با بهره گیری از کانال های مختلف ارتباطی و اطلاع رسانی مثل نگارش مقاله و کتاب، انجام مصاحبه، شرکت و سخنرانی در همایش ها، حضور در برنامه ها و میزگردهای تلویزیونی، ایجاد سایت های اینترنتی و سرانجام وبلاگ نویسی امکان انتقال دیدگاه های خود به طیف وسیع و متنوعی از جامعه هدف و مخاطبان داخلی را یافته اند. عده ای از آن ها وقت و توان خویش را مصروف مطالعۀ عمیق تاریخ اقتصادی ایران کرده و برخی دیگر که هر روز از تعدادشان کاسته می شود با سفرهایی کوتاه و دوره ای به ایران و حضور در همایش ها و جلسات پرسش و پاسخ، سعی دارند تا پژوهش هایی که دربارۀ ایران انجام می دهند از واقعیات جامعه فاصله نگرفته و با آن ها بیگانه نباشد.

تفاوت این گروه از اقتصاددانان پیش کسوت در مقایسه با نسل جدید و جوان اقتصاددانان ایرانی که در خارج تحصیل کرده-اند اینست که اختلاف دیدگاه و رویکرد در بین آن ها بسیار بیش تر از همکاران جوانشان است. به طوری که اقتصاددانان جوان تر اشتراک دیدگاه بیش تری درباره مسایل اقتصادی داشته و مجهز و مسلط به مدل های اقتصادی منسجم تر و کاراتر برای تبیین پدیده های اقتصادی و دادن راه حل و توصیه های سیاستگذاری هستند.

در این نوشتار قصد نداریم به احصا و شمارش تمام اقتصاددانان ایرانی که در اطراف و اکناف جهان پراکنده بوده و به آموزش و پژوهش اشتغال دارند بپردازیم بلکه در حد بضاعت و فرصت سعی می شود به معرفی اجمالی از شاخص ترین آنها اکتفا کنیم. به این جهت، ابتدا فهرستی از مطرح ترین اقتصاددان های ایرانی مقیم خارج تهیه گردید و بدیهی است که این افراد را فقط باید یک نمونۀ انتخابی از کل جامعه اقتصاددان های ایرانی در خارج در نظر گرفت.

فهرست الفبایی اسامی این اقتصاددانان ایرانی منتخب به این شرح است:

آموزگار، جهانگیر؛ امیراحمدی، هوشنگ (استاد اقتصاد، دانشگاه راتجرز)؛ بهداد، سهراب (استاد اقتصاد، دانشگاه دنیسون)؛ بهمنی اسکویی، محسن (استاد اقتصاد، دانشگاه ویسکانسین در میلواکی)؛ بینا، سیروس (استاد ممتاز اقتصاد و مدیریت، دانشگاه مینه ستا در موریس)؛ پاکدامن، ناصر (دانشگاه پاریس)؛ پروین، منوچهر (استاد بازنشسته اقتصاد، دانشگاه اموری در آتلانتا)؛ پسران، محمد هاشم (استاد اقتصاد در دانشگاه کمبریج)؛ حکیمیان، حسن (استاد اقتصاد، دانشگاه سیتی لندن)؛ دادخواه، کامران مؤید (دانشیار اقتصاد، دانشگاه نورث ایسترن)؛ دژبخش، هاشم (استاد اقتصاد، دانشگاه اموری در آتلانتا)؛ علی رهنما (استاد اقتصاد، دانشگاه آمریکایی پاریس)؛ روبینی، نوریل (استاد اقتصاد، دانشگاه نیویورک)؛ زنگنه، حمید (استاد اقتصاد، دانشگاه وایدنر)؛ سیف، احمد (دانشیار اقتصاد، دانشگاه استافوردشایر)؛ صالحی اصفهانی، جواد (استاد اقتصاد، دانشگاه فنی ویرجینیا)؛ صالحی اصفهانی، هادی (استاد اقتصاد، دانشگاه ایلینویز اوربانا)؛ عسکری، حسین (استاد بازرگانی بین الملل، دانشگاه جورج واشنگتن )؛ علیزاده، پروین (دانشیار اقتصاد، دانشگاه متروپلیتن لندن)؛ فردمنش، محسن (استاد اقتصاد، دانشگاه کمپل)؛ فرزین، حسین (استاد اقتصاد منابع، دانشگاه کالیفرنیا در دیویس)؛ کاتوزیان، محمد علی همایون (استاد اقتصاد، دانشگاه آکسفورد)؛ کارشناس، مسعود (استاد اقتصاد، دانشگاه لندن)؛ مقدم، فاطمه اعتماد (استاد اقتصاد، دانشگاه هوفسترا نیویورک)؛ میرآخور، عباس (استاد سابق اقتصاد، موسسه فناوری فلوریدا، و مدیراجرایی در صندوق بین المللی پول)؛ فاطمی، علی (استاد اقتصاد بین الملل، دانشگاه آمریکایی پاریس)؛ نعمانی، فرهاد (استاد اقتصاد، دانشگاه آمریکایی پاریس)؛ نقی زاده، محمد (استاد اقتصاد توسعه، دانشگاه میجی گاکواین ژاپن)؛ نوربخش، فرهاد (استاد اقتصاد، دانشگاه گلاسکو)؛ نوشیروانی، وحید (استاد اقتصاد، دانشگاه کلمبیا در نیویورک)؛

صفحات نشریه اجازه معرفی و ارایه شرح حال کامل تمامی اقتصاددانان فهرست شده در بالا را نمی داد (که البته می توان این کار را به فرصتی دیگر موکول کرد) و لاجرم با تهیه معیارهای سرانگشتی و خام، مجدداً تعداد ۱۵ نفر از بین این شخصیت ها انتخاب گردید. معیارهای مورداستفاده را فعالیت و اعتبار علمی از حیث کثرت و تعدد مقالات و کتب منتشره، پیشکسوتی،و نیز تمرکز بیشتر آثار تولیدشده آنها بر روی مسایل ایران قرار دادیم که به ترتیب افراد زیر در فهرست نهایی جای گرفتند.

۱- محمد هاشم پسران

۲- محسن بهمنی اسکویی

۳- نوریل روبینی

۴- هما کاتوزیان

۵- جواد صالحی اصفهانی

۶- سهراب بهداد

۷- هوشنگ امیراحمدی

۸- هادی صالحی اصفهانی

۹- کامران مؤید دادخواه

۱۰- مسعود کارشناس

۱۱- احمد سیف

۱۴- فرهاد نعمانی

۱۲- حسن حکیمیان

۱۳- حمید زنگنه

۱۵- فرهاد نوربخش

 

 

 

قابل توجه اینکه در مورد نفرات ابتدایی فهرست گلچین شده، امکان رسیدن به توافق همگانی و پذیرش اعتبارمندی معیارها بیشتر است اما هر چه به نفرات آخر نزدیک می شویم عامل سلیقه در تعیین نفرات پررنگ تر گردیده است. نکته آخر اینکه، سوای توجه به میزان فعالیت و رتبه علمی این افراد، حجم اطلاعات در دسترس درباره فعالیت های آن ها در اینترنت نیز در دراز و کوتاه شدن فضای اختصاص یافته به معرفی آن ها مؤثر بوده است.

۱) محمد هاشم پسران

 محمد هاشم پسران بی شک پرافتخارترین اقتصاددان “The most eminent economist”  ایرانی در جهان شناخته می شود. وی در فروردین ۱۳۲۵ در شهر شیراز دیده به جهان گشود، کارشناسی اقتصاد را از دانشگاه سالت فورد انگلیس و دکتری را از دانشگاه کمبریج دریافت کرد. او در حال حاضر استاد بخش اقتصاد دانشگاه کمبریح و عضو ترینیتی کالج آن دانشگاه است.

وی از حیث تعداد استناد به مقالات، از بین ۲۰ اقتصاددان تراز اول اروپایی در فاصله سال های ۹۶-۱۹۹۳، در رتبه نوزدهم بعد از مارک بلاگ و قبل از انگوس مدیسون قرار داشت.  همچنین در جدیدترین رتبه بندی سایت ideas.repec. مربوط به ماه آوریل ۲۰۱۰ که هر ماه به روز می شود وی رتبه چهارمین اقتصاددان جهان (با ۴۲۷ امتیاز) را با توجه به تعداد استنادات به کارهای انجام شده کسب کرده است.

محمد هاشم پسران پس از تکمیل تحصیلات رسمی، به ایران بازگشت و فعالیت حرفه ای و اجرایی را با احراز پست مدیریت بخش تحقیقات اقتصادی بانک مرکزی ایران و معاون وزیر فرهنگ ایران در قبل از انقلاب اسلامی شروع کرد. او پس از خروج از ایران، استاد اقتصاد و مدیر اقتصادسنجی کاربردی در دانشگاه کالیفرنیا لس آنجلس (UCLA)، استاد مدعو مؤسسه مطالعات پیشرفته وین، دانشگاه پنسیلوانیا و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی نیز بوده است.

پسران عضو فرهنگستان علوم بریتانیا، عضو انجمن اقتصادسنجی، و عضو ژورنال اقتصادسنجی است. او جایزه جورج سل ۱۹۹۰ را از موسسه نفت لندن، و جایزه انجمن اقتصادی سلطنتی به خاطر بهترین مقاله منتشره در اکونومیک ژورنال در سال های ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ دریافت کرد. وی همچنین مشترکاً جایزه بهترین مقاله در نشریه اکونومتریک رویو ۲۰۰۴-۲۰۰۲ را به خاطر مقاله ای درباره مدل سازی ساختاری بلندمدت دریافت نمود.

محمد هاشم پسران بنیانگذار ژورنال اقتصاد سنجی کاربردی بوده و به اتفاق برادرش بهرام پسران، نرم افزار اقتصادسنجی Microfit  (که به نسخه ۵ رسیده است) را طراحی و به بازار عرضه کرده است.

 او عضو هیأت امنای محفل پژوهش های اقتصادی (ERF) برای کشورهای عربی، ایران و ترکیه طی دوره ۲۰۰۰-۱۹۹۶ و عضو شورای مشاوران بانک جهانی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بوده است. علاوه بر این ها او رئیس چندین انجمن، موسسه و شرکت دیگر نیز بوده است.

محمد هاشم پسران بیش از ۱۳۰ مقاله در نشریات معتبر علمی در حوزه های اقتصادسنجی، اقتصادکلان تجربی و اقتصاد ایران منتشر کرده است و کارشناس اقتصاد نفت و خاورمیانه نیز به شمار می رود.

جدیدترین کارهای وی عبارتند از:

“Explaining Growth in the Middle East,” Volume 278 (Contributions to Economic Analysis) by Jeff Nugent and M. Hashem Pesaran (Editors), Elsevier Science, January 2007.

 ”Global and National Macroeconometric Modeling: A Long Run Structural Approach,” by Tony Garratt, Kevin Lee, Hashem Pesaran and Yongcheol Shin

برخی از مهمترین آثار وی در ارتباط با اقتصاد ایران عبارتند از:

روندهای اقتصادی و سیاست های اقتصاد کلان در ایران پس از انقلاب، ۱۹۹۸؛

برنامه ریزی و تثبیت کلان اقتصادی در ایران، ۱۹۹۵؛

اقتصاد ایران در عصر پهلوی، ۱۹۹۵؛

تک نرخی کردن ارز، نقش بازارها و برنامه ریزی در اقتصاد ایران، ۱۹۹۳؛

سیاست ارزی ایران و بازار سیاه برای دلار، ۱۹۹۱؛

خرجکرد درآمد نفت: رویکرد کنترل بهینه با کاربرد به اقتصاد ایران، ۱۹۷۹؛

 تا یک دهه پیش معمولاً هر از گاهی، مقالاتی از هاشم پسران و مصاحبه های اختصاصی با وی در نشریات داخل ایران به چاپ می رسید. او سابق بر این به صورت تقریباً مرتب به ایران مسافرت کرده و در همایش هایی مثل کنفرانس سالانه پولی و ارزی و مجامع دانشجویی شرکت کرده یا به ایراد سخنرانی در سازمان برنامه و بودجه و بانک مرکزی می پرداخت. اما با افزایش شکاف علمی، بسته شدن فضای اندیشه ورزی و فاصله گرفتن تصمیم گیران ایرانی از اصول علم اقتصاد، حضور فیزیکی وی در محافل علمی و آکادمیک داخل ایران به صفر رسیده است. شاید به جبران این نقیصه باشد که محمد هاشم پسران در چند سال گذشته و با کمک سایرین، «کنفرانس اقتصاد ایران» را بنیان نهاده است که حلقه ارتباطی بین اقتصاددانان پیشکسوت و جوان به حساب آمده و هر ساله در کشور آمریکا برگزار می شود.

محسن بهمنی اسکویی

 محسن بهمنی اسکویی از دانشگاه ایالتی میشیگان مدرک دکتری خود را گرفت و استاد کرسی پاتریسیا و هاروی ویلمث در دانشگاه ویسکانسین در میلواکی و مدیر تحقیقات تحصیلات تکمیلی در آنجا است. او مدیر تحقیقات اقتصاد بین الملل و سردبیر Journal of Economic Studies است. حوزه های تخصص وی مالیه بین الملل، اقتصاد کلان اقتصاد باز و اقتصادسنجی کاربردی است.

در جدیدترین رتبه بندی سایت ideas.repec. (ماه آوریل ۲۰۱۰) وی با کسب ۱۵۵ امتیاز در رتبه ۲۸۶مین اقتصاددان جهان جای گرفته است.

کارهایی که وی در رابطه با اقتصاد ایران انجام داده است به شرح زیر هستند.

نوسانات نرخ ارز و تولید در کشورهای تولیدکننده نفت: مورد ایران، ۲۰۰۷؛

آیا نوسان نرخ ارز بازار سیاه مانع جریان تجارت می شود؟ تجربه ایران، ۲۰۰۲؛

رابطه بلندمدت بین نرخ ارز بازار سیاه و تراز تجاری: شواهدی از ایران، ۱۹۹۹؛

روش ردیابی مشارکت بانک مرکزی در بازار سیاه ارز: شواهدی از ایران، ۱۹۹۸؛

نرخ ارز بازار سیاه و تقاضا برای پول در ایران، ۱۹۹۶؛

منبع تورم در ایران پس از انقلاب، ۱۹۹۵؛

نرخ ارز بازار سیاه در  برابر نرخ ارز رسمی با آزمون برابری قدرت خرید: بررسی ریال ایران، ۱۹۹۳؛

وی در همایش های پولی و ارزی و بانکداری اسلامی در گذشته نیز شرکت کرده است. به طور مثال در  سومین سمینار سیاست های پولی و ارزی بانک مرکزی ایران در سال  ۱۳۷۲ مقاله «اثرات کلان اقتصادی کاهش ارزش خارجی ریال ایران در دوران پس از انقلاب اسلامی» را ارایه کرد. همچنین مقاله « نرخ ارز بازار سیاه و تقاضا برای پول در ایران» در نشریه پژوهش ها و سیاست های اقتصادی در سال ۱۳۸۰ و مقاله «کاهش ارزش ریال ایران در دوره پس از انقلاب تجزیه و تحلیل روش پولی و همگرایی متقابل یوهانس» از وی به چاپ رسید.

نوریل روبینی

 نوریل روبینی استاد اقتصاد در دانشگاه نیویورک و رئیس بنگاه اقتصاد جهانی روبینی است. او پس از دریافت کارشناسی در اقتصاد سیاسی از دانشگاه بوکونی ایتالیا، دکترای اقتصاد بین الملل از دانشگاه هاروارد را گرفت. روبینی اصالتا مشهدی است شهری مذهبی که زندگی در آن برای جامعه یهودیان راحت نبود. البته مسلمانان و یهودیان این شهر برای قرن های متمادی تعادل دشواری را حفظ کرده بودند تا اینکه در سال ۱۲۱۸ خورشیدی، یک زن یهودی نسخه ای عجیب برای آبسه دستش از پزشکی مسلمان گرفت: پزشک به وی گفت یک سگ را بکش و دستت را در امعا و احشای آن فرو کن و به مدت یک ساعت نگه دار. این زن به دقت و مطابق دستور پزشک مسلمان عمل کرد، اما وی زمان نامناسبی را برای این کار انتخاب کرد، و سگ را در روز عید قربان کشت. مسلمان های شهر، این عمل وی را تمسخر و بی احترامی نسبت به آن روز تفسیر کرده و ناگهان شهر به خشونت کشیده شد. وقتی خشم مردم فروکش کرد، ۳۶ یهودی مشهدی کشته شده بودند و بقیه مجبور شدند مسلمان شوند حادثه ای که به الله داد معروف شد. یهودیان به مدت یک قرن تا زمانی که دولت ایران در دهۀ ۱۳۲۰ فشار بر یهودیان را کم کرد، در خفا دین خود را حفظ می کردند در حالی که ظاهر اسلامی داشتند. زخم الله داد، محصوریت و بدبینی قوی در بین یهودیان مشهد بوجود آورد.

روبینی در مارس ۱۹۵۹ نه در مشهد بلکه در استامبول ترکیه به دنیا آمد که والدینش توقف کوتاهی در آنجا داشتند. روبینی دو ساله بود که خانواده وی از مشهد به تهران و مدتی بعد تل آویو رفتند و سرانجام در میلان ایتالیا ساکن شدند و در آنجا کسب وکار فروش قالی های ایرانی را برپا کرده و تا امروز همچنان در آنجا زندگی می کنند. او از ۱۹۶۲ تا ۱۹۸۳ در ایتالیا سکونت داشت. نوریل اینک شهروند آمریکا است و به چهار زبان انگلیسی، فارسی، ایتالیایی و عبری صحبت می کند. او می گوید من مثل هر کس دیگر بودم، فرزند یک خانواده متمکن طبقه متوسط به بالا و مثل بیشتر هم نسلانم آگاهی اجتماعی داشتم. من می خواستم جهان را مکان بهتری برای زندگی بسازم و علاقه من به اقتصاد از علاقه ام به سیاست ناشی شد.

روبینی در ۱۹۸۸ دکتری اقتصاد را از هاروارد دریافت کرد. پس از هفت سال تدریس در دانشگاه ییل، به سمت جنوب و به دانشگاه نیویورک کشیده شد. اما در اواسط دهه ۱۹۹۰ به واشنگتن رفت و دوره مختصری در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول کار کرد و سپس وارد تشکیلات دولتی در کاخ سفید و خزانه داری آمریکا شده و به عنوان مشاور تیموتی گیتنر مشغول گردید. اما این شغل هم وی را ارضا نکرد و دو سال بعد به نیویورک بازگشت تا دوباره تئوری اقتصادی را با سیاست ترکیب کند و در سال ۲۰۰۵ عنصر دیگری به این ترکیب افزود: RGE Monitor که یک شرکت مشاوره ای بین المللی با درآمد چندمیلیون دلاری و ۸۰ کارمند است.

بحران اقتصادی اخیر شهرت فراوانی برای روبینی به همراه آورد چون وی از معدود اقتصاددانانی بود که آمدن بحران را پیش بینی و اثبات کرد (و درآمد شرکت RGE  همچنان در میانه رکود اقتصادی، در حال رشد است). نسیم طالب نیز که در کتاب خود، «قُوی سیاه» این فاجعه را پیش بینی کرده بود، روبینی را «بهترین اقتصاددان زنده» می نامد. او شخصیت مهمی در مباحثات اقتصادی در آمریکا و سطح بین المللی شده است و بیشتر وقت خود را بین جلسات با مدیران بانکهای مرکزی و وزرای مالیه در اروپا و آسیا می گذراند. اگر چه از نظر تعداد استنادات آکادمیک در طول عمر، در سایت ideas.repec. (ماه آوریل ۲۰۱۰) رتبه ۱۰۲۴ با ۸۷ امتیاز را کسب کرده است، در فهرست ۱۰۰ شخصیت بزرگ حوزه عمومی مجله پراسپکت در ژانویه ۲۰۰۹ دومین رای را کسب نمود. او در فهرست ۱۰۰ متفکر جهانی مجله فارین پالیسی رتبه ۴ بوده و توسط مجله تایم به عنوان یکی از ۱۰۰ فرد پرنفوذ در جهان برگزیده شد.

حوزه های تحقیقاتی وی عبارتند از: اقتصاد کلان بین الملل و مالیه بین الملل، سیاست مالی، اقتصاد سیاسی، نظریه رشد، و مسائل پولی اروپا

از مهمترین کتاب های وی می توان «اقتصاد بحران: مسیر سقوط در آینده فایناس»، «ادوار سیاسی و اقتصاد کلان»، و «معماری مالی بین المللی جدید» نام برد.

محمد علی همایون کاتوزیان

 او که به اسامی هما کاتوزیان یا همایون کاتوزیان نیز نامیده می شود در آبان ۱۳۲۱ در تهران به دنیا آمد. پس از گرفتن دیپلم از دبیرستان البرز و یک سال تحصیل در دانشگاه تهران در ۱۳۴۰ برای خواندن رشته اقتصاد به انگلستان رفت. او کارشناسی را در سال ۱۹۶۷ از دانشگاه بیرمنگام، کارشناسی ارشد را در ۱۹۶۸ از دانشگاه لندن و دکتری را در ۱۹۸۴ از دانشگاه کنت در کانتربری طی کرد. بین ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۶ در دانشگاه های مختلف در انگلستان، ایران، کانادا و آمریکا به تدریس اقتصاد اشتغال داشت و در سازمان های بین المللی مثل ILO و انکتاد مشاور اقتصادی بود. وی از ۱۹۸۶ به تدریس ادبیات فارسی و تاریخ ایران در دانشگاه آکسفورد پرداخت و بانی دو کنفرانس بین المللی به مناسبت صدمین سال تولد صادق هدایت و ایران در قرن جدید بوده است.

کاتوزیان در اقتصاد محض و کاربردی مقالات متعددی دارد اما نخستین پیشبردهای عملی وی در علم اقتصاد مربوط به نظریه توسعه بخش خدمات، اقتصاد کشورهای صادرکننده نفت، و روش و فلسفه اقتصادی است.

او از جمله نخستین کسانی بود که در انتهای دهه ۱۹۶۰ درآمد نفت را «رانت» اقتصادی نام گذاشت و کشورهای دریافت-کننده آن را «دولت رانتیر» نامید و تاثیر دریافت رانت نفت توسط دولت بر اقتصاد و سیاست کشورهای صادرکننده نفت را بررسی کرد.

کاتوزیان همچنین نظریه دولت استبدادی و تضاد بنیادی دولت-جامعه در تاریخ ایران را مطرح کرده است که به مطالعات تطبیقی جامعه شناسی تاریخ ایران با تاریخ اروپا منجر شده است. در یکی از آثارش مفهوم «جامعه کوتاه مدت» یا جامعه کلنگی را معرفی می کند که نهایتا در مقالۀ «جامعه کوتاه مدت، بررسی مسائل بلندمدت توسعه سیاسی و اقتصادی در ایران» آن را شرح و بسط داده است و در نشریه Middle Eastern Studies شماره ۱ سال ۲۰۰۴ منتشر گردید.

او بیش از ده ها مقاله و حدود ده کتاب به زبان انگلیسی منتشر کرده است که جدیدترین کتاب وی The Persians, Ancient, Medieval and Modern Iran, (London and New York: Yale University Press, 2009) نام دارد و قرار است با عنوان «ایرانیان: تاریخ باستان، میانه و امروز ایران» به فارسی ترجمه شود. برخی از آثار وی که به فارسی ترجمه شده اند عبارتند از «نه مقاله در جامعه شناسی تاریخی ایران»؛ «استبداد، دموکراسی و نهضت ملی»؛ «اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی»؛ «تضاد دولت و ملت، نظریه تاریخ و سیاست در ایران»؛ و «دولت و جامعه در ایران، سقوط قاجار و استقرار پهلوی».

علایق مطالعاتی کاتوزیان در رابطه با ایران متنوع بوده و تاریخ ایران مدرن، مصدق و نهضت ملی شدن نفت، ملی گرایی ایران، انقلاب های ایران، ادبیات فارسی کلاسیک و مدرن، سعدی و صادق هدایت را در برمی گیرد. به این ترتیب وی را می توان اقتصاددان، تاریخ نگار، دانشمند سیاسی و منتقد ادبی با علاقه ویژه به مطالعات ایران دانست.

جواد صالحی اصفهانی

 جواد صالحی اصفهانی متولد نیشابور در شرق ایران است. وی کارشناسی خود را از دانشگاه لندن (کالج کوین مئری) در ۱۹۷۱، کارشناسی ارشد و دکتری را به ترتیب در ۱۹۷۴ و ۱۹۷۷ از هاروارد دریافت کرد. او در حال حاضر (و از سال ۲۰۰۱) استاد اقتصاد در موسسه پلی تکنیک ویرجینیا ( ویرجینیا تِک) آمریکا است و عمده تحقیقات وی به حوزه اقتصاد خاورمیانه مربوط می شود. او همچنین همکار طرح دوبی در مرکز بلفر برای علم و امور بین الملل در مدرسه دولت جان اف کندی دانشگاه هاروارد است که هم اکنون فرصت مطالعاتی از اوت ۲۰۰۹ تا ژولای ۲۰۱۰ را در آنجا بسر می-برد. او همکار پژوهشی غیرمقیم موسسه بروکینگز است که از سال ۲۰۰۷ در ارتباط با طرح جوانان خاورمیانه و برنامه توسعه و اقتصاد جهانی مشارکت داشته است. جواد صالحی اصفهانی در سال های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ در هیأت امنای محفل پژوهش اقتصادی (ERF) که شبکه ای از اقتصادانان خاورمیانه مستقر در قاهره است خدمت کرد و از ۱۹۹۳ تاکنون عضو پژوهشی این نهاد بوده است. وی پیش از این عضو هیأت مدیره انجمن اقتصادی خاورمیانه (۹۷-۱۹۹۶)؛ استاد مدعو مؤسسه مطالعات انرژی آکسفورد و همکار ارشد کالج سن آنتونی در دانشگاه آکسفورد (۹۲-۱۹۹۱) و استادیار اقتصاد در دانشگاه پنسیلوانیا (۸۴-۱۹۷۷) بود. او همچنین اقتصاددان در اداره تحقیقات اقتصادی بانک مرکزی ایران (۸۰-۱۹۷۹) بوده است

علایق پژوهشی وی معطوف به اقتصاد جمعیت، اقتصاد انرژی، اقتصاد ایران و اقتصاد خاورمیانه است.

او با همکاری ژاکس کریمر کتاب «مدل های بازار جهانی نفت» را در ۱۹۹۱ نوشت و سفارش مقاله برای کتاب دو جلدی «نیروی کار و سرمایه انسانی در خاورمیانه: مطالعات بازارها و رفتار خانوار» داد که در سال ۲۰۰۱ منتشر گردید و باارزش ترین کتاب سال توسط بخش روابط صنعتی دانشگاه پرینستن شناخته شد و با کمک داگلاس اکل و جوزف پیت کتاب «تولید و انتشار اقتصاد سیاسی انتخاب عمومی، تأملات VPI» (۲۰۰۴) نوشت. مقالات وی در نشریات معتبری مثل اکونومیک ژورنال، ژورنال اقتصاد توسعه، توسعه اقتصادی و تغییر فرهنگی، ژورنال نابرابری اقتصادی، ژورنال بین-المللی مطالعات خاورمیانه، و مطالعات ایران منتشر شده است.

برخی از مهمترین مقالات وی در ارتباط با اقتصاد ایران عبارتند از

یارانه های دولتی و تقاضا برای فرآورده های نفتی در ایران، ۱۹۹۶ (ترجمه این مقاله در مجله برنامه و توسعه چاپ شده است.)؛

محرومیت جوانان در ایران: وضعیت آموزش، اشتغال و تشکیل خانواده، ۲۰۰۷؛

منابع انسانی در ایران: پتانسیل ها و چالش ها، ۲۰۰۵؛

جمعیت، سرمایه انسانی و رشد اقتصادی در ایران، ۲۰۰۲؛

باروری، آموزش و منابع خانوار در ایران (۹۲-۱۹۸۷)، ۲۰۰۱؛

عوامل جمعیتی در توسعه اقتصادی ایران، ۲۰۰۰؛

نقش زنان در انتقال بین نسلی سرمایه انسانی در ایران، ۱۳۷۷ (به فارسی در مجله گفتگو)

بخش نفت در بعد از انقلاب، ۱۹۹۵؛

نقش نفت و گاز در ایران بعد از انقلاب، ۱۹۹۵؛

اقتصاد سیاسی اعتبار یارانه ای در ایران (۷۸-۱۹۷۳)،

بی تردید وی از معدود اقتصاددانان ایرانی در خارج از کشور است که بیشترین توجه و انرژی خود را صرف مسایل ایران کرده است و بیش از هر اقتصاددان تراز اول ایرانی در خارج از کشور، به ایران سفر کرده، و سخنرانی و کلاس برگزار کرده است.

آخرین تلاش ارزنده وی در این زمینه، راه اندازی وبلاگ Tyranny of numbers به آدرس http://djavad.wordpress.com/ از مارس ۲۰۰۹ است که در حوزه، فقر، نابرابری، سرمایه انسانی و هدفمندی یارانه ها مطلب می نویسد و کانال راحت و رودررویی برای ارتباط با دانشجویان و علاقه مندان به مسائل اقتصادی روز ایران است.

سهراب بهداد

 سهراب بهداد در سال ۱۳۲۲ در مشهد به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند. او در سال ۱۳۴۱ از دبیرستان البرز فارغ التحصیل شد و در پاییز همان سال برای تحصیل در مهندسی برق به دانشگاه ایالتی میشیگان رفت. پس از دریافت کارشناسی علوم در مهندسی برق در ۱۹۶۷ به دانشکده اقتصاد آن دانشگاه رفت و هرگز دوباره به مهندسی نگاه نکرد.

در ۱۹۷۳ دکتری اقتصاد را از دانشگاه ایالتی میشیگان گرفت و از تز خود با عنوان ویژگی های ملی و ترکیب تجارت کالاهای ساخته شده دفاع کرد. در ۱۹۷۲ سمت استادیار در بخش اقتصاد دانشگاه سیراکوس را گرفت. در سال بعد آمریکا را ترک کرده و برای تدریس در گروه اقتصاد دانشگاه تهران، وارد ایران شد.

وی به مدت ده سال، عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد بود که با توجه به تبعات انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، ایران را ترک کرد. وی همچنین در سال های ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۸ با محمد قاضی، حمید عنایت و هوشنگ گلشیری در بخش انتشارات دانشگاه شریف کنونی با هدف سفارش ترجمه مجموعه جامعی از کتاب های مفید و کتب درسی دانشگاهی و آماده سازی برای انتشار آن ها کار کرد.

در پاییز ۱۹۸۴ وی به آمریکا برگشت و استاد مدعو واحد اقتصاد دانشگاه میشیگان غربی شد و در سال بعد به گرانویل اوهایو رفت تا در دانشگاه دنیسون به تدریس اقتصاد بپردازد. وی از ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ رئیس بخش اقتصاد این دانشگاه بود. سهراب بهداد مدیر اجرایی و نیز رئیس انجمن اقتصادی خاورمیانه بوده است. وی همچنین عضو تحریریه ژورنال بین المللی مطالعات خاورمیانه و همکار سردبیر بولتن انجمن مطالعات خاورمیانه بود.

وی چندین کتاب و ده ها مقاله نوشته است که تقریباً بدون استثنا در ارتباط با نظام اقتصادی اسلام و معضلات اقتصادی-اجتماعی ایران هستند که برخی از مهمترین آثار وی عبارتند از:

کتاب «اسلام و جهان هر روزه: معضلات سیاست عمومی» با همکاری فرهاد نعمانی؛

کتاب «طبقه و کار در ایران» با همکاری فرهاد نعمانی (ترجمه محمود متحد، ‏نشر آگاه، ۱۳۸۷) این کتاب جایزه انجمن مطالعات جهان سوم را در نوامبر ۲۰۰۷ دریافت کرد؛

کتاب «ایران پس از انقلاب: بحران دولت اسلامی» با همکاری سعید رهنما؛

مقاله «کارگران، کشاورزان و دستفروشان: بررسی قشربندی کار در ایران پس از انقلاب» با همکاری فرهاد نعمانی؛

مقاله «از پوپولیسم تا آزادسازی اقتصادی: گرفتاری های ایران»؛

مقاله «نواب صفوی و آرمان شهر فدائیان اسلام»؛

مقاله «انقلاب فرهنگی جمهوری اسلامی: اسلامی کردن در دانشگاه های ایران»؛

او همچنین در دهه ۱۳۵۰ چندین کتاب ترجمه کرده بود که ترجمه وی از کتاب هانت به نام «تکامل نهادها و ایدئولوژی-های اقتصادی» در سال ۱۳۸۱با ویرایشی جدید توسط نشر آگاه تجدید چاپ گردید.

 

 هوشنگ امیراحمدی

 هوشنگ امیراحمدی متولد شهرستان طالش در استان گیلان است و مدرک مهندسی کشاورزی را از دانشگاه تبریز گرفته است. او در سال ۱۳۵۴ به آمریکا عزیمت کرده و مدرک کارشناسی ارشد در مدیریت صنعتی را از دانشگاه کرنل در ایالت نیویورک دریافت نمود. در سال ۱۳۵۸ به ایران برگشت. او مجددا به آمریکا برگشت و تحصیلات دوره دکترای خود را تکمیل کرد. در سال ۱۳۶۱ مدرک دکتری در برنامه ریزی و توسعه بین المللی اخذ را از دانشگاه کرنل گرفت و سال بعد به استخدام دانشگاه قدیمی و معتبر راتگرز (که در سال ۱۷۶۶ میلادی بنیاد گذاشته شده است) در نیوجرسی آمریکا درآمد. در حال حاضر، وی استاد تمام وقت دانشگاه راتگرز در برنامه ریزی و توسعه بین المللی بوده و رئیس مرکز مطالعات خاورمیانه این دانشگاه است. در طی ۲۸ سالی که در این دانشگاه بوده است، سالها ریاست بخش برنامه ریزی و سیاستگذاری را نیز بر عهده داشته و در پست های مختلف دانشگاهی انجام وظیفه کرده است.. وی بنیانگذار و رئیس شورای آمریکائیان و ایرانیان (American Iranian Council) نیز هست. این شورا مرکزی برای پژوهش و سیاستگذاری بوده و تلاش دارد درک متقابل مردم ایران و ایالات متحده آمریکا را نسبت به یکدیگر بهبود بخشد. از افتخارات این شورا، عذرخواهی خانم مادلین آلبرات، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، از ملت ایران به دلیل سیاست ای غلط گذشته آمریکا از جمله کودتا بر علیه مصدق، و پشتیبانی آمریکا از رژیم پهلوی است. وی همچنین از بنیانگذاران و مدیران مرکز پژوهش و تحلیل مسائل ایران می باشد. تألیفات وی شامل بیش از بیست و پنج کتاب، از جمله پانزده عنوان در مورد رابطه ایران و آمریکا، و بیش از دویست مقاله علمی و عمومی است که عمدتا” به زبانهای انگلیسی و فارسی در خارج و داخل کشور منتشر شده اند. از جمله این نوشته ها عبارتند از: “انقلاب و گذار اقتصادی: تجربه ایران”، “منطقه دریای خزر بر سر چند راهی: عرصه ای نو برای انرژی و توسعه”، “جزایر کوچک، سیاست های بزرگ: تنب و ابوموسی در خلیج فارس”، “ایالات متحده و خاورمیانه: جستجو برای یافتن افق های جدید”، “ایران پس از انقلاب”، “ایران و جهان عرب”، “بازسازی و دیپلماسی منطقه ای در خلیج فارس”، “توسعه شهری در جهان اسلام”، “جامعه سیاسی، جامعه مدنی، و توسعه ملی”، و “ابزارهای توسعه صنعتی” تداوم و گسست”. وی در بسیاری از کنفرانس ها در اروپا، آمریکای شمالی، آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، و خاورمیانه شرکت جسته است. نوشته هایش به زبانهای روسی، آلمانی، فرانسه، چینی، ژاپنی، کره ای، اسپانیولی، و عربی ترجمه و منتشر شده است. امیراحمدی به عنوان مشاور با دولتها و مؤسسات خصوصی گوناگون از جمله بنیاد آقاخان، بانک جهانی، و سازمان ملل همکاری داشته است.

هوشنگ امیراحمدی در دانشگاه راتگرز فرصت یافت تا مرکز آموزشی-تحقیقی و خدمات اجتماعی دانشگاهی درباره خاورمیانه و به ویژه ایران ایجاد کند. به این ترتیب مرکز مطالعات خاورمیانه (Center for Middle Eastern Studies) و برنامه مطالعات ایران معاصر (Contemporary Iran Studies Program) درون مرکز خاورمیانه دانشگاه راتگرز را به وجود آورد.

هادی صالحی اصفهانی

 هادی صالحی اصفهانی برادر کوچک تر جواد صالحی اصفهانی است که همراه با هایده صالحی اصفهانی هر سه نفر اقتصاد خوانده اند و اقتصاددان شده اند.

او کارشناسی مهندسی مکانیک را از دانشگاه تهران دریافت کرده و کارشناسی ارشد و دکتری اقتصاد خود را به ترتیب در سالهای ۱۹۸۲ و ۱۹۸۴ از دانشگاه کالیفرنیا در برکلی گرفته است. از سال ۱۹۸۴ تاکنون مراحل استادیاری، دانشیاری و استادی را در دانشگاه ایلینویز (اوربانا) طی کرده است. وی مدیر مرکز مطالعات جنوب آسیا و خاورمیانه در دانشگاه ایلینویز در اوربانا است. وی در ۹۵-۱۹۹۴ پژوهشگر اقتصادی در بانک جهانی بوده است. او همچنین در سالهای ۸۳-۱۹۸۰ به عنوان دستیار پژوهشی در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی کار کرده است.

هادی صالحی اصفهانی از اقتصاددانان پرکار و پرجنب و جوش است و شرح فعالیت های علمی وی که در سپتامبر ۲۰۰۹ به روز شده است به ۱۷ صفحه می رسد (در حالی که سوابق کاری برادر بزرگتر، جواد صالحی اصفهانی که در مارس ۲۰۱۰ نهایی شده است از ۸ صفحه تجاوز نمی کند). وی نیز همانند برادر خویش، سفرهای متعددی به ایران کرده و در جمع های دانشجویی حضور پیدا می کند. او از اعضای فعال نشست های Global Development Network بوده است. در بخش تقدیر و تشکر کتاب «بهبود حکمرانی در خاورمیانه و شمال آفریقا» از انتشارات بانک جهانی در سال ۲۰۰۲، از هادی صالحی اصفهانی نیز نام برده شده است.

هادی صالحی اصفهانی در حوزه های متنوع اقتصادی مقاله نوشته است که مهمترین آن ها عبارتند از: اقتصاد سیاسی رشد، اقتصاد منطقه MENA، یارانه ها، نهادهای اقتصادی، بودجه دولت، توسعه اقتصادی، اصلاحات اقتصادی.

برخی از مقالات وی در نشریات معتبر اقتصادی به چاپ رسیده است و مقالات دیگر وی در نشریات با تخصص اقتصاد توسعه و نیز مسائل خاورمیانه منتشر گردیده است.

یکی از تحقیقات وی در ارتباط با نهادهای حمایتی در ایران مثل کمیته امداد، با عنوان «سازوکار جایگزین برای ارایه خدمات عمومی در ایران» است که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده است.

برخی از مقالات و نقدهای کتاب وی در ارتباط با اقتصاد ایران عبارتند از:

صادرات نفت و اقتصاد ایران، ۲۰۰۹ همراه با کامیار محدث و محمد هاشم پسران؛

اقتصاد ایران در قرن بیستم، چشم انداز جهانی، ۲۰۰۸ همراه با محمد هاشم پسران ؛

مخارج خارج از بودجه و سیاست مالی در ایران،  ۱۳۷۹با همکاری فرزاد طاهری پور در کتاب اقتصاد ایران به فارسی؛

در بخش نقد کتاب نیز از جمله دو کتاب مسعود کارشناس «نفت، دولت و صنعتی شدن» و کتاب پروین علیزاده «اقتصاد ایران: معضل دولت اسلامی» را معرفی و نقد کرده است.

 

 

 

 

 

کامران مؤید دادخواه

 کامران دادخواه، کارشناسی اقتصاد را از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد و دکتری اقتصاد را از دانشگاه ایندیانا و یک کارشناسی ارشد در ریاضیات را از دانشگاه نورث ایسترن دریافت کرد. او سابق بر این اقتصاددان ارشد در بانک عمران و سرمایه گذاری ایران، و مدیر برنامه سنجی و دفتر اقتصاد عمومی سازمان برنامه و بودجه ایران در قبل از انقلاب بوده است. او ۳۰ سال پیش از ایران خارج شد و در این سالها دانشیار اقتصاد و اقتصادسنجی در بخش اقتصاد دانشگاه نورث ایسترن شهر بوستن شده است. او همچنین اقتصاددان ارشد شرکت ABT  شرکا در کمبریج ماساچوست بوده است. علایق پژوهشی وی عبارتند از اقتصادسنجی، اقتصادکلان، اقتصاد بین الملل و اقتصاد کشورهای خاورمیانه به ویژه اقتصاد در دوران رضاه شاه و پس از آن.

او در نشریات معتبر اقتصادی، اقتصادسنجی و آماری مقاله نوشته است. مقالات وی در ارتباط با اقتصاد ایران و تاریخ اقتصادی ایران مثل «فرایند تورمی اقتصاد ایران، ۸۰-۱۹۷۰»، «جنبش ملی شدن نفت، تحریم نفتی انگلیس و اقتصاد ایران، ۵۳-۱۹۵۱»|، «سیاست اقتصادی ایران در عصر مصدق»، «افسانه و واقعیت در تاریخ نگاری ایران» و «اندیشه های اقتصادی احمد کسروی» در نشریات تخصصی مربوط به خاورمیانه به چاپ رسیده اند. برخی دیگر از آثار وی که به فارسی ترجمه شده است عبارتند از: ۱) بار کمرشکن یارانه ها در ایران: یک تحلیل، ۱۳۷۹همراه با حمید زنگنه و ۲) اصلاحات ارزی در ایران، ۱۳۸۶٫

مسئولیت بخش معرفی کتاب در نشریه پژوهش و تحلیل مسائل ایران برعهده کامران دادخواه است و در مقطعی نیز مدیر اجرایی این نشریه بوده است.

دو کتابی که از وی منتشر شده است عبارتند از :

۱) Foundations of Mathematical and Computational Economics (Thomson/ South- Western  ۲۰۰۶),

۲) The Evolution of Macroeconomic Theory and Policy (Springer 2009).

مسعود کارشناس

 مسعود کارشناس استاد اقتصاد مدرسه مطالعات شرقی و آفریقایی در دانشگاه لندن است. او همچنین از همکاران محفل پژوهش اقتصادی برای کشورهای عرب، ترکیه و ایران بوده و هست. علایق پژوهشی وی موضوعات متنوعی از قبیل نفت و توسعه اقتصادی، اقتصاد سیاسی خاورمیانه، فقر و محیط زیست در کشورهای کمتر توسعه یافته، بازارهای کار و تعدیل ساختاری، انتشار فناوری های نو، و جریان منابع بین بخشی را دربرمی گیرد.

برخی از آثار وی که ارتباط نزدیکی با اقتصاد ایران دارند عبارتند از:

شیوه‌های بهره‌برداری و مدیریت رانت نفت، ۲۰۰۷ (این مقاله به فارسی نیز ترجمه شده است)؛

نفت، تنوع اقتصادی و فرایند دموکراتیک در ایران، ۲۰۰۵، با همکاری حسن حکیمیان؛

آزادسازی اقتصادی، رقابت پذیری و اشتغال زنان در خاورمیانه، ۲۰۰۱؛

مشارکت نیروی کار زنان و تعدیل ساختاری در منطقه خاورمیانه، ۲۰۰۱، با همکاری والنتین مقدم؛

موانع تعدیل ساختاری در منطقه خاورمیانه، جنبه هایی از تجارت بین المللی، ۲۰۰۱؛

نفت و توسعه اقتصادی در ایران از بدو انقلاب، ۲۰۰۰؛

تنگناها و چشم اندازهای اصلاحات و بازسازی اقتصادی در ایران، ۲۰۰۰، با همکاری حسن حکیمیان، منتشره  در کتاب اقتصاد ایران، تنگناهای دولت اسلامی، ویراسته پروین علیزاده؛

سیاست های اقتصاد کلان، تغییر ساختاری و اشتغال در خاورمیانه، ۱۹۹۷؛

تعدیل ساختاری و اقتصاد ایران، ۱۹۹۷؛

مسعود کارشناس پایان نامه دکتری خود را با عنوان «نفت، دولت و صنعتی شدن در ایران» منتشر کرد که در ایران نیز با ترجمه ای نادقیق در اختیار خوانندگان قرار گرفته است. او همچنین با همکاری والنتین مقدم، کتاب «سیاست اجتماعی در خاورمیانه: پویایی های اقتصادی، سیاسی و جنسیتی» را در سال ۲۰۰۶ ویراستاری و منتشر کرده است.

احمد سیف

 احمد سیف یا ایرج سیف نویسنده و مترجم کتب و مقالات اقتصادی، سیاسی و تاریخی است. وی در سال ۱۳۲۴ در منطقه نیاک آمل مازندران به دنیا آمده است. عنوان تز دکترای وی «بعضی جنبه های توسعه اقتصادی در ایران؛ ۱۹۰۶-۱۸۰۰» است که در دانشگاه ردینگ (۱۹۸۲) دفاع کرد. او در دانشگاه استافوردشایر انگلستان مرتبۀ دانشیاری (Senior Lecturer) داشته و اقتصاد تدریس می‌کند. برخی از آثار وی با نام مستعار بهروز امین نیز منتشر شده‌اند. سیف کتب و مقالات بسیاری در زمینۀ اقتصاد، سیاست و تاریخ مشروطه به رشتۀ تحریر درآورده یا ترجمه کرده است. برخی از کتب چاپ شدۀ وی به شرح زیراند:

دربارۀ فئودالیسم ایران قبل از مشروطه. چاپ اوّل، تهران: نشر پیام، ۱۳۵۶.

 اقتصاد ایران در قرن نوزدهم. چاپ اوّل، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۳. 

مقدمه‌ای بر اقتصاد سیاسی. چاپ اوّل، تهران: نشر نی، ۱۳۷۶.

پیش‌درآمدی بر استبدادسالاری در ایران. چاپ اوّل، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۹. 

استبداد، مسئلۀ مالکیت، و انباشت سرمایه در ایران. چاپ اوّل، تهران: نشر رسانش، ۱۳۸۰.

در انکار خودکامگی، چند مقاله دربارۀ علی‌اکبر دهخدا. چاپ اوّل، تهران: رسانش، ۱۳۸۲، 

تاریخ آشفته یا آشفته‌نگاری تاریخی؟. چاپ اوّل، تهران: نشر فروغ، ۱۳۸۵.

 قرن گم‌شده، اقتصاد و جامعۀ ایران در قرن نوزدهم. چاپ اوّل، تهران: نشر نی، ۱۳۸۷،

او همچنین یادداشت های اقتصادی خود را در وبلاگ نیاک به آدرس http://niaak1.blogspot.com منتشر می کند.

حسن حکیمیان

 حسن حکیمیان کارشناسی اقتصاد را از دانشگاه لندن در ۱۹۷۷و کارشناسی ارشد و دکتری خود را از دانشگاه ساسکس به ترتیب در ۱۹۷۹ و ۱۹۸۶ با تخصص در مطالعات توسعه دریافت کرد و مدرس عالی اقتصاد و مدیر برنامه های بین المللی مدیریت بازرگانی است. وی قبل از اینکه در اکتبر ۲۰۰۲ به دانشگاه سیتی لندن بپویندد به مدت ۱۴ سال (۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲) در دانشگاه لندن کار می کرد که حضور ماندگاری در توسعه، مدیریت، هدایت و رهبری دو برنامه آموزش راه دور نوآورانه در مقطع کارشناسی ارشد داشت. یکی از این برنامه ها را وی در مدرسه مطالعات شرقی و افریقایی هدایت کرد و جایزه ملکه به خاطر گسترش آموزش عالی در ۱۹۹۶ را دریافت نمود. تخصص حسن حکیمیان در حوزه اقتصاد توسعه با توجه ویژه به اقتصادهای خاورمیانه به خصوص ایران است. او علاقه خاصی به اقتصاد منابع انسانی، بازارهای کار، مهاجرت، آموزش و جهانی شدن پیدا کرده است. از جمله کتاب های وی انتقال نیروی کار و توسعه اقتصادی است و نیز نویسنده همکار در کتاب «دولت و تغییر جهانی و سیاست تجاری و ادغام در خاورمیانه و شمال آفریقا» بوده است. او در نشریات علمی گوناگون مقاله می نویسد و مشاور چندین نهاد بین المللی و مؤسسه کمک کننده به کشورهای در حال توسعه از قبیل بانک جهانی، ODA، سیدا و فائو بوده است. او از اعضای فعال و عضو هیات مدیره انجمن اقتصادی خاورمیانه در آمریکا است.

 

 

برخی از مقالات وی که در ارتباط با ایران است عبارتند از:

تغییر نهادی، تغییرات سیاستی و عملکرد اقتصاد کلان: موردکاوری ایران (۱۹۷۹ تا ۲۰۰۴)، ۲۰۰۸؛

مدیریت منابع نفتی و تنوع اقتصادی در ایران، با همکاری مسعود کارشناس؛

از گذار جمعیت نگاری به جهش و افت جمعیتی: تجربه ایران در دهه های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، ۲۰۰۶؛

تنگناها و چشم اندازهای اصلاحات و بازسازی اقتصادی در ایران، با همکاری مسعود کارشناس؛

بحران آسیای شرقی، جهانی شدن و درس هایی برای کشورهای خاورمیانه و افریقای شمالی؛

 دولت و تحول جهانی: اقتصاد سیاسی گذار در خاورمیانه، با همکاری زیبا مشاور.

 

 

 

 

 

 

 

فرهاد نعمانی

 

فرهاد نعمانی مدارک کارشناسی را از دانشگاه تولسا و کارشناسی ارشد و دکتری خود را از دانشگاه ایلینویز در اوربانا دریافت کرد. وی در سال ۱۹۷۲ پس از گرفتن دکتری به ایران بازگشت و عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران شد. او در سال ۱۳۶۲ ایران را ترک کرد و ابتدا دانشیار دانشگاه آمریکایی پاریس و سپس به رتبه استادی در بخش اقتصاد آن دانشگاه رسید.

 زمانی که نعمانی در ایران بود کتب درسی دانشگاهی متعددی در حوزه نظام های اقتصادی تطبیقی، اقتصاد سیاسی توسعه نیافتگی، رشد اقتصادی، عملکرد اقتصادی و تاریخ اقتصادی نوشت و نخستین جلد توسعه فئودالیسم در ایران را منتشر کرد. او آثار برخی از اقتصادانان چپ مثل اسکار لانگه، پل سوئیزی، پل باران، و موریس داب در حوزه اقتصاد و اقتصاد سیاسی، موریس کورنفورت در معرفت شناسی و اریک هابزباوم در تاریخ را ترجمه کرد.

فرهاد نعمانی از تهیه کنندگان و ویرستاران کتابهایی مثل اسلام و سیاست عمومی (۱۹۹۷)، نظام های اقتصادی اسلامی (۱۹۹۴) و معجزه سکولار: دین، سیاست و اقتصاد در ایران (۱۹۹۰) بوده است.

برخی از مقالات وی در ارتباط با ایران عبارتند از:

چه انقلابی! سی سال جابجایی طبقات اجتماعی در ایران، ۲۰۰۹، با همکاری سهراب بهداد؛

خیزش و افول طبقات ایرانی در دهه های پس از انقلاب، ۲۰۰۸، با همکاری سهراب بهداد؛

مشکل بهره و بانکداری اسلامی از منظر تطبیقی: مورد مصر، ایران و پاکستان، ۲۰۰۳؛

مجادله تفسیری فقهای سنتی اسلامی درباره ربا.

آخرین کاiframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">

چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:13 ::  نويسنده : افسانه

چهار اقتصاددان بزرگ اسمیت، مارکس، کینز و فریدمن

 

کنکاشها،اظهارنظرها وتلاشهای متفکرانه دهها اقتصادان زمینه ی پیدایش علم اقتصاد و انشعاب آن از فلسفه را فراهم ساخت. ولی اکثر صاحب نظران تاریخ علم اقتصاد از آدام اسمیت (A., Smit)، کارل مارکس(K., Marx) و جان مینارد کینز(J., M., Keynes) به عنوان سه اقتصاددانی که اقتصاد را شکل بخشیدند و آن را تبدیل به علمی اساسی کردند، و نیز از میلتون فریدمن(M., Friedman) در دوره معاصر به خاطر احسای مجدد لیبرالیسم اقتصادی و پایه گذاری مکتب اقتصادی اقتصاددی شیکاگو(پول گرایان)، یاد می کنند.

هر چند که قبل از آدام اسمیت و مکتب کلاسیک، مکاتب دیگری در قرنهای هفدهم و هجدهم (سوداگران و فیزیوکراتها یا طبیعیون) در رابطه با اقتصاد مباحث مدونی مطرح کرده بودند، ولی پایه گذاری اقتصاد علمی از آدام اسمیت آغاز شد. بنابراین آدام اسمیت به عنوان بنیانگذار و پدر علم اقتصاد شهرت دارد.
او کتاب مشهور خود تحت عنوان «ثروت ملل» در سال 1776 منشتر کرد. او در کتاب خود به دفاع از نهضت آزادی سیاسی پرداخت و از ظلم رژیمهای سلطنتی اروپایی  شکایت کرد. او معتقد بود که قیمتها و دستمزدها فارغ از دخالت دولتها و بر اساس  مکانیزم قیمت ها (تعادل عرضه و تقاضا) تعیین گردید. آدام اسمیت بعنوان سردسته ی اقتصاددانان کلاسیک وجود دست نامرئی در اقتصاد را مطرح کرد. منظور از دست نامرئی همان مکانیزم قیمت هاست که بخاطر حاکمیت بازار رقابت کامل در تمامی بازارهای اقتصادی همواره تعادل پایدار را به ارمغان می اورد و هیچ توجیهی برای دخالت دولت ها را باقی نمی گذارد.
دست نامرئی مدنظر اسمیت به معنای عملکرد خود به خودی قوانین عینی اقتصادی است. عبارت «بگذار رویدادها آن گونه که باید، اتفاق بیفتند» که معادل فرانسوی«Laissez faire , Laissez passer » است به مفهوم عدم مداخله ی دولتها و آزاد گذاشتن نیروهای عرضه و تقاضا در بازار برای انتخاب طبیعی در اقتصاد است. مفهوم کلی این طرز تفکر که در واقع همان  شعار سیاست آزادی مطلق اقتصادی(آزادی عمل و آزادی عبور) است که منتسب به اقتصاددانان لیبرالیست فیزیوکرات و آدام اسمیت است، تقریباً یک قرن بعد، وقتی شرکتهای سرمایه داری مجدانه نفوذ خود را بر راه آهن، نساجی و سایر بخش ها در مناطق دیگر جهان گسترش دادند، زیر سؤال رفت. زیرا فشارهای نظام سرمایه داری، توده مردم را در تنگنا قرار داد و منجر به مداخله جویی و نهایتاً دخالت اجباری دولتها شد.
کارل مارکس کتاب سرمایه را  در طی سالهای1867 تا 1994 در انتقاد از نظریات لیبرالیستی کلاسیک ها نوشت. مارکس در کتاب خود عدم کارآئی سیستم تجارت آزاد و رقابت مطلق آزاد را مطرح کرد و برای اولین بار از معایب سیستم اقتصادی آزاد و دست نامرئی آدام اسمیت صحبت کرد. او معتقد بود که نظام سرمایه داری بخاطر افزایش انگیزه ی نامحدود سودجویی، اقتصاد را از حالت تعادل خارج کرده و به سمت رکود سوق می دهد. بنابراین او سرمایه داری را محکوم به فنا دانست و اظهار داشت بزودی نظام سرمایه داری دستخوش رکودهای اقتصادی و تحولات انقلابی خواهد شد و لذا جای خود را به نضام سوسیالیستی خواهد داد.
مارکس که خود نیز از محرومیت ها و تنگناهای نظام سرمایه داری در امان نبود(در طی سالهای 1856- 1850 به خاطر تنگناهای مالی سه فرزند خود را از دست داد)،  بر اساس دیدگاه تاریخی اقتصادی خود، در نهایت نوید حاکمیت کمونیست را در تمامی جوامع داد. او به تئوری مرحله ای توسعه در طی تاریخ اعتقاد داشت و براساس استدلال دیالکتیکی و بهره جویی از قانون تز، آنتی تز و سنتز دیدگاه سیر تاریخی نظام اقتصادی مدنظر خود را مطرح کرد. بر اساس دیدگاه مارکس همواره تضاد باعث کنش و واکنش هایی می شود و در نتیجه ی مرحله ای از زندگی اقتصادی جوامع را رقم خواهد زد. بنابراین او اظهار می دارد در ابتدا انسانها زندگی کمونیستی داشته و در نهایت نیز نظام کمونیست حکمفرمایی خواهد کرد. مراحل رسیدن به کمونیست نهایی عبارتند از کمونهای اولیه(زندگی اشتراکی در زمان غارنشینی بشر)، نظام برده داری، فئودالیسم، کاپیتالیسم، سوسیالیسم و نهایتاً نیل به کمونیسم. به نظر مارکس تضاد میان ابزار تولید در مراحل مختلف باعث عبور از یک مرحله و ورود به مرحله بعد خواهد شد.
 هر چند که مارکس دیدگاه کلاسیکها و نظام سرمایه داری و بازار رقابت را به چالش کشید، ولی بحران رکودی سالهای 33-1929 جان مینارد کینز را نیز که از شاگردان آلفرد مارشال(A., Marshall) و در ابتدا طرفدار او و مکتب کمبریج بود، به نقد و اعتراض به نظام بازار آزاد و رقابتی واداشت.
به عقیده ی کلاسیک ها و اقتصاددانان لیبرال چاره بحران اقتصادی 33-1929 این بود که بحران را به حال خود بگذارند تا سطح دستمزدها تقلیل یابد و نرخ بهره تنزل کند و ورشکستگی به وقوع بپیوندد تا مؤسساتی که کارآمد نیستند و قادر نیستند قیمت تمام شده ی محصولات خود را با قیمتها که در حال تنزل اند، متناسب سازند، از دور خارج شده و آن دسته از مؤسساتی که قادر به مقاومت باشند، کارگران اضافی را اخراج کنند و با تلاش مستمر به منظور تقلیل هزینه ی تولید، پیشرفت فنی را میسر سازند و در نتیجه مؤسساتی که نتوانند وضع خود را با تکنیک زمان متناسب سازند، از بین خواهند رفت. و رکود جای خود را به رونق خواهد داد.
کینز با انتشار کتاب معروف خود تحت عنوان نظریه ی عمومی اشتغال، بهره و پول در سال 1936 که یکی از تأثیرگذارترین کتاب های اقتصادی قرن بیستم محسوب می‌شود، عقاید لیبرالیست اقتصادی را به شدت زیر سؤال برد. به نظر کینز تنها راه چاره ی بحران رکودی سالهای 33-1929.دخالت دولتها در امور اقتصادی به منظور ایجاد و یا افزایش تقاضای مؤثر است. زیرا او معتقد بود کمبود تقاضای مؤثر باعث کمبود انگیزه تولید شده و کمبود تولید نیز خود باعث افزایش بیکاری و مجدداً کمبود تقاضای مؤثر می شود. لذا کینز برای خروج از این دور باطل دخالت دولت را تجویز می کرد. به این دلیل کینز و همفکرانش را اقتصاددانان طرف تقاضا می دانند و در مقابل آدام اسمیت و اقتصاددانان کلاسیک را طرفدار عرضه می خوانند.
کینز در مقابل کلاسیک ها، که تصور عمومی شان بر این بود که چرخه‌های تجاری، عدم تعادل‌هایی هستند که در کوتاه‌مدت توسط مکانیزم بازار اصلاح می‌شوند و شرایط اشتغال کامل در بلندمدت مجدداً احیا می‌شود. به عبارتی آنان بر این عقیده اند که در بلندمدت همواره تعادل و اشتغال کامل برقرار است. اما کینز معتقد بود که این چرخه‌های مخرب ممکن است دربلندمدت برگشت‌ناپذیر باشند و لذا دولت می‌بایست برای رسیدن به اشتغالکامل در اقتصاد دخالت نماید و در مقابل کلاسیک ها به مزاح  اظهار می داشت که «ما همه در بلندمدت مرده ایم» یعنی  بیکاری و بحران الآن جامعه را فرا گرفته و مردم را در تنگنا و مضیغه قرار داده است و نمی توان اقتصاد را به حال خود واگذاشت به امید آنکه در بلندمدت مکانیزم بازار این بحران را  درمان کند.
هر چند که دهه1960، دهه ی نفوذ فوق العاده دیدگاههای کینز و پیروان او بر اقتصاددانان و سیاست گزاران محسوب می شود ولی عملکرد ضعیف اقتصاد های صنعتی در دهه 1970 باعث عدم اعتماد وسیع به نظریه های کینزی گردید. این ضعیف اقتصادی که خصوصاً اقتصاد آمریکا در دهه 1970 را نیز مبتلا کرده بود، به طرفداران لیبرالیسم اقتصادی اجازه داد تا در مقابل دیدگاههای مبتنی بر مداخله گرایی دولت، کینز صف آرایی کنند. لذا اقتصاددانان مطرحی نظیر میلتون فریدمن و رابرت لوکاس(R., Lucas) به مخالفت با دیدگاه های کینز پرداختند و به ترتیب مکاتب اقتصادی معروف به پول گرایان(مکتب اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو) و کلاسیک های جدید(نئوکلاسیک) را پایه گذاری کردند. اقتصاددانان نئوکلاسیک به دفاع از اقتصاد لیبرالیستی مدنظر آدام اسمیت پرداختند و به تلاش برای پاسخ گویی به نقاط ضعف مکتب کلاسیک پرداختند. بنابراین مکتب نئوکلاسیک همان مکتب کلاسیک است که مرمت و بازسازی شده است. نظر لوکاس بعنوان سردسته ی اقتصاددانان کلاسیک جدید را هم اقتصاددانان کینزی و هم اقتصادانان پول گرا مورد حمله و انتقاد قرار دادند.
مکتب شیکاگو و میلتون فریدمن نیز به دفاع از اصول و مبانی لیبرالیسم پرداختند و منشاء تمام مشکلات را مداخله دولت در اقتصاد دانستند.
فریدمن از ابتدا جزء اقتصاددانان طرفدار کینز نبود او در سال۱۹۶۲کتاب«سرمایه‌داری و آزادی»را منتشر نمود و در آن از هر چه کمتر شدن نقش دولت در بازار آزاد، برای ایجاد آزادی سیاسی و اجتماعی دفاع کرد و در واقع مخالفت خود را با دیدگاههای کینزی نشان داد. تأثیر اندیشه های فریدمن بر دولتمردان معاصر باعث شد او به شهرتی جهانی دست یابد. طرفداری‌های فریدمن از بازار آزاد در دورهٔ «دولت بزرگ» و مالیات‌های سنگین در دهه‌های ۱۹۴۰، ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ دیدگاه اقلیت به حساب می‌آمد. به ‌مرور، نظریات او مورد قبول قرار گرفت و دههٔ ۱۹۸۰ اوج مقبولیت ایده‌های فریدمن بود. نظرات او در مورد سیاست‌های عرضهٔ پول، مالیات و خصوصی‌سازی، سیاست‌های دولت‌های دنیا را تحت تأثیر قرار داد. به طور ویژه در زمان رونالد ریگان در امریکا و مارگارت تاچر در انگلستان، از ایده‌های اقتصادی او استفاده شد. ایده‌های او در سراسر جهان مورد مطالعه قرار گرفت و نقش اساسی در تغییر اقتصاد چین بازی کرد.
از افتخارات میلتون فریدمن دریافت جایزه نوبل اقتصاد در سال۱۹۷۶است. این جایزه به خاطر موفقیت‌هایش در زمینهٔ تحلیل مصرف، تاریخ و نظریه عرضهٔ پول و همچنین نمایش پیچیدگی‌های سیاست‌های اقتصادی ثبات‌سازی به وی اهدا شد. هفته نامهٔ اکونومیست از او به عنوان «تأثیرگذارترین اقتصاددان نیمهٔ دوم قرن بیستم... و حتی شاید تمامی آن» نام می‌برد.
فریدمن به نیکسون، رییس جمهور امریکا مشاوره اقتصادی می‌داد و در دوران ریاست جمهوری ریگان مشاور اقتصادی رییس جمهور امریکا شد. برخی، رشد مستمر اقتصادی امریکا در دهه‌های اخیر را مرهون ایده‌های فریدمن می‌دانند.
اکنون هر کدام از چهار مکتب اقتصادی کلاسیک، کینزین، نئوکلاسیک و پول گرایان نظر سیاست گزاران و اقتصاددانان را به خود جلب می کنند. به عبارتی پایه های علم اقتصاد تاکنون پایه های خود را بر نظریات و تضادهای نظری این چهار مکتب فکری اقتصادی بنیان نهاده است.
iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:6 ::  نويسنده : افسانه


ناپلئون بناپارت (1821-1769) یکی از بزرگ ترین فرماندهان نظامی تاریخ و امپراتور فرانسه بود. او بیشتر اروپا را فتح کرد. ناپلئون در 15 آگوست سال 1769 در "کرس" فرانسه، در یک خانواده آرام متولد شد. او دومین پسر یک وکیل بی پول بود. ناپلئون در 15 سالگی پدرش را از دست داد و به وسیله مادرش بزرگ شد. در مدرسه نظام تحصیل کرد و به سرعت پیشرفت کرد (برای آشنایی با مدارس عالی فرانسه اینجا را کلیک کنید). او در سال 1792 شاهد سقوط سلطنت بوربون ها بود و به جنگ های انقلابی فرانسه پیوست و نامی برای خودش دست و پا کرد. اما در گیرودار انقلاب و اختلافات انقلابیون به دلیل دوستی با برادر یکی از سران انقلاب مدتی هم زندانی شد. 
پس از آزادی از زندان مدتی بیکار بود. اما تا جایی پیش رفت که در سال 1796 فرمانده ارتش فرانسه در ایتالیا شد و با موفقیت به اتریش و متحدانش فشار آورد که صلح کنند و فرانسه روی بریتانیا متمرکز شد. در سال 1798، ناپلئون مصر تحت فرمان عثمانی را فتح کرد و تلاش کرد به مسیرهای بازرگانی بریتانیا با هند ضربه بزند. اما ناوگان او به وسیله بریتانیا در نبرد نیل ویران شد.
فرانسه حالا با شرایط جدیدی روبه رو شده بود و آن این بود که اتریش و روسیه هم با بریتانیا در برابرش متحد شده بودند. در این موقع که حکومت فرانسه در بحران بود، ناپلئون به پاریس برگشت. او طی یک کودتا در سال 1799 اولین کنسول شد (در ابتدا نام امپراتور بر خودش نگذاشت). در 1812 کنسول مادام العمر شد و دو سال بعد امپراتور شد. تحت سرپرستی او دولت مرکزیت پیدا کرد، او بانک فرانسه را ایجاد کرد و کلیسای کاتولیک رم به عنوان مذهب رسمی دوباره برقرار شد و قانون را با چیزی به نام "دستورالعمل ناپلئون" اصلاح کرد. 
در 1800 ناپلئون اتریشی ها را در "مارنگو" شکست داد. او سپس برای یک صلح فراگیر در اروپا وارد مذاکره شد که قدرت فرانسه در اروپا را تثبیت کرد. در 1803 بریتانیا جنگ با فرانسه را از سر گرفت که بعداً اتریش و روسیه نیز به او پیوستند. بریتانیا در سال 1805 در منطقه ای در فرانسه به نام Trafalgar شکستی دریایی به فرانسه وارد کرد به طوری که ناپلئون نقشه هایش را برای تهاجم به انگلیس رها کرد و به نیروهای روسی- اتریشی رو کرد و در همان سال آنها را در منطقه ای به نام آشترلیتز Austerlitz شکست داد. او مناطق تازه ای را تصرف کرد که شامل ضمیمه کردن سرزمین هایی از روسیه بود که به او در ظاهر کنترل اروپا را داد. امپراتوری مقدس رم از بین رفت و از دل آن هلند و "وستفالیا" به وجود آمدند و در مدت پنج سال بستگان ناپلئون و وفاداران به او به عنوان رهبر در هلند، وستفالیا، ایتالیا، ناپل، اسپانیا و سوئد منصوب شدند. 
در سال 1810 ناپلئون که ازدواج بدون بچه ای با ژوزفین داشت، این ازدواج را باطل کرد و به امید داشتن جانشین، با دختر امپراتور اتریش ازدواج کرد. نتیجه یک پسر به نام ناپلئون بود که یک سال بعد متولد شد.
"جنگ شبه جزیره" در سال 1808 شروع شد. شکست های سنگین در مدت پنج سال منابع نظامی فرانسه را تحلیل برد. تهاجم ناپلئون به روسیه در سال 1812 نتیجه اش عقب نشینی فجیع فرانسه بود. جزر و مدها شروع شد و طرفداری متحدان از یکدیگر به سقوط پاریس منجر شد. ناپلئون به جزیره مدیترانه ای البا Elba تبعید شد. در مارس 1815 از این جزیره فرار کرد و به پایتخت فرانسه تاخت. اما نبرد "واترلو" به سلطنت مجدد کوتاه او خاتمه داد. انگلستان او را در جزیره ای دوردست در اقیانوس آتلانتیک به نام "سنت هلن" زندانی کرد. جایی که در پنج می 1821 در آن درگذشت.
ناپلئون [Napoleon]. هنری بیل (1)، معروف به استاندال (2) (1783-1842)، نویسنده فرانسوی دو رساله درباره ناپلئون برجای نهاده است که یکی در 1817-1818 و دیگری در 1836-1837 نوشته شده است. رساله اول که به قول خود استاندال در پاسخ به کتاب مادام دو استال (3) به نام ملاحظاتی درباره وقایع مهم انقلاب فرانسه (4) (ژوئیه 1817) نوشته شده است، طرح‌گونه‌ای است که در آن استاندال، در عین قدرشناسی از امپراتور، می‌کوشد تا بی‌طرفی و بی‌غرضی خود را نشان دهد. به عکس، رساله دوم حاکی از رشد اسطوره ناپلئونی در روح استاندال است: «من با نوشتن نخستین جمله زندگی ناپلئون نوعی تأثر مذهبی در خود احساس می‌کنم.» این رساله دوم در 1876، تحت عنوان زندگی ناپلئون(5) در مؤسسه نشر کلمان و لوی (6) انتشار یافت. هردو رساله، یعنی رساله 1817-1818 و رساله 1836-1837، به طور کامل در مجموعه کلیات آثار (7) استاندال (به سرپرستی هـ.شامپیون (8))، در 1929،‌با عنوان کلی ناپلئون منتشر شد. جلد اول تحت عنوان زندگی ناپلئون شامل رساله 1817-1818 است، و جلد دوم، تحت عنوان خاطراتی درباره ناپلئون (9)، مشتمل بر رساله 1836-1837. همچنین می‌توان به طبع همین دو رساله، ویراسته هانری مارتینو (10) (1930)، در دوجلد، با عنوان ناپلئون اشاره کرد. رساله اول، که مخصوصاً به علت اوضاع و احوال سیاسی ناتمام مانده است، تقریباً به تمامی از منابع انگلیسی گرفته شده است. استاندال وقایع عمده زندگی ناپلئون را تا زمان بازگشت او از جزیره الب (11) گزارش می‌کند. در کتاب صفحات اندکی می‌توان یافت که به راستی اصیل باشد؛ استاندال بر مطالب برگرفته از منابع تنها چند حکایت از خود می‌افزاید. رساله دوم با روحی کاملاً متفاوت پرورده شده است: استاندال با احساسات شورانگیزی به توصیف ناپلئون بازمی‌گردد، شاید به سبب آنکه در او بخشی از گذشته خود را می‌بیند. مقدمه خاطراتی درباره ناپلئن با لحنی پرشور که تا اندازه‌ای نزد استاندال شگفت‌آور است، نوشته شده است. طرح او به هنگام شروع کار بسیار بلندپروازانه است؛ می‌خواهد دست به کار تحقیقاتی دقیق و عمیق بزند. ولی بعد هدف او محدودتر می‌شود، به این معنی که تنها به تعقیب گام به گام شرح زندگی ناپلئون در یادنامه سنت هلن اکتفا می‌کند، و «گزارش معقولی» از وقایع به سبکی ساده مانند گزارش خاطره‌نویسان قرن هفدهم به دست می‌دهد. منابع اصلی او گذشته از خود ناپلئون، عبارتند از ژومینی (12)، نویسنده سوییسی شرح زندگانی ناپلئون و تیر (13). استاندال در این رساله نیز، همچنان که در رساله اول، ولی با ستایش بیشتر خاطرات شخصی خود را بر مأخوذات خود از منابع می‌افزاید، مانند فصل مربوط به میلان در 1796 و تصویرهایی که از سرداران ناپلئون به دست می‌دهد. ولی سرانجام، استاندال نمی‌تواند چنانکه باید ازعهده کار برآید و ناگزیر گزارش خود را در 1797 متوقف می‌کند. از این‌رو، از کار او چند طرح نیم‌پرداخته، که ناتوانی استاندال در یکدست کردن و منظم کردن خصلت ناپیوستگی آنها را تشدید کرده، بر جای مانده است. با این همه، این اثر استاندال، چنان که هست، دلچسب است، زیرا تحول اندیشه او را درباره ناپلئون به خوبی نشان می‌دهد. او در اقتباسی که از منابع می‌کند روشی اصیل به کار می‌برد: با استفاده از حکایت برای تجسم بخشیدن به تمامی یک فضای تاریخی می‌تواند روانشناسی همگانیی را که شخص ناپلئون و نظام سیاسی او در فرانسه و ایتالیا به وجود آورده است توصیف کند. ملاقات میان ناپلئون و استاندال در این صفحات وجه کاملی از رمانتیسم فرانسه را بازمی‌نماید.
 

 

تقویم زندگی ناپلئون
 

1792م 
فرانسه به اتریش و پروس اعلان جنگ می کند و «جنگهای انقلاب» شروع می شود. یک سال بعد ناپلئون بناپارت بیست و چهارساله به ژنرالی ارتقاء می یابد. 
1795 
ناپلئون، مسئول دفاع از پاریس در برابر شورشیانی است که می خواهند حکومت انقلابی را سرنگون کنند. او فرمانده نظامی پاریس می باشد. 
1796 
ناپلئون به سرپرستی سپاهی برای جنگیدن با اتریشی هادر ایتالیا فرستاده می شود. او سربازان روحیه باخته را سازماندهی می کند و با پیروزی وارد شهر میلان می شود. فرانسه بر شمال کشور ایتالیا تسلط می یابد. 
1797 
در یک جنگ هوشمندانه، ناپلئون با سپاهی اندک و تجهیزاتی کم به نیروهای اتریشی حمله می کند و آنها را شکست می دهد و به اتریش فشار می آورد که سرزمین بیشتری در منطقه رود راین در اختیار فرانسه بگذارد و فرانسه اجازه می یابد که بر بلژیک تسلط داشته باشد. 
1798 
ناپلئون در خاورمیانه نیرو پیاده می کند. او قصد دارد مصر و سوریه را تصرف کند اما در یکم اوت، آدمیرال انگلیسی بنام هوراشیو نلسون ناوگان جنگی فرانسه را در نبرد نیل نابود می کند. 
1799 
ناپلئون به فرانسه برگشته و قدرت را در دست می گیرد و خود را به عنوان اولین کنسول منصوب می کند. 
1800 
ناپلئون به ایتالیا حمله کرده و اتریشی ها را زا آنجا بیرون می راند. و سال بعد با آنها صلح می کند. 
1802 
ناپلئون خود را بعنوان کنسول اول کشور منصوب می کند. جنگ بین انگلستان و فرانسه پایان می یابد و برای مدت ده سال در صلح زندگی می کنند. ناپلئون تمام قدرت خود را برای سازماندهی و ترمیم کردن خرابی های گذشته دوران انقلاب معطوف می دارد. 
1803 
جنگهای ناپلئونی آغاز می شود. ناپلئون خود را برای حمله به انگلستان آماده می کند؛ و حدود 2000 کشتی را در سواحل اطراف بولون جمع می کند. 
دوم دسامبر 1804 
از پاپ دعوت می شود که برای مراسم تاجگذاری امپراتور بناپارت در کلیسای بزرگ نوتردام شرکت کند، اما در آخرین لحظات ناپلئون تاج را از دست پاپ می گیرد و خود شخصا تاجگذاری می کند. 
1805 
ناپلئون خود را پادشاه ایتالیا می کند. اتریش و پروس و انگلستان متفقا علیه فرانسه متحد می شوند. انگلستان در دریا نیروهای فرانسوی و اسپانیایی را در نبرد ترافالگار شکست می دهد، اما ناپلئون، اتریش و پروس را در دوم دسامبر در نبرد استرلیتز شکست می دهد. 
1808 
ناپلئون به اسپانیا حمله کرده و سعی می کند که برادر خود ژوزف را به عنوان پادشاه آنجا منصوب کند. اما اسپانیائی ها شورش می کنند. انگلستان ، پرتغال، اسپانیا و اتریش علیه فرانسه در جنگ پنی سولا با یکدیگر متحد می شوند. 
1809 
ناپلئون، اتریش را شکست می دهد و با آنها صلح برقرار می کند، اما انگلیسی ها در اسپانیا باقی می مانند و ناپلئون نه می تواند آنها را از آنجا بیرون کند ونه می تواند اسپانیائی ها را شکست دهد. 
1812 
ناپلئون با سپاه بزرگی، در حدود 000/500 نفر به روسیه حمله می کند وتمام راههائی که به مسکو ختم می شود را تسخیر می کند، اما زمستان او را مجبور به بازگشت می کند و در اثر گرسنگی، سرما و نبرد سربازان او کشته می شوند و تنها سی هزار نفر بر می گردند. 
1813 
پروس، روسیه، ایتالیا، اتریش و سوئد علیه فرانسه با یکدیگر متحد می شوند. ناپلئون در نبرد لایپزیک، شانزدهم تا نوزدهم اکتبر، کاملا شکست می خورد. 
1814 
ناپلئون قدرت را از دست می دهد و به جزیره الب مدیترانه تبعید می شود. 
1815 
ناپلئون از تبعید فرار کرده و به فرانسه بر می گردد و سپاهی تشکیل می دهد. او در هجدهم ژوئن در نبرد واترلو شکست می خورد؛ یعنی تقریبا صد روز بعد از آمدن به فرانسه دوباره قدرت را واگذار می کند و به جزیره کوچکی در جنوب اقیانوس اطللس بنام سنت هلن تبعید می شود. 
پنجم مه 1821 
ناپلئون در جزیره سنت هلن می میرد. 
ناپلئون بناپارت (1769- 1821) مردی بود کوتاه قد با آرزوهای بزرگ. او یک ژنرال معروف و با هوش و همینطور یک سیاستمدار و حاکم قدرتمند در فرانسه بود. از سال 1804م هنگامی که او خود تاجگذاری کرد، یک دیکتاتور تمام عیار بود. 
 

مختصر و مفید از زندگی ناپلئون
تفنگهای سرپر جخماقی 
 

سلاح اصلی پیاده نظام دردوران جنگهای ناپلئون که از 1803 تا 1815 اروپا را در برگرفته بود، تفنگ سرپر چخماقی بود. در این تفنگ برای منفجر کردن باروت از چخماق استفاده می شد؛ به همین دلیل، در مقایسه با سلاحهای آتشین قبلی، از ایمنی بیشتری برخوردار بود. 
 

دولت با کفایت 
 

ناپلئون، کاملا بر اهمیت یک دستگاه اجرائی مناسب و دولت محلی کارآمد واقف بود. وی، فرانسه را سه گروه استان (departments)، ناحیه (arrondissements) و شهر (communes) تقسیم بندی کرد. ماموران دولتی بر اساس لیاقتشان ترقی پیدا می کردند، نه بوسیله موقعیت های اجتماعی و رابطه شان. محدودیت های تجاری گذشته از میان برداشته شد، بانک فرانسه تاسیس گردید و اقتصاد تثبیت شد. 
 

آموزش و پرورش کلیسا 
 

ناپلئون اولین سیستم آموزش و پرورش را ایجاد کرد؛ کلیسا و شهرداریها، مدارس ابتدائی را اداره می کردند و دولت نیز مسئول اداره دبیرستانها و دانشگاه سلطنتی بود. در سال 1802، ناپلئون کلیسای کاتولیک روم را به رسمیت شناخت. این باعث ایجاد روابط صمیمانه با کلیسا شد، در صورتیکه در دوران انقلاب شدیدا مورد حمله قرار گرفته بود. 
 

نظام نامه ناپلئون 
 

مهمترین و معروفترین عمل ناپلئون، نظام نامه با قوانین کشوری بود که به روشنی و سادگی اصول حقوقی نظام را تعیین می کرد که تضمین کننده آرمانها و اصول انقلاب از قبیل آزادیهای شخصی و تساوی حقوقی بود. نظام نامه با قوانین کشوری پایه و اساس تمام سیستمهای حقوقی در سراسر دنیا شد. 
 

اختناق شدید 
 

حکومت سخت گیر ناپلئون با کفایت تر از حکومت قبلی فرانسه بود، اما در بسیاری از موارد حکومت ناپلئون، پلیسی بود. روزنامه ها به شدت سانسور شده و آنچه را که دولت می خواست مردم بدانند در روزنامه ها می نوشتند و کسانی که مخالف حکومت بودند، به زندان می افتادند و بسیاری به قتل می رسیدند. جاسوس های زیادی وجود داشتند و مردم ترغیب می شدند که دوستان و همسایگانی که مخالف دولت بودند، را معرفی کنند. 
 

نبرد ترافالگار 
 

امپراتور فرانسه، ناپلئون (1821- 1769م) تصمیم گرفت که به انگلستان حمله کند، اما نیروی دریایی انگلستان بر دریاها مسلط بود. در 12 اکتبر 1805، نیروی دریایی انگلستان به فرماندهی هوراشیو نلسون (1805- 1758)، طی نبرد «ترافالگار» واقع در نزدیکی ساحل اسپانیا، ناوگان اسپانیا و فرانسه را منهدم کرد. در این جنگ، نلسون کشته شد، اما نیروهای انگلیسی، 20 کشتی دشمن را غرق کردند، بدون اینکه حتی یک کشتی انگلیسی آسیب ببیند 
 

واترلو 
 

در سال 1815، ناپلئون، از تبعیدگاه خود در جزیره الب، فرار می کند و به قصد تسخیر مجدد قدرت، به فرانسه باز می گردد. در 18 ژوئن، ارتش پروس و انگلستان، به ترتیب، به فرماندهی بلوخر و دوک ولینگتون در واترلو، واقع در بلژیک، با نیروهای فرانسوی روبرو می شوند. بعد از جنگ شدید که در حدود چهل و شش هزار نفر کشته می شوند، ناپلئون برای آخرین بار شکست می خورد. .وی که برای دومین بار مجبور به ترک قدرت شده بود، به جزیره سنت هلن در اقیانوس اطلس تبعید می شود. 
 

دوک ولینگتون 
 

آرتور ولسلی (1852- 1769) اولین دوک خاندان ولینگتون بود ویکی از سیاستمداران و نظامیان معروف انگلستان به حساب می آمد و به دوک یا شاهزاده آهنی شهرت داشت. او فرماندهی سپاهی را در منطقه پنی سولار اسپانیا به عهده داشت و با کمک فلید مارشال بلوشر توانست نیروهای فرانسوی را در نبرد واترلو شکست دهد، اما او گفت: « این خطرناکترین موقعیتی بود که تا کنون در آن بودم»
 

حقایق ثبت شده 
 

بسیاری از کارشناسان معتقدند که ناپلئون به طور اتفاقی و غیر عمد مسموم شده است. آزمایشهای انجام شده بر روی رنگ کاغذ دیواری اطاق او در سنت هلن نشان می دهد که کاغذ دیواری حاوی مرگ موش بوده و در هوای مرطوب این ماده سمی خطرناک وارد هوا شده و او را مسموم کرده است. او، قبل از مرگ در پنجم مه سال 1821، برای بیماری معده و کبد تحت مداوا قرار گرفته و این دو علامتهای مسمومیت ناشی از مرگ موش هستند. 
 

چرا ناپلئون در جنگ واترلو شکست خورد؟
 

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به نقل از ایندپندنت، «فیل میسون» در اثر جدید خود «بواسیر ناپلئون؛ و دیگر وقایع کوچکی که تاریخ را عوض کردند»، بيان مي‌كند بیماری بواسیر، علت شکست ناپلئون بناپارت، امپراتور فرانسه در آخرین و مهمترین نبرد او در قرن 19 بوده است!
میسون معتقد است ناپلئون بناپارت، قبل از هر نبردی بر اسب خود سوار می‌شد و نقشه نبرد را مرور می‌کرد، اما پزشکان ناپلئون، دو روز قبل از «نبرد واترلو» که 16 تا 19 ژوئن 1815 بین نیروهای فرانسه و ارتش پروسی، روسی و انگلستان اتفاق افتاد، دارویی را که برای تسکین این بیماری استفاده می‌شد، گم کردند. ناپلئون نيز به علت تشدید بیماری قادر نبود بر اسب خود سوار شود و به همین دلیل نتوانست نقشه جنگ را به درستی طراحی کند. در نتیجه، ارتش فرانسه شکست خورد و امپراتور فرانسه نیز دیگر نتوانست خود را بازیابد! 
میسون با اشاره به این واقعه و چند صد واقعه ریز و درشت دیگر، مدعی شده است مسیر تاریخ، گاه به یک واقعه کوچک وابسته است؛ به گونه‌ای که مسیر تاریخ را عوض کرده‌اند. 
نبرد واترلو، آخرين جنگ معروف ناپلئون با پروس، روس و انگلستان بود. اين جنگ در نزديكي روستايي به همين نام در بلژيک روي داد. ناپلئون در این جنگ شکست خورد. پس از اين شکست، ناپلئون به پاريس بازگشت، سرانجام و به ناچار تسليم و به «سنت هلن» تبعيد شد و در آنجا نيز درگذشت.
 

وصیتنامه ناپلئون
 

«من عیسوی هستم و دارای مذهب کاتولیکی رومی می‌باشم و با همین مذهب که بیش از پنجاه سال قبل از این متولد شده‌ام می‌میرم تمایل من این است که خاکستر من در ساحل رودخانهٔ سن و در بین ملت فرانسه که آنقدر دوست داشته‌ام ، استراحت نماید . 
من همیشه از داشتن زن عزیزم ماری لوئیز سرافراز بوده‌ام و تا آخرین لحظهٔ حیات با بهترین احساسات صمیمانه یادبود اورا حفظ خواهم کرد . از همسرم خواهش می‌کنم که پسر مرا حراست نماید و از خطراتی که در زمان طفولیت اورا تهدید می‌نماید حفظ کند . به پدرم توصیه می‌کنم همواره بخاطر داشته باشد که او یک شاهزادهٔ فرانسوی است و هرگز آلت دست کسانی که فرانسه را تحقیر می‌نمایند نشود و پسرم هرگز نباید به هیچ عذر و بهانه و دستاویز با فرانسه بجنگد ویا آن را از پای در آورد ، او باید شعار مرا همیشه قبول کند که : موجودیت ما فدای فرانسه باد.»

منبع: تاريخنامه ايران

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 16:4 ::  نويسنده : افسانه

شازده(شاهزاده) ماهان کرمان

 
 
 

 

یکی اززیباترین باغ‌های تاریخی ایران است ودرحدود ۴ کیلومتری شهر ماهان و در دامنه کوه‌های تیگران واقع شده و مربوط به اواخر دوره قاجاریه است.  این باغ به دستور عبدالحمید میرزا ناصرالدوله حاکم کرمان طی یازده سال حکمرانی وی (۱۲۹۸ ه . ق تا ۱۳۰۹ ه. ق) ساخته شده است و از نمونه باغ تخت‌های ایرانی است و در زمینی مستطیلی شکل به مساحت پنج و نیم هکتار بنا شده و دارای سردر ورودی بسیار زیبایی است. بناهای باغ عبارتند از کوشک اصلی یعنی سکونتگاه دائمی و یا فصل مالک که در انتهای فوقانی باغ قرار دارد.
 


 سردر خانه در مدخل باغ به صورت بنایی خطی جبهه ورودی باغ را اشغال کرده و در دو طبقه بنا گردیده است. طبقه فوقانی دارای اطاق‌هایی است که برای زندگی و پذیرایی پیش بینی شده‌اند. سایر بناهای خدماتی باغ از حصار اصلی استفاده کرده است .
 

 این باغ علاوه بر سردر، عمارت شاه‌نشین و حمام نیزدارد. در حال حاظر قسمت شاه‌نشین، به یک رستوران تبدیل شده و توسط بخش خصوصی اداره می‌شود.
 

در این باغ درختان میوه متنوعی وجود دارد و در جلوی عمارت هم حوض‌ها و فواره‌ها آب‌نمای زیبایی را تشکیل داده‌اند.
این باغ زیبای ایرانی هر ساله پذیرای بازدید کنندگان بسیاری است.

 

 

 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:59 ::  نويسنده : افسانه

بخش‌هايي از سخنرانی داگلاس نورث، به هنگام دريافت جایزه نوبل- 9 دسامبر، 1993
عملكرد اقتصاد در طول تاريخ
 

محمدرضا فرهادی پور
گفتار زير بخشي از سخنراني داگلاس نورث هنگام دريافت جايزه نوبل اقتصاد در سال 1993 است. نورث در اين گفتار به‌طور اجمالي به بررسي نقش نهادها و گذر زمان در سير تكامل تاريخ اقتصاد و همچنين رابطه ميان نهادها، هزينه‌هاي مبادله و تئوري نئوكلاسيك پرداخته است.


 

1 - تاريخ اقتصاد نشان‌دهنده عملكرد اقتصادها در طول تاريخ است. هدف از تحقيق در اين زمينه نه ‏تنها اين است كه پرتو جديدي بر گذشته علم اقتصاد بيافكنيم بلكه فراهم كردن چارچوبي تحليلي براي نظريات اقتصادي است كه ما را نسبت به درك فرآيند تغييرات اقتصادي در طول تاريخ توانمند سازد. يك تئوري پوياي اقتصادي همانند يک تئوري تعادل عمومي ابزار تحليلي مناسبي خواهد بود. در غياب يك چنين تئوري، ما مي‏توانيم مشخصات اقتصادهاي گذشته را تشريح كنيم، عملكرد اقتصادها را در زمان‏هاي مختلف بررسي كرده و تحليل آماري مقايسه‏اي را به كار بگيريم، اما همواره جاي خالي يك درك تحليلي را از شيوه تكامل اقتصادها در گذر زمان احساس خواهيم کرد.
وجود يك نظريه پوياي اقتصادي براي رشته توسعه اقتصادي نيز حياتي است و اين موضوع نكته مبهمي نيست چرا كه رشته توسعه اقتصادي در طي پنج دهه گذشته يعني بعد از پايان جنگ جهاني دوم همواره با شكست مواجه بوده است. نظريه اقتصادي نئوكلاسيك ابزار مناسبي براي تحليل اقتصاد و سياست‏هايي تجويزي به منظور توسعه نيست و اين امر با عملكرد بازارها مرتبط است نه با چگونگي توسعه بازارها. زماني كه درك درستي از چگونگي توسعه اقتصادي وجود ندارد چگونه مي‏توان سياست‏هاي مناسبي را براي توسعه تجويز كرد؟ اقتصاددانان نئوكلاسيك روش‏هاي زيادي را ديكته كرده‌اند كه همگي آنها تنها موانعي بر سر راه توسعه بودند. اين تئوري در ابتدا با دقت و ظرافت رياضي از دنياي آماري و بدون اصطكاك الگوسازي شد. زماني كه اين تئوري در زمينه تاريخ و توسعه اقتصادي مورد استفاده قرار گرفت توجه خود را بر توسعه تكنولوژيك و سرمايه‏گذاري بيشتر بر منابع انساني معطوف كرد، اما از ساختار انگيزشي شكل گرفته در نهادهايي كه تا حدي از سرمايه‏گذاري اجتماعي تاثير مي‌پذيرند چشم‏پوشي كرد. در تحليل عملكرد اقتصادي در گذر زمان دو فرضيه كاملا اشتباه وجود دارد: يكي اين كه نهادها مهم نيستند و دوم اينكه گذر زمان (تاريخ) نيز مهم نيست.
اين گفتار در مورد نهادها و گذر زمان است، اما در عين حال يك تئوري نظير تئوري تعادل عمومي فراهم نمي‏كند و ما نيز‏ چنين تئوري را در اختيار نداريم. اما در عوض شالوده اوليه يك چارچوب تحليلي را فراهم مي‏كند كه منجر به درك ما از تكامل تاريخي اقتصادها مي‌شود و يك راهنماي لازم و در عين حال ناقص براي سياست‏گذاري به منظور بهتر شدن عملكرد اقتصادي را با خود به همراه مي‏آورد. چارچوب تحليلي اخير اصلاحيه تئوري نئوكلاسيك است. آنچه باقي مي‏ماند فرضيه اصلي كميابي و رقابت ابزار تحليلي تئوري اقتصاد خرد است و آنچه اصلاح مي‏شود فرض عقلايي بودن است، پس تنها گذر زمان باقي مي‏ماند.
نهادهاي حاصل از ساختار انگيزشي نهادهاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي مبناي مشخص عملكرد اقتصادي هستند. گذر زمان تا جايي كه به تغييرات اقتصادي و اجتماعي مربوط است بعدي است كه در آن فرآيند يادگيري انسان راه تكامل نهادها را شكل مي‌دهد و آن اعتقاداتي است كه افراد، گروه‏ها و جوامع دارند كه فرد تعيين‏كننده انتخاب‌هايي است كه نتيجه فرآيند يادگيري در طول زمان است
2 - نهادها قيود طراحي شده توسط بشر هستند كه روابط متقابل انسان‏ها با يكديگر را شكل مي‏دهند. نهادها شامل قيود رسمي (قوانين، مقررات و قانون اساسي)، قيود غير رسمي (هنجارهاي رفتاري، رسوم و آداب تحميل شده رفتاري) و ويژگي‏هاي الزام به اعمال آنها هستند. علاوه‌بر اين نهادها مشخص‏كننده ساختار انگيزشي اجتماعي و به ويژه اقتصادي هستند. نهادها و تكنولوژي مورد استفاده در توليد تعيين‌کننده هزينه‏هاي مبادله و تبديل مي‌باشد كه به هزينه‏هاي توليد اضافه مي‏شوند.
اين «رونالدكوز» (1960) بود كه رابطه مهم ميان نهادها، هزينه‏هاي مبادله و تئوري نئوكلاسيك را نشان داد. نتيجه نئوكلاسيك بازاراهاي كارا تنها زماني به دست مي‌آيد كه مبادله داراي هزينه نباشد. تنها در شرايطي كه مبادله بي‏هزينه باشد،‏ عوامل توليد به راه حل حداكثر كردن درآمد با توجه به ترتيبات نهادي موجود خواهند رسيد. زماني كه مبادله هزينه‏بر است، نقش نهادها مهم است. واليس و نورث (1986) در يك مطالعه تجربي نشان دادند كه در دهه 1970، 45‌درصد از توليد ناخالص داخلي امريكا به داد و ستد اختصاص يافته است. بازارهاي كارا در دنياي واقعي زماني ايجاد مي‌شوند كه رقابتي به‌اندازه كافي قوي از طريق آربيتراژ و بازخوردهاي اطلاعاتي كارا آنهم با شرايط هزينه مبادله صفر كوز به دست بيايند، که در اين صورت بخش‏ها مي‏توانند منافع ذاتي تجارت در بحث نئوكلاسيك را به دست آورند.
اما براي دستيابي به چنين بازارهاي كارايي رفع نيازهاي نهادي و اطلاعاتي به شدت ضروري است. بازيگران اقتصادي نه ‏تنها بايد اهدافي مشترك داشته باشند بلكه بايد راه درست دستيابي به آنها را نيز بدانند. اما اين بازيگران چگونه راه صحيح دستيابي به اهداف خود را پيدا مي‌كنند. پاسخ ابزار عقلايي اين است كه گرچه در ابتدا ممكن است طرفين مبادله مدل‏هاي متنوع و نادرستي داشته باشند، اما فرآيند بازخورد اطلاعاتي و آربيتراژ ميان آنها مدل‏هاي نادرست اوليه را تصحيح مي‏كند، رفتار غير عادي سرزنش مي‏شود و بازيگران بازمانده به سوي مدل‏هاي درست هدايت مي‏شوند.
شرط ضمني جدي‏تر اصول مدل بازار رقابتي اين است كه زماني كه هزينه مبادله به طور معناداري بالا است نهادهاي حاصل از بازار به گونه‏اي طراحي شده‏اند كه طرفين مبادله را براي بدست آوردن اطلاعات اساسي به منظور تصحيح مدل خود، تشويق نمايند. مفهوم ضمني آن اين است كه نهاد‌ها نه‏ تنها براي دستيابي به محصولات كارا طراحي شده‏اند بلكه آنها مي‏توانند باعث بي‏توجهي به عملكرد اقتصادي شوند به دليل اينكه آنها نقشي مستقل در عملكرد اقتصادي ايفا مي‏كنند.
اينها نيازهاي جدي اي هستند كه به صورت كاملا استثنايي درک مي‏شوند. افراد معمولا با اطلاعات ناقص و با مدل‏هاي مشتقه كه اشتباه‌هاي فراواني دارند، تصميم‏گيري مي‏كنند. در عوض در يك دنياي با هزينه مبادله صفر، شدت چانه‏زني كارايي محصولات را تحت تاثير قرار نمي‏دهد، اما در يك دنياي با هزينه مبادله مثبت چرا.
استثنايي است كه بازارهاي اقتصادي را بيابيم كه تقريبا شرايط لازم براي كارايي را داشته باشند. اما اين نکته در مورد بازارهاي سياسي غيرممكن است. در بازارهاي اقتصادي آنچه‌اندازه‏گيري مي‏شود ويژگي‏هاي ارزشمند – ابعاد حقوق مالكيت و فيزيكي- كالاها و خدمات يا عملكرد عوامل حاضر در بازار است. در حالي كه‌اندازه‏گيري مي‏تواند بسيار هزينه ‏بر باشد، مقياس‏هاي استانداردي وجود دارد، ابعاد فيزيكي مشخصات عميقي دارند (اندازه، وزن، رنگ و غيره) و ابعاد حقوق مالكيت در واژه‏هاي قانوني تعريف شده‏اند. رقابت همچنين يك نقش حياتي در كاهش هزينه‏هاي الزام به اعمال قوانين بازي مي‏كند. سيستم قضايي الزامات اجباري را فراهم مي‏كند. بازارهاي اقتصادي در گذشته و حال معمولا ناقص بوده‌اند و يا با هزينه‏هاي مبادله بالا احاطه شده‏اند.
3 - رابطه متقابلي ميان نهادها و سازمان‏هاي شكل‏دهنده تكامل نمادي اقتصادي وجود دارد. اگر نهادها قواعد بازي باشند، سازمان‏ها و كارآفرينان آنها بازيگران اين بازي هستند.
سازمان‌ها متشكل از گروه‌هايي مقيدند كه نيات مشتركي را براي دستيابي به اهداف معيني دنبال مي‌کنند سازمان‏ها، گروه‏هاي سياسي (مجالس سياسي، سنا، شوراي شهر، مجالس قانوني)، گروه‏هاي اقتصادي (شركت‏ها، واحدهاي تجاري، مزارع خانوادگي، تعاوني‏ها)، گروه‏هاي اجتماعي (كليساها، انجمن‏هاي ورزشي، انجمن‏ها)، گروه‏هاي آموزشي (مدارس، دانشگاه‏ها، مراكز شغلي كارآموزي) را در بر مي‏گيرد.
سازمان‏هايي كه به وجود مي‏آيند در برابر فرصت‏هاي ايجاد شده توسط ماتريس نهادي جامعه واكنش نشان مي‏دهند. اگر چارچوب نهادي به دزدي ( رفتار‌هاي غيرمجاز) پاداش دهد، سازمان‏هاي غيرمجاز نيز به وجود خواهد آمد، و اگر چارچوب نهادي به فعاليت‏هاي تجاري پاداش دهد، سپس سازمان‏هايي – شركت‏ها - به وجود خواهند آمد كه فعاليت‏هاي مولد را به كار خواهند گرفت.
تغيير اقتصادي فرآيندي فراگير، فزاينده و در حال جريان است که نتيجه انتخاب‌هاي فردي هر روزه بازيگران و کارآفرينان سازمان مي‌باشد. در حالي كه حجم وسيعي از اين تصميمات و انتخاب‌ها تكراري هستند، اما برخي از آنها تغيير در قراردادهاي موجود ميان افراد و سازمان‏ها در برمي‏گيرند. گاهي اوقات قرارداد جديدي مي‏تواند در ساختار موجود حقوق مالكيت و قوانين سياسي اجرا شود، اما گاهي اوقات اشكال جديد قرارداد نيازمند تغيير در قوانين هستند. به همين صورت، هنجارهاي رفتاري كه تغييرات را هدايت مي‏كنند به تدريج اصلاح مي‏شوند اما در هر دو مورد نهادها در حال تغييرند.
اصلاحات به اين دليل اتفاق مي‏افتد كه افراد درک مي‌کنند كه آنها مي‏توانند بهترين تغييرات لازم براي تجديد ساختار (سياسي و اقتصادي) را انجام دهند. ممکن است منبع ادراكات تغيير يافته براي اقتصاد برون‏زا باشد –براي مثال يك تغيير در قيمت يا برابري يك محصول رقابتي در يك اقتصاد ادراكات كارآفرينان را در يك اقتصاد ديگر درباره فرصت‏هاي سودآور تغيير مي‏دهد. اما بنيادي‏ترين منبع بلندمدت تغيير يادگيري افراد و كارآفرينان سازمان‏ها است.
سرعت تغيير اقتصادي تابعي از نرخ يادگيري است اما مسير تغيير اقتصادي تابعي از بازدهي‌هاي انتظاري همراه با كسب و تحصيل انواع متفاوتي از دانش است.
4 - ضروري است که فرضيه اساسي تئوري اقتصادي يعني عقلانيت را به منظور رويكرد مفهومي به ماهيت يادگيري انساني مورد بازبيني قرار دهيم. تاريخ نشان مي‏دهد كه عقايد، ايدئولوژي‏ها، افسانه‏ها و تعصبات مهم هستند و دركي از روش تكامل آنها براي پيشرفت بيشتر در توسعه چارچوب فهم تغيير اجتماعي لازم است. چارچوب فروض انتخاب عقلايي اين است كه افراد مي‏دانند سليقه آنها چيست و مطابق با آن عمل مي‏كنند. اين نكته ممكن است براي افرادي كه در بازارهاي توسعه‏يافته دست به انتخاب کالا مي‏زنند صحيح باشد اما اين فرض آشكارا براي انتخاب‏كنندگاني که در شرايط عدم اطمينان قرار دارند نادرست است – شرايطي كه انتخاب‌هاي اقتصادي و سياسي را مشخص کرده‌اند و تغييرات تاريخي را شکل داده‌اند.
«هربرت سايمون» اين موضوع را به خوبي بيان كرده است: اگر ما بپذيريم که هم دانش و هم توان محاسباتي تصميم‌گيرندگان به شدت محدود است آنگاه بايد ميان دنياي واقعي و استنباط بازيگران اقتصادي از آن و نحوه استدلال آنها درباره آن تمايز قائل شويم. به عبارت ديگر ما بايد درباره فرآيند تصميم گيري نظريه پردازي کنيم ( و آن را به صورت تجربي بيازماييم) نظريه ما نبايد تنها شامل فرآيندهاي استدلال شود بلکه بايد فرآيندهاي مولد تجسم ذهني بازيگران از مساله تصميم و نيز فرآيندهاي مولد چارچوب فکري ايشان را در بر گيرد.
چارچوب تحليلي كه بايد بسازيم، بايد درك ما از چگونگي يادگيري انساني را توسعه دهد. اما شناخت علمي مراحل گسترده‏اي را در سال‏هاي اخير به وجود آورده است – مراحل كافي براي پيشنهاد يك رويكرد مقدماتي كه مي‏تواند ما را در درك تصميم‏گيري در شرايط عدم اطمينان كمك كند.
5 - ما با استفاده از ابزار تحليلي اقتصاد نئوكلاسيك نمي‏توانيم به محور فروپاشي شوروي و جهان كمونيسم پاسخي بدهيم، اما مي‌توانيم با رويكردي شناختي - نهادي نسبت به مسائل اخير توسعه به بررسي اين موضوع بپردازيم. بنابراين، با توجه به يک يك چارچوب تحليلي براي درك تغييرات اقتصادي، بايد طبق دستورهاي زير عمل كنيم:
الف - اين رويكرد تركيبي از قوانين رسمي، هنجارهاي غيررسمي و مشخصات اجرايي است كه عملكرد اقتصادي را شكل مي‏دهند. در حالي كه ممكن است قوانين رسمي يك شبه تغيير كنند، هنجارهاي غيررسمي فقط به صورت تدريجي تغيير خواهند كرد و برخي اوقات هنجارها به برخي از قوانين مشروعيت مي‏بخشند. تغييرات انقلابي هرگز همانند حاميان انقلاب طراحي نمي‌شوند و عملكرد متفاوتي از آنچه پيش‏بيني شده است خواهند داشت و اقتصادهايي كه مي‌کوشند خود را با قوانين رسمي اقتصادهاي ديگر تطبيق ‏دهند به دليل تفاوت در هنجارهاي غيررسمي و الزامات آنها عملكردي متفاوت با وضعيت اوليه خود و کشور صادر‌کننده قانون خواهند داشت. شواهد حاكي از آن است كه انتقال قوانين رسمي سياسي و اقتصادي اقتصادهاي بازاري غرب به جهان سوم و اقتصادهاي اروپاي شرقي شرايط كافي را براي عملكرد اقتصادي خوب فراهم نمي‏كند.
ب - روابط سياسي عملكرد اقتصادي را به شدت تحت تاثير قرار مي‏دهند، به دليل اينكه آنها قوانين اقتصادي را تصويب مي‏كنند. بنابراين قسمت اصلي سياستگزاري توسعه ايجاد سياست‏هاي مدافع حقوق مالكيت كارا است. اما ما در مورد چگونگي تصويب چنين قراردادهايي دانش خيلي كمي داريم، به دليل اينكه اقتصاد سياسي جديد (اقتصاد كاربردي جديد براي سياست‏ها) اكيدا بر ايالات متحده و سياست‏هاي توسعه جديد توجه دارد. يك پژوهش فشرده لازم است تا سياست‏هاي جهان سوم و اروپاي شرقي را نيز مدل‏سازي كند. با اين‏حال، تحليل اخير برخي اشارات دارد:
يكم) در شرايطي كه مدل‏هاي ذهني، عوامل انتخاب‌ها را شكل مي‏دهند هم نهادها و هم نظام‏هاي اعتقادي بايد منظور اصلاحات موفق تغيير كنند.
دوم) هنجارهاي رفتاري توسعه كه حامي تصويب قوانين جديد خواهند بود فرآيندي طولاني است و در نبود چنين مكانيسم‏هايي سياست‏هاي اجرايي بي‏ثبات خواهد بود.
سوم) در حالي كه با وجود رژيم‏هاي استبدادي رشد اقتصادي در كوتاه‏مدت مي‏تواند اتفاق بيافتد، اما رشد اقتصادي بلندمدت است که موجب توسعه حاكميت قانون خواهد شد.
چهارم) حتي اگر قوانين سياسي نامطلوب يا بي‏ثبات باشند، محدوديت‏هاي غير‌رسمي (هنجارها، اعتقادات) مطلوب گاهي اوقات مي‏توانند موجب رشد اقتصادي شوند. ميزان الزامي بودن قوانين غير‌رسمي نکته‌اي بسيار كليدي است.
ج - اين كارايي تطبيقي است که به جاي كارايي تخصيصي براي رشد بلندمدت كليدي است. نظام‏هاي موفق اقتصادي- سياسي ساختارهاي نهادي انعطاف‏پذيري را تكامل داده‏اند كه مي‏تواند از شوك‏ها و تغييرات يک باره جان سالم به در ببرند. اما اين نظام‏ها بارداري بلندمدت را توليد كرده‏اند و ما نمي‏دانيم چگونه كارايي تطبيقي را در كوتاه مدت ايجاد كنيم.
ما تنها مجموعه اي از مسيرهاي بلندمدت براي دستيابي به درك عملكرد اقتصادي طي زمان را در اختيار داريم. پژوهش اخير دربردارنده فرضيات جديدي در مواجهه با شواهد تاريخي است و چارچوب تحليلي را فراهم مي‏كند كه توانايي ما را در درك تغييرات اقتصادي در طول زمان افزايش مي‏دهد، که در اين فرآيند به شيوه اي موثر تئوري اقتصادي را براي مواجهه با پيامدهاي جاري غني مي‏سازد و شاهد اين مدعا انتخاب اين پژوهش از سوي کميته نوبل است که ما بايد به دنبال آن برويم.
 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:56 ::  نويسنده : افسانه
مکتب کلاسیک (نظریه لیبرالیسم اقتصادی)، بر اساس فلسفه اصالت فرد در امور اقتصادی، در سال 1776 در انگلستان بنیان نهاده شد. آدام اسمیت(1790-1723) دانشمند اسکاتلندی‌الاصل انگلیسی در این سال کتاب معروف خود را تحت عنوان "پژوهشی درباره ماهیت و علل ثروت ملل" انتشار داد. با این کتاب، او به‌عنوان بنیان‌گذار علم اقتصاد و مکتب کلاسیک شناخته شد. کتاب اسمیت جامع‌ترین کتابی بود که تا آن زمان راجع به سازمان‌های اقتصادی نوشته می‌شد و ضمنا اولین کتابی بود که در قرن هیجدهم با روشی نو و بنیانی علمی در علم اقتصاد نگاشته می‌شد. در سال 1871 با ظهور اقتصاددانانی مثل ویلیام استانلی جونز، کارل منگر و لئون والراس، هر سه با تأکید بر اهمیت و اصالت مطلوبیت، مکتب نئوکلاسیک را پایه‌گذای کردند و مکتب جدید دیگری به اقتصاد ارائه گردید.[1]
 
مهمترین اصول و عقاید اقتصادی کلاسیک‌ها[2]
1.    حداقل دخالت دولت؛ اولین اصل مکتب کلاسیک این است که بهترین دولت دولتی است که حداقل دخالت را در امور دارا است. این اصل به اصل لسفر معروف است. اصطلاح لسفر یک اصطلاح فرانسوی (lassiez faire: let them do it) و به‌معنای "بگذار بگذرد" است. نیروهای بازار آزاد و رقابتی، تولید، مبادله و توزیع را هدایت و راهنمایی خواهند کرد. اقتصاد به‌گونه‌ای عمل می‌کند که به خودی خود، خودش را اصلاح کرده و تمایل به سمت اشتغال کامل، بدون دخالت دولت در آن وجود دارد. دخالت دولت تنها باید محدود به اعمال حقوق مالکیت، تمهیدات دفاع ملی و تعلیم و تربیت عمومی شود.
 
2.    رفتار اقتصاد مبتنی بر حداکثر کردن منافع شخصی؛ اقتصاددانان کلاسیک بر این باورند که رفتار بر پایه حداکثر کردن منافع شخصی، اساس طبیعت بشر را تشکیل می‌دهد؛ که در آن تولیدکنندگان برای به‌دست آوردن منافع، به تولید کالاها و خدمات می‌پردازند، کارگران برای به‌دست آوردن دستمزد، خدمات نیروی کارشان را ارائه می‌دهند و بالاخره مصرف‌کنندگان، برای ارضای خواسته‌هایشان کالاها را خریداری خواهند کرد.
 
3.    هماهنگی و عدم تضاد بین منافع شخصی و اجتماعی؛ اقتصاددانان کلاسیک در مجموع بر هماهنگی منافع در یک اقتصاد بازار تأکید داشتند. به‌طوری که افراد با تعقیب و دنباله‌روی منابع فردی خودشان، بهترین منافع را برای جامعه به‌وجود خواهند آورد.
 
4.     اهمیت داشتن تمام منابع و فعالیت‌های اقتصادی؛ کلاسیک‌ها به این موضوع اشاره می‌کنند که تمام منابع اقتصادی از قبیل زمین، نیروی کار، سرمایه و توانایی مدیریتی و به‌همین صورت تمامی فعالیت‌های اقتصادی از قبیل کشاورزی، تجارت، تولید و مبادلات بین‌المللی همگی در تجمع ثروت ملل دخالت و شرکت دارند. در حالی‌که پیشگامان آن‌ها یعنی مرکانتلیست‌ها و فیزیوکرات‌ها به ‌ترتیب بر این باور بودند که ثروت از راه تجارت و کشاورزی به‌دست خواهد آمد.
 
5.    رشد اقتصادی بلندمدت؛ مسئله اساسی در اقتصاد کلاسیک، رشد اقتصادی بلندمدت است. اقتصاددانان کلاسیک، اقتصاد را عمدتا از مقوله کلان می‌دانستند و به‌جز موارد بسیار کمی، دغدغه اقتصاد خردی نداشتند. اقتصاددانان کلاسیک، اصولا عالمان اقتصاد کلان بودند و به‌مسئله تخصیص اقتصادی منابع در اقتصاد خرد توجهی نداشتند.[3]
 
پایه‌های نظری مکتب کلاسیک[4]
مهمترین پایه‌های نظری اقتصادی مکتب کلاسیک را که در ارتباط مستقیم با نظام اقتصاد سرمایه‌داری است و در واقع توضیح‌دهنده فلسفه و نحوه عملکرد این نظام است را می‌توان در دو نظریه خلاصه کرد:
1.    انسان اقتصادی؛ محور نظریات کلاسیک‌ها را انسان اقتصادی تشکیل می‌دهد؛ که بر مبنای اصول عقلانی اقتصادی رفتار می‌کند. حس خودخواهی، نیروی مؤثر پویایی برای وقایع اقتصادی است. رفتار عقلانی انسان، تصمیمات او و وقایع را قابل محاسبه و پیش‌بینی‌پذیر می‌کند و در عین حال عکس‌العمل انسان را در برابر آمار و اطلاعات موجود، خالی از خطا می‌سازد. همین محاسبه‌پذیر بودن تصمیمات انسان، یکی دیگر از زمینه‌های نظریه مکانیسم بازار و تعادل خودکار را فراهم می‌کند.
2.    مکانیسم بازار؛ بسط آزاد خودخواهی، به خودی خود از طریق عمل نیروها، به هماهنگی اقتصادی می‌انجامد که در نتیجه به تعادل مستمر منتهی می‌شود. این همان دست نامرئی است که به‌گفته اسمیت بازار را هدایت می‌کند. از حس خودخواهی اصل رقابت نیز سرچشمه می‌گیرد؛ که یک عامل اجتماعی را شکل می‌دهد. رقابت، حس خودخواهی افراد را در چارچوب خود هدایت می‌کند. برنامه‌های اقتصادی افراد که به‌وسیله رقابت آزاد تنظیم شده‌اند، از طریق مکانیسم قیمت‌ها در بازار تلفیق شده و به این وسیله، تعدیل بهینه علایق صورت می‌پذیرد.
 
اقتصاددانان کلاسیک[5]
اقتصاددانان کلاسیک (لیبرالیست‌های کلاسیک) را به دو دسته می‌توان تقیسم کرد. یک دسته اقتصاددانان خوش‌بین مانند: آدام اسمیت، ژان باتیست سه و باستیا و یک دسته بدبین‌ها مثل رابرت مالتوس، دیوید ریکاردو و جان استوارت میل هستند. دسته خوش‌بین‌ها به پیروی از عقاید سردسته کلاسیک‌ها (آدام اسمیت) عقیده داشتند؛ که اصالت فرد و نظام‌های اقتصادی یا جریان طبیعی اقتصاد، موجب رفاه و خوشبختی جامعه خواهد شد و دسته بدبین‌ها ضمن قبول همان قواعد، اجرای آزاد همان قوانین مکشوفه را موجب فقر و بر اثر آن، سرانجامی شوم و آینده‌ای تاریک برای جامعه انسانی پیش‌بینی می‌کردند. مالتوس با نظریه افزایش جمعیت و ریکاردو با نظریه افزایش رانت(بهره مالکانه)، آن‌چنان احساس بدبینی به آینده به‌وجود آورده بودند که به علم نوبنیاد اقتصاد، علم شوم لقب داده شد. در این میان، عقاید استوارت میل بینابین و در حقیقت سنتزی از دو جریان فکری شد.
هرکدام از اقتصاددانان کلاسیک، در برخی از ابعاد نقش‌آفرینی نسبی بیشتری داشته‌اند. آدام اسمیت در پیوند دادن اندیشه اقتصاددانان قبلی و طراحی نظام کلی کلاسیک، آغازگر راه است و پایه‌های اولیه را مستحکم می‌کند و حلقه پیش از کلاسیک و کلاسیک را می‌سازد. ریکاردو، بنتام و مالتوس بدنه علم و مکتب را ساخته و تکامل می‌بخشند. استوارت میل کلاسیک را به اندیشه‌های بعد از کلاسیک پیوند می‌زند. اگر اسمیت حلقه‌گذار پیش از کلاسیک است، میل رساننده پیام به بعد از آن است.
متفکران اصلی تکامل‌دهنده اندیشه کلاسیک به‌ویژه آدام اسمیت، ریکاردو، مالتوس، استوارت میل و حتی بنتام تقریبا همگی از اندیشه‌های جامع در اقتصاد، سیاست، فلسفه و اخلاق برخوردار بوده‌اند.
یکی از نقش‌های مهم اقتصاددانان کلاسیک، پردازش بحث‌های اولیه متدولوژی اقتصاد، به‌صورت تدوین روش برای صورت‌بندی‌های نظریه‌ها و تحلیل علمی در اقتصاد است. به این صورت که تقریبا تمامی عناصر ابزارهایی که در علم اقتصاد امروز به‌کار می‌رود، در آن زمان تعریف و استفاده شده‌اند. هرچند صاحب‌نظران سوداگرایی (مرکانتلیست‌ها) و طبیعت‌گرایی(فیزیوکرات‌ها) از نظر تاریخ مقدم بر کلاسیک‌ها هستند و در شکل‌گیری عقاید کلاسیک نقش داشته‌اند، در عین حال، صورت‌بندی مکتب کلاسیک به‌طور مستقل، از خلاقیت ویژه‌ای برخوردار است. اندیشه‌های اقتصادی پس از کلاسیک، چه نئوکلاسیک که تکامل‌دهنده آن است و چه مارکسی، نهادی و تاریخی که منتقدان آن هستند، بدون شک، به‌نحوی خوشه‌چین کلاسیک‌ها بوده‌اند (البته خود نیز ره‌آورد مخصوص خود را داشته‌اند).
 
منتقدین مکتب کلاسیک
علاوه‌بر بدبینی‌ها و اختلاف نظرهایی که در میان اقتصاددانان کلاسیک نسبت به بعضی از اصول و مبانی این مکتب وجود دارد، معارضان مکتب کلاسیک که در واقع، اصول اولیه مکتب کلاسیک و نظام اقتصاد سرمایه‌داری را مورد تردید قرار داده و یا نفی کرده‌اند به دو گروه عمده تقسیم می‌شوند. یک گروه سوسیالیست هستند؛ که از اساس، معتقدند نظام اقتصاد سرمایه‌داری با اصول خود هرگز قادر به حل مسائل و مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیست و به‌همین دلیل، نظام اقتصادی خود را با اصولی کاملا متضاد با اصول نظام اقتصاد سرمایه‌داری ارائه می‌کنند و گروه دوم غیر سوسیالیست‌ها هستند؛ که مکتب‌هایی را در مقابل مکتب کلاسیک به‌وجود آورده‌اند. از آن جمله می‌توان به اقتصاددانان مکتب تاریخی، نهادگرایان و کنیزین‌ها اشاره کرد.[6]
همچنین نظریات مکتب کلاسیک در طول دوران عمر خود توسط اقتصاددانان بدبینی مانند مالتوس و ریکاردو و همچنین مارژینالیستها(نئوکلاسیک‌ها) در مقاطع مختلف به چالش کشیده شده است. به‌طور کلی اندیشمندان مختلفی از مکاتب مختلف، تا پایان قرن نوزدهم اندیشه‌های کلاسیک را نقد کرده و به چالش کشیده‌اند.
یکی از مهمترین این افراد جان مینیارد کنیز بود که سه انتقاد جدی را به این مکتب وارد کرد:
نخست آن‌که به‌عقیده وی در بازار کار کمبود تقاضا برای نیروی کار وجود دارد؛ زیرا به‌دلیل بدبینی‌های بنگاه‌ها نسبت به آینده، سرمایه‌گذاری کمتری صورت می‌گیرد.
دوم آن‌که در بازار محصول، به‌دلیل آن‌که مصرف تابعی از درآمد است و بیکاری حاصله درآمدها را کم کرده است. نتیجتا مصرف نیز کم شده و مازاد عرضه و خدمات به‌وجود می‌آید.
سوم آن‌که در بازار دارایی‌ها، به‌دلیل وجود همان بدبینی‌ها و در نتیجه، احتمال وجود دام نقدینگی، تقاضای پول افزایش یافته و بنابراین افزایش بیشتر حجم پول نمی‌تواند هیچ‌گونه اثری بر روی میزان بهره داشته و آن را کاهش دهد. در نتیجه، هیچ‌گونه انگیزه‌ای برای افزایش سرمایه‌گذاری و به‌تبع آن، تولید ناخالص ملی و اشتغال به‌و جود نیامده و احتمال باقی ماندن اقتصاد در شرایط رکود، همچنان ادامه خواهد یافت.[7]
البته نباید فراموش کرد که جدی‌ترین منتقدان مکتب کلاسیک، اندیشمندان مکاتب سوسیالیسم و مارکسیسم و به‌ویژه خود کارل مارکس بوده‌اند.
سرانجام، ناهمخوانی نظریات اقتصاددانان کلاسیک با واقعیت‌ها و انتقادات شدید سوسیالیست‌ها و پیروان مکتب تاریخی به اصول مکتب کلاسیک، تجدید نظر در اصول مکتب کلاسیک را ضروری می‌نمود. بدین ترتیب استانلی جونز انگلیسی در سال 1871 یعنی 4 سال بعد از انتشار کتاب سرمایه کارل مارکس، کتاب خود را با نام "نظریه اقتصاد سیاسی" منتشر ساخت و اصول و نظریات اقتصاد کلاسیک، یعنی دانش اقتصاد سرمایه‌داری را بر اساس مطلوبیت، مورد تجدید نظر قرار داد. به این ترتیب مکتب نئوکلاسیک(مارژینالیست) شکل گرفت. در حقیقت نئوکلاسیک‌ها همان اصول کلاسیک‌ها را، در زمینه آزادی و رقابت و منافع شخصی پذیرفتند، منتها اصل مطلوبیت را جایگزین نظریه ارزش-کار کردند و برخلاف کلاسیک‌ها که عامل تعیین قیمت را در نیروی کار و در طرف عرضه می‌دیدند، آن‌ها عامل تعیین‌کننده ارزش و قیمت را در مطلوبیت دیده و در طرف تقاضا جستجو می‌کردند. با پیدایش مکتب مارژینالیسم و بازسازی نظریات کلاسیک اصول این مکتب و نظام اقصاد سرمایه‌داری دچار تغییر نشد و اصول لیبرالیسم اقتصادی، رقابت و تعادل اقتصادی خودکار به‌قوت خود باقی ماند.[8]


[1]. تفضلی، فریدون؛ ظهور اندیشه‌ها، مکاتب فکری و نظریات اقتصادی جدید در دوران انقلاب صنعتی، پژوهشنامه اقتصادی، تابستان 1383، ش13، ص29.
[2]. محنت‌فر، یوسف؛ ارزیابی و بررسی مکتب اقتصاد کلاسیک، مجلّه اقتصادی، مرداد و شهریور 1383، شماره 33و34، ص102.
[3]. تفضلی، فریدون؛ تاریخ عقاید اقتصادی از افلاطون تا دوره معاصر، تهران، نی، 1375، چاپ دوم، ص82.
[4]. نمازی، حسین؛ نظام‌های اقتصادی، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1386، چاپ چهارم، ص47و48.
[5]. دادگر، یدالله؛ تاریخ تحولات اندیشه اقتصادی، قم، انتشارات دانشگاه مفید، 1383، چاپ اول، ص223-288 و قدیری اصل، باقر؛ سیر اندیشه اقتصادی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376، چاپ نهم، ص75.
 
[6]. نمازی، حسین؛ ص60.
[7]. محنت‌فر، یوسف؛ ص101.
[8]. نمازی، حسین؛ ص62و63.


 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:53 ::  نويسنده : افسانه

اندیشه‌های نخستین مدیریتی

تمامی مسائل مدیریتی مطرح از ابتدای تاریخ بشر تا سال ۱۹۱۰ در این قسمت طبقه‌بندی می‌شود. مسائلی نظیر سیستم‌های اداری و مدیریتی سومری‌ها، مصری‌ها، ایرانیان باستان و مواردی نظیر ساخت اهرام ثلاثه مصر و ساخت دیوار چین در این حوزه طبقه‌بندی می‌شود.

مکتب کلاسیک

شخصیت‌های زیر از تأثیرگذارترین افراد دورهٔ قبل از کلاسیک [درستی] هستند:

  • چارلز ببیج، مخترع ماشین‌حساب مکانیکی و اولین شخصی است که به تأثیر محیط در سازمان، اشاره کرده است.
  • هنری تاون، کسی که اولین مطالعات مربوط به تأثیر محیط کاری بر عملکرد کارکنان توسط وی انجام گرفته است.
  • آدام اسمیت، که به پدر علم اقتصاد مشهور است و برای اولین بار موضوع تقسیم کار در سازمان را مطرح نمود.
  • پیتر دراکر که به عنوان پدر (MBO)مدیریت بر مبنای هدف شناخته می شود.

این تئوری‌ها از سال ۱۹۱۰ شروع شدند و به ۳ دستهٔ کلی تقسیم می‌شوند:

  1. مکتب مدیریت علمی فردریک تیلور
  2. مکتب مدیریت اداری (اصول‌گرایان) هنری فایول
  3. نظریهٔ [[بروکراسی آرمانی|بروکراسی]] ماکس وبر

محوریت بحث نظریه‌های مدیریت کلاسیک دستیابی به حداکثر کارایی در سازمان می‌باشد. کلاسیک‌ها به سازمان رسمی توجه داشتند و وجود سازمان غیر رسمی را مضر می‌دانستند. دیدگاه‌های کلاسیک شامل یک نگرش صرفاً مکانیکی به سازمان و افراد بوده است. کلاسیک‌ها انسان را همردیف با سایر عناصر تولید می‌دانستند و برای آن هویت مستقل قائل نبودند.ریدید

مکتب نئوکلاسیک (روابط انسانی)

در سال ۱۹۲۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه می‌کرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را دربارهٔ چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرک‌های مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورن مشهور شد. نئوکلاسیک‌ها بر جنبه‌های انسانی مدیریت تأکید می‌کردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی می‌دانستند. عمده فعالیت‌هایی که در این دوره انجام شد به دو دستهٔ زیر تقسیم می‌شود:

  • مطالعات هاثورن
  • نگرش رفتاری (مدیریت) که بر این مبنا استوار بود که مدیرانی که روابط انسانی خوبی در محیط کار برقرار می‌کنند می‌توانند به بهره‌وری دست یابند. به علاوه، جنبش روابط انسانی مرحله‌ای را ایجاد کرد که تکامل یافتهٔ آن امروز به‌عنوان رشتهٔ رفتار سازمانی، یعنی مطالعهٔ افراد و گروه‌ها در سازمان مطرح است.

مکتب اقتضایی

مكتب اقتضايي (رهيافت اقتضايي)(1960 تاكنون) اين مكتب با عنلوين ديگري چون موقعيت گرايي، محيط گرايي و شرايط گرايي آمده است. این مکتب که بیشتر طرز فکری درباره سازمان، مدیریت و پدیده هاست به این موضوع اشاره دارد که در شرایط گوناگون و بسته به اقتضائات زمانی، مکانی و موقعیتی است که می توان درباره یک موضوع اظهار نظر کرد. به عبارتی در حالیکه اندیشمندان مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک به اصول جهانشمول و همیشگی باور داشتند و راهکارهای ارائه شده توسط خودشان را برای همه شرایط مناسب می دانستند، در مکتب اقتضائی چیزی به نام بهترین وجود ندارد. بلکه این اقتضائات است که نشان می دهد در "آن مورد خاص" چه چیز بهترین است. برای مثال در حالیکه در بعضی از شرایط مدیریت مکانیکی برای سازمان راهگشا و مفید است، ممکن است با تغییر شرایط به سبک دیگری از مدیریت(مدیریت ارگانیک) احتیاج باشد.

مکتب سیستمهای اجتماعی

نگرش سیستمی، که تقریباً از دههٔ ۱۹۶۰ در مدیریت مرسوم شد. طرفداران این نظریه معتقدند نگرش سیستمی بهترین طریق برای وحدت بخشیدن به مفاهیم و نظریه‌های مدیریت و دستیابی به نظریه‌ای جامع است.

مکتب نوگرایی

در مطالعات مدیریت امروز بسیاری از نظریه‌ها از ترکیب تئوری‌های کلاسیک‌ها و نئوکلاسیک‌ها شکل گرفته است. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیم‌گیری‌های علمی، به کارگیری رایانه و ابزارهای تصمیم‌گیری تأکید دارند. گروه نظریه‌پردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان صحبت می‌کنند و جای اصول‌گرایان را کسانی گرفته‌اند که معتقدند قبل از آنکه بتوان به اصولی پایبند شد لازم است مدیران زیادی را به طور عملی مورد مطالعه قرار داد. نظریات این دوره را می‌توان به دسته‌های زیر تقسیم کرد:

  • نگرش کمی مدیریت، که هدفش کاربرد روش علمی برای حل مسائل فنی در سطح وسیع است. مدیریت کمی سه شاخهٔ اصلی دارد: علم مدیریت یا تحقیق در عملیات، مدیریت عملیاتی و سیستم‌های اطلاعاتی مدیریت
  • نگرش اقتضایی. اساس این نگرش که به آن نگرش موقعیتی نیز گفته می‌شود بر این استوار است که یک الگوی مدیریت برای همهٔ موقعیت‌ها به‌عنوان بهترین راه وجود ندارد. وظیفهٔ مدیر این است که تعیین کند چه روشی، در چه موقعیت خاصی، تحت چه شرایط ویژه‌ای و در چه زمان بخصوصی بهترین زمینه را برای نیل به اهداف مدیریت فراهم می‌کند
  • جنبش جدید روابط انسانی. در طول بیست سال گذشته نظریه‌های دیگری در مدیریت معاصر با نگرش روابط انسانی پدید آمده است که از این قبیل نظریه‌ها می‌توان به نظریه z اشاره کرد.

منبع :ويكي پديا

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">

چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:43 ::  نويسنده : افسانه
واردکنندگان کالا و خدمات بخواننند

بخشنامه جدید بانک مرکزی برای تامین ارز واردکنندگان

بخشنامه جدید بانک مرکزی برای تامین ارز واردکنندگان

اقتصاد > پول ‌و بانک  - همشهری آنلاین:
بانک مرکزی بخشنامه جدیدی به بانکها برای تامین ارز واردکنندگان کالا و خدمات صادر کرد که براساس آن، صادرکنندگان می‌توانند از محل ارز حاصل از صادرات خود نسبت به واردات کالا و خدمت اقدام کنند.

بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران در راستای انجام به موقع‌درخواست متقاضیان واردات کالا و خدمت، در بخشنامه‌ای به کلیه شعب ارزی موارد زیر را ابلاغ کرد:

1- شعب ارزی بانک‌ها موظف هستند کلیه ثبت سفارشات ارایه شده از سوی واردکنندگان را دریافت و پس از احراز شرایط آنها در اسرع وقت نسبت به گشایش اعتبار اسنادی، ثبت سفارش برات اسنادی و یا حواله اقدام کنند.

بدیهی است به محض اعلام بانک عامل، ارز مربوطه توسط اداره بین الملل بانک مرکزی تامین خواهد شد. ضمناً مقرر شد در خصوص کالاهای اساسی، اولویت خاص مدنظر قرار گیرد.

2- صادرکنندگان می‌توانند از محل ارز حاصل از صادرات خود نسبت به واردات کالا و خدمت اقدام کنند. در این راستا ، شعب ارزی بانک‌ها موظف هستند در چارچوب مقررات مربوطه نسبت به گشایش اعتبار اسنادی، ثبت سفارش برات اسنادی و یا حواله اقدام کنند.

همشهري-10/12/90

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:38 ::  نويسنده : افسانه

یادگاری هندی‌ها برای مردم ایران
يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

 


کسانی که به هرمزگان و بندرعباس سفر کرده اند می دانند که دیدنی ترین آثار تاریخی کشور را می توانند در این منطقه ببینند. جایی که معماری هفتاد و دو ملت خودنمایی می کند و در هر گوشه ای از آن اثری از گذر خارجی ها به جا مانده است. در این بین شاید معبد هندوها دیدنی ترین بنایی باشد که بتوانید سراغش بروید. بنایی با معماری هندی که در بلوار امام خمینی، رو به روی بازار روز بندر عباس در استان هرمزگان قرار دارد.


 

اگر از تاریخ این معبد بخواهید، باید بگوییم که معبد هندوها مربوط به اواخر دوره ناصر الدین شاه است و در زمان مظفرالدین شاه مورد بهره بردارى قرار گرفت. این معبد براى نیازهاى هندوهاى مقیم شهر بندرعباس و از سوى پولدارهاى شهرى به نام شیکار پور در غرب هند ساخته شد و تا هندوهایی که از سال‌هاى 1300 تا 1344 شمسی در بندرعباس سکونت داشته و به کارهاى تجارى مى‌پرداختند بتوانند در آن عبادت کنند اما در عین حال این معبد یکى از نقاط مهم ارتباط فرهنگى و هنرى میان ایران و هند بوده است.

يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

ساختمان معبد هندوها، در سال 1310 هجری قمری، در زمان حکومت محمد حسن‌خان سعد‌الملک ساخته شده است. اساس ساختمان این معبد یک اتاق چهارگوش میانی است که روی آن گنبدی قرار گرفته و اطراف و در 4 طرف گنبد حدود 72 برجک مخصوص هندویى وجود دارد که در وسط گنبد میله بزرگى به چشم می خورد که در حقیقت محور زمین و آسمان را نشان مى‌دهد.

يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

سبک معماری این گنبد را مقرنس‌های پیرامونی آن نه ‌تنها از دیگر گنبدهای موجود در سواحل خیلج‌فارس، بلکه از گنبدهای سراسر ایران متفاوت می‌سازد.

در ساخت این معبد از لاشه سنگ، ملات گل و ساروج، سنگ‌هاى مرجانى خاک و گچ هاى ضخیم ماده و گچ لویى استفاده شده و در اتاق آن طاقچه و قاب هاى کور به چشم می خورد. دورتا دور اتاق هم 4 راهرو وجود دارد که در گذشته زوار به دور آن زیارت مى کردند.

يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

داخل راهروها حجره هاى کوچکى است که براى طلبه هاى مکتب برهمنى در نظر گرفته شده و داخل برخى از اتاق ها نقاشى هاى مذهبى دیده مى شود که یکى از مهم ترین آنها خداى فلوت زن به نام کریشنا است.

از داخل راهرو غربى راه پله هاى مارپیچى وجود دارد که به سمت بالا است و به بام معبد منتهى مى‌شود که ساق معبد است و با جرزهاى پس رونده که الهام از معمارى ایرانى است تشکیل شده است که 4 نورگیر در 4 طرف این فضاى چند ضلعى روى جرزها و جود دارد و گنبد عظیمى با لایه هاى ذوزنقه اى و تزئینات آیین هندویى دیده مى شود.

يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

در قسمت ضلع شرقى گنبد نیز تالار بزرگى وجود دارد که تالار اجتماعات بوده و در این تالار نقاشى هاى مختلفى به چشم مى خورد که هر کدام از آن ها بیانگر فلسفه خاصى از اعتقادات مختلف مردم هند است.

يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

در سال 1344 که هندوها بندرعباس را ترک کردند، بت‌هایى را که در معبد و در طاقچه محراب بود هم با خود بردند و این بنا کم کم مخروبه شد تا این که سازمان میراث فرهنگى در چند نوبت آن را تعمیر اساسى کرد. معبد هندوها در سال 1377 توسط سازمان میراث فرهنگی و گردشگری با شماره 1999 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید.

يادگاري هندي‌ها براي مردم ايران

 

 

 منبع :همشهري

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


چهار شنبه 10 اسفند 1390برچسب:, :: 15:35 ::  نويسنده : افسانه

بهشتی در دل بلقیس
بهشتی در دل بلقيس

 

 

 


قلعه‌ها و بناها، آثار به جا مانده در زیر خاك  و در همین نزدیكی ارگ‌هایی كه نشانگر چندین دوره در ایران بوده‌اند اما بزرگ‌ترین و اولین سازه خشتی دنیا در ایران «ارگ بم» بود كه امروز حتی خرابه‌ای از آن را هم بسختی می‌توان دید. اما حالا شهر اسفراین در خراسان شمالی بزرگ‌ترین مجموعه معماری خشتی و گلی كشور را در خود جای داده است.


 

 

شهر بلقیس در حقیقت خرابه های شهر قدیمی اسفراین است که در 3 کیلومتری شهر فعلی و سمت راست جاده سبزوار ـ اسفراین قرار دارد. ارگ یا قلعه «بلقیس» یكی از برجسته ترین آثار زمان صفویان در این منطقه به شمار می آید كه تا  امروز شاید كمتر نامی از آن شنیده باشید. ارگ بلقیس با 29 برج و خندق در اطراف خود به «نارین قلعه» شهرت یافته است.

در ارگ بلقیس آثار معماری ساسانی به چشم می خورد و دارای كهن دژ، رنجس و شارستان است. گرداگرد شمال ارگ كه محدود به شارستان می‌شود حصار گلی بزرگی وجود دارد كه به دلیل عوامل انسانی تخریب شده است

 

 

در جریان حفاری هایی که در این شهر خرابه صورت گرفته، سفال هایی به دست آمده است که به دوران صفویان تعلق دارند. اما به نظر می رسد که شهر بلقیس بسیار پیش تر از دوران صفویه ساخته شده باشد. کشف آثار به دست آمده که مربوط به دوره صفویه است ، نمی تواند دلیلی بر ساخت این شهر در دوران صفوی باشد. به احتمال زیاد در این دوره شهر مجدداً بازسازی شده و تا زمان نادرشاه به حیات خود ادامه داده است.

بهشتی در دل بلقيس

 

 

در ارگ بلقیس آثار معماری ساسانی به چشم می خورد و دارای كهن دژ، رنجس و شارستان است. گرداگرد شمال ارگ كه محدود به شارستان می‌شود حصار گلی بزرگی وجود دارد كه به دلیل عوامل انسانی تخریب شده است.

بهشتی در دل بلقيس

 

 

همچنین در دروازه شرقی این ارگ گورستانی وجود دارد كه خود گویای سنت‌های تدفین در آن زمان است، گورهای تابوتی، سردابه‌ای و گورهای آجرچین كه دوره‌های مختلف از زمان اسلام تا دوره صفوی و حتی مسیحیان نسطوری در آن دوران را نشان می‌دهد. بقایای مقبره شیخ آذری و ویرانه‌های معروف به منارتپه نیز از باقیمانده‌های این مجموعه خشتی است.

این شهر پس از «ارگ بم» دومین شهر گلی به حساب می‌آید كه رازهایی با خود نهان دارد. همچنین علاوه بر آثار تاریخی به جای مانده، اسلوب معماری آن دوران گویای تمدنی از ایران و فرهنگ شهرسازی ما بوده است

در دل خرابه‌ها چیست؟

در دل بقایای «نارین قلعه» چه می‌گذرد؟ این قلعه تاریخی آثار بسیاری را از دوران گذشته در خود پنهان كرده است. انواع ظروف سفالی آبی و سفید كه مربوط به دوران صفوی بوده و سفال نیشابور كه تا امروز هم طرفداران خود را دارد اما سكه‌های مسی كه نام نوح سامانی روی آن حك شده و مهره‌های بازی و مجسمه‌های سفالی همه نشان‌دهنده جریان زندگی و تاریخی در این ارگ است كه در حال حاضر تمام این آثار در موزه آیینه خانه بجنورد نگهداری می‌شود.

بهشتی در دل بلقيس

 

این شهر پس از «ارگ بم» دومین شهر گلی به حساب می‌آید كه رازهایی با خود نهان دارد. همچنین علاوه بر آثار تاریخی به جای مانده، اسلوب معماری آن دوران گویای تمدنی از ایران و فرهنگ شهرسازی ما بوده است.

بخش‌ها و تاسیسات داخلی شهر كه شامل بخش صنعتی و بخش‌های ذخیره‌سازی غلات است، جزو تاسیسات شهر تلقی می‌شده. همچنین برخی مورخان معتقدند سازه منارتپه كه ویرانه‌هایی از مسجد شهر قلمداد می‌شده در قرون میانی اسلامی  فضایی صنعتی بوده است.

بهشتی در دل بلقيس

 

 

آبی در دل دیوار

دیواره‌های قلعه دوره صفویه، تاریخی دیگر را نمایان می‌كنند و آب انباری را كه احتمال می‌رود مربوط به دوره ایلخانان مغول و عهد فرمانروایی سلطان ابوسعید است را به تصویر می‌كشند.

سردری كه حدود 50 سانتی‌متر از آن باقی مانده است و كاوشگران را به شش پله و پاشیری می‌رساند كه نشان از آب انباری مفروش با سنگ لاشه، قلوه سنگ و ساروج  دارد  و مربوط به آب‌انبار ساخته شده در دوران مغولان است، همچنین ورودی این اثر برخلاف مسیر آبرو به سمت داخلی حصار است.

بهشتی در دل بلقيس

 

 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 14:15 ::  نويسنده : افسانه

ديويد ريكاردو در سال ۱۷۷۲ در يك خانواده يهودي (هلندي ) كه به دليل رهايي از تعقيب دادگاههاي

تفتيش عقايد به انگلستان مهاجرت كرده بود زاده شد . او سومين فرزند از هفده فرزند خانواده بود . پس

از آموختن مقدمات كار در سن ۱۴ سالگي به كار دلالي بورس كه حرفه پدرش بود پرداخت . وي

هم چنين در سنين جواني به طور نامنظم به تحصيل فيزيك و رياضي مي پرداخت . در سن بيست و يك

سالگي با دختري غير يهود ازدواج كرد و مذهب يهود را ترك كرد . به دليل اين ازدواج ريكاردو و

همسرش از ۲ خانواده طرد شدند . پدر ريكاردو به دليل ترك كردن دين يهود از او رنجيده خاطر ش د

ولي در اواخر عمر او را بخشيد .

ريكاردو پس از جدايي از پدر به طور مستقل كار دلالي را در بورس ادامه داد . كساني كه او را مي

شناختند و به او اطمينان داشتند پول خود را به او مي سپردند . ريكاردو ظرف چند سال ثروتي بيش از

ثروت پدرش بدست آورد .

۲۷ سالگي ) صورت پذيرفت و اين زماني بود كه با ) آشنايي ريكاردو با علم اقتصاد در سال ۱۷۹۹

همسرش به شهر باث انگلستان كه چشمه هاي آب معدني دارد رفته بود . در آنجا بود كه فرصتي يافت

تا كتاب ثروت ملل آدام اسميت را بخواند . ( به كتابخانه نزديك آب معدني رفت و به صورت تصادفي

متوجه كتاب ثروت ملل شد .)

۴۷ سالگي ) به نمايندگي مجلس عوام ) در سن ۴۳ سالگي دست از كسب و كار كشيد . در سال ۱۸۱۹

انگلستان درآمد . نظرات او به سبب شهرتش همچون رأي مرجعي معتبر پذيرفته مي شد هر چند او با

صدايي آرام سخن مي گفت.

او را تنها كسي دانسته اند كه تحليل اقتصادي را به مجلس عوام آن كشور آموخت . در سال ۱۸۲۱

نخستين باشگاه اقتصاد را كه سپس در بيشتر كشورها نظير آن تأسيس گرديد را افتتاح نمود .

اصولي كه ريكاردو در معاملات بورس براي تحصيل پول به كار برده بود و تجربياتي كه ضمن كار

بدست آورده بود و مطالعاتش در تكوين نظريات اقتصادي وي تأثير سبز داشته است خود او در اين

مورد مي گويد :

تمامي پولي كه من بدست آوردم ناشي از آن بود كه مي ديدم مردم عموماً اهميت وقايع را بيش از »

آنچه كه واقعاً هست مي پندارد، مثلاً وقتي كه دلايلي براي رونق بورس وجود دارد مردم شروع به

خر يد مي كنند زيرا تصور مي كنند به طور حتم يك پيشرفت قطعي و بي دليل براي آنها سود بسيار به

بار خواهد آورد و بالعكس وقتي در بورس تزلزلي پديد آيد آنها دست به فروش مي گذارند زيرا فكر

« . مي كنند بزودي نگراني و هراس سبب سقوط بورس مي گردد

ريكاردو كه شديداً پايبند به اصول و اعتقادات خويش بود غالباً در اقتصاد سياستهايي را تجويز مي

كرد كه با منافع خصوصي او مغايرت داشت . مثلاً ريكاردو از زيادي عوائد يك بانك انگليسي انتقاد

مي كرد در حالي كه خود وي يكي از سهامداران اين بانك بود . در جاي ديگر ريكاردو از سرمايه

گذاري در خريد اوراق قرضه دولت انگلستان دفاع مي كرد و حال آنكه خود وي هرگز دست به اين

كار نزد . وقتي ريكاردو زميندار بزرگي شد نظرياتي بيان كرد كه درصورت اجرا شدن باعث از دست

رفتن املاك وي مي شد . در مورد اصلاحات پارلماني از نظرياتي پشتيباني مي كرد كه كاملاً به ضرر

وي بود . م ثلاً ريكاردو معتقد بود اگر كسي در حوزه انتخاباتي خود زندگي نكرده باشد حق انتخاب

شدن از آن حوزه را ندارد و حال آنكه خود وي نماينده يك حوزه انتخاباتي در ايرلند بود كه هرگز در

آنجا زندگي نكرده بود و حتي آن جا را نديده بود.

سرانجام در سن ۵۱ سالگي در حالي كه ث روتي فراوان اندوخته بود بر اثر بيماري عفوني گرفتن

درگذشت .

از پيروان و هم عصران ريكاردو مي توان به مالتوس و ژان باتيست سه اشاره كرد .

 

 

ندگي نامه

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 14:7 ::  نويسنده : افسانه

ساختار فیزیکی و تکنولوژی پرواز بشقاب پرنده‌ها


1 - انسان و پرواز







تنها عاملی که انسان را به فکر پرواز انداخته و او را شیفته و مجذوب آسمان و عاشق پرواز کرده است ، پرواز و بال زدن پرندگان میباشد . انسانها بعد از کوشش فراوان در نهایت به دانش ایرودینامیک دست یافته‌اند و بعد از الهام گرفتن از آناتومی ( کالبود شکافی ) پرندگان ، هواپیما طراحی نموده و آن را ساخته‌اند . ولی مشکل اساسی اینجاست که این دانش در اتمسفر سیاره زمین ، آنهم تا ارتفاع محدودی کارآیی دارد و در فضای خارج از اتمسفر زمین وضعیت به گونه‌ای دیگر است .



2 - UFO ها و پرواز

با دقت زیاد به عکسهای زیر توجه نمایید !







این ادعا خودخواهی بسیار بزرگی خواهد بود که اگر ما انسانها خود را با شعورترین موجودات هستی بدانیم و خود را یکه تاز در عرصه علم و دانش محسوب کنیم ، برای اینکه موجودات بسیار با شعورتر از ما به تکنولوژی پرواز بسیار بالایی دست یافته‌اند ، تصویر فوق عکسهایی از بشقاب پرنده‌ها و سرنشینان مرده آنها ( UFO's ) به علت سقوط و تصادم با زمین و همچنین کهکشانهای M104 , NGC4565 , NGC5866 را نشان میدهد ، اندیشه و فهم آنها در پرواز بسیار وسیع‌تر و جامع‌تر از انسانهاست . عاملی که یوفوها را به فکر پرواز انداخته و آنها را شیفته فضا نموده است ، سرعتهای سرسام آور و باور نکردنی کهکشانها در حال دور شدن از یکدیگر است ، یعنی چیزی که ما آن را انبساط شتاب دار کیهان و عامل آن را انرژی تاریک می‌نامیم . در واقع آنها ساختارهای فیزیکی کهکشانها را شناسایی و سپس آن را در مقیاس کوچک کپی کرده‌اند و به وسیله این اسباب‌های پرنده در کنترل خود ، میتوانند به همه جای کیهان سفر کنند .

تازه‌ترین رصدهای انجام شده توسط تلسکوپ فضایی چاندرای اشعه ایکس ناسا از کهکشان پر جرم NGC 5746 ، هاله بسیار گرمی از گاز و غبار را آشکار کرد که اطراف این کهکشان را پوشانده و آن را احاطه کرده است . این هاله گازی از هر قسمت این کهکشان که از لبه دیده می شود 60000 سال نوری فاصله دارد . در این کهکشان هیچ نشانه‌ای از فعالیت های شدید در نواحی هسته‌ای وجود ندارد و هیچگونه روند غیر عادی شکل گیری ستارگان در آن مشاهده نمی شود تا بتوانیم داغی هاله را توجیه کنیم . با این حساب این "هاله داغ" در اثر خروج گاز از کهکشان بوجود نیامده است .







هاله‌های کاملا مشابهی همواره پیرامون بشقاب پرنده‌ها رویت میشود ، البته زمانی که آنها وارد اتمسفر سیاره زمین میشوند .





انبساط عالم و انرژی تاریک چیست ؟

"/ چنین به نظر میرسد که یک نیروی بسیار عجیب ، اجزای جهان را با سرعت فزاینده‌ای از یکدیگر دور میکند ، در حالی که نیروی گرانش با این نیرو مقابله کرده و از سرعت این گسترش می‌کاهد . "



آیا نیروی ضد گرانشی باعث انبساط عالم میشود ؟

"/ به نظر میرسد که نیرویی در فضا نهفته است و همانند نوعی ضد گرانش عمل میکند . این نیرو باعث میشود ، بجای اینکه جهان متراکم شود و اجزای آن به یکدیگر نزدیک شوند ، انبساط یابد . کیهان شناسان دریافته‌اند که بسیاری از کهکشانهای دور دست با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه که محاسبات موجود پیش بینی کرده است ، از یکدیگر دور میشوند . در واقع نه تنها از سرعت انبساط جهان کاسته نمی‌شود ، بلکه این سرعت لحظه به لحظه در حال افزایش است . به نظر میرسد که بعضی از انواع نیروهای غیر منتظره و غیر قابل شناسایی در عالم وجود دارند که باعث میشوند کهکشانهای موجود در فضا به طور مرتب از یکدیگر فاصله گرفته و از هم دور شوند " و به علت عدم توانایی در شناخت این نیروها ، نام کلی آن را انرژی تاریک گذارده‌اند . بسیاری بر این باورند که انرژی تاریک همان نظریه ثابت کیهانی است .



تلاشهای بیهوده برای توجیه انرژی تاریک :

"/ طبق فرضیه تازه‌ای مهمترین معماهای فیزیک در دهه گذشته ، یعنی جرم نوترینوها و آهنگ فزاینده انبساط جهان به ذرات زیر اتمی به نام اکسلرون مربوط می‌شود . شاید بتوان دو دستاورد بزرگ فیزیک در دهه گذشته را مربوط به کیهان شناسی دانست ، یکی اینکه نوترینوها ( ذرات زیر اتمی بسیار کوچک ) جرم ناچیزی دارند که البته هنوز اندازه گیری نشده است و دیگری اینکه سرعت انبساط عالم در حال حاضر در حال افزایش است . سه فیزیکدان در دانشگاه واشنگتن معتقدند که این دو کشف هر دو به گونه‌ای به ناشناخته‌ترین پدیده کنونی در عالم ، یعنی انرژی تاریک مرتبط است - ما هنوز به درستی آن را نمی‌شناسیم ، تنها می دانیم عاملی است که بر ضد گرانش ، سبب سرعت بخشیدن به انبساط عالم می‌شود - آنها معتقدند همه چیز زیر سر ذره زیر اتمی دیگری است که تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است و آن را " اکسلرون (Acceleron) " ( شتابگر ) نامیده‌اند . انرژی تاریک در عالم اولیه چندان قابل توجه نبوده است اما در حال حاضر 70 درصد عالم را اشغال کرده است . شناخت انرژی تاریک به ما کمک می کند تا بدانیم چرا در زمان دوری در آینده عالم آن چنان وسعت پیدا می کند که دیگر هیچ کهکشانی در آسمان شب دیده نشود و آیا این انبساط تا ابد و بی نهایت ادامه خواهد داشت ؟

در نظریه جدید مطرح شده ، نوترینوها تحت تاثیر نیروی جدیدی که از برهمکنش آنها با اَکسِلِرون ها ناشی می شود قرار می گیرند این - نیرو سبب می شود که نوترینوها از هم فاصله بگیرند . درست مثل اینکه یک تکه کش را از دو طرف بکشیم ، هر چقدر بیشتر کشیده شود ، انرژی بیشتری را در خود ذخیره می کند - در هر ثانیه تریلیونها نوترینو در کوره هسته‌ای ستاره‌ها از جمله خورشید ما ساخته می شوند . آنها در همه جای عالم جریان پیدا می کنند و میلیاردها نوترینو از هر نوع ماده‌ای ، حتی بدن شما بدون هیچ برهمکنشی عبور می کنند . نوترینوها بار الکتریکی ندارند و جرم آنها هم آن قدر ناچیز است که هنوز اندازه گیری نشده است . آن نیلسون یکی از ارایه دهندگان نظریه جدید معتقد است که برهمکنش میان اکسلرونها و ذرات دیگر از این هم ضعیف‌تر است ، برای همین این ذرات تاکنون آشکار نشده‌اند . البته نیرویی که این ذرات بر نوترینوها وارد می کنند ، آنها را تحت تاثیر قرار می دهد و به این ترتیب باید بتوان وجود چنین نیرویی را در آشکارسازهای نوترینوی فعلی که در نقاط مختلف کره زمین وجود دارد نشان داد . مدلهای مختلفی برای انرژی تاریک ارایه شده است ، اما آزمودن آنها محدود به اندازه گیریهای دقیق در تغییر سرعت انبساط عالم است . این امر تنها با رصد اجرام بسیار دوردست امکان پذیر است ، اما اندازه گیریهای دقیق در چنین فاصله‌هایی بسیار مشکل است . به گفته نلسون این تنها روشی است که ما می‌توانیم با به کارگیری آشکارسازهای فعلی در کره زمین به نیرویی که سبب افزایش انرژی تاریک در عالم می شود پی ببریم . محققان معتقدند جرم نوترینو در عبور از محیطهای مختلف ، تغییر می کند ، همان طور که عبور نور از هوا ، آب یا یک منشور متفاوت است . در نتیجه آشکارسازهای مختلف بسته به اینکه در چه مکانی نصب شده‌اند ، نتایج متفاوتی به دست خواهد آورد . اما اگر بپذیریم که نوترینوها نیز بخشی از انرژی تاریک هستند ، وجود نیروی جدیدی می تواند این افت و خیزها را توضیح دهد . به عقیده نلسون این برهمکنش میان نوترینوها و اکسلرونها می تواند تا ابد انرژی لازم برای انبساط عالم را تأمین کند . تا پیش از این اخترشناسان به دنبال اطلاعاتی بودند که سرانجام تعیین کنند آیا عالم ما تا ابد منبسط خواهد شد ، یا زمانی دوباره در یک " رمبش بزرگ" منقبض شده و روی خودش بسته می شود . اما حالا باید به دنبال این باشیم که آیا سرعت انبساط عالم همچنان افزایش خواهد یافت یا در جایی ثابت خواهد ماند . براساس نظریه جدید ، هنگامی که فاصله نوترینوها بسیار زیاد شود ، جرم آنها نیز آن قدر افزایش پیدا می کند که دیگر انرژی تاریک بر آنها اثری نخواهد داشت ، در نتیجه شتاب انبساط عالم کم کم از بین می رود . و از آن پس عالم همچنان به انبساط خود ادامه خواهد داد ، اما با سرعتی که دائماً در حال کاهش است . "



بزرگترین ایراد نظریه انرژی تاریک این است که اگر انرژی تاریک در عالم وجود دارد ، پس چرا این انبساط خارج از کهکشانها روی میدهد و مربوط به درون کهکشانها نمیشود . در واقع چنین به نظر میرسد که حجم کهکشانها ثابت می ماند و چون انبساط عالم یک پدیده برون کهکشانی است و مربوط به داخل کهکشان نمی شود ، هم نظریه ثابت جهانی و هم نظریه انرژی تاریک مردود به نظر میرسند ، برای اینکه این دو نظریه به صورت جهان شمول عنوان شده‌اند ولی در داخل کهکشانها اعتبار ندارند . فعلا بهتر است چنین فرض کنیم که هر کهکشانی برای خود نیروی پیشرانه‌ای دارد که میتواند مستقل از کهکشانهای دیگر به حرکت شتاب دار خود در فضا ادامه دهد و حرکت کهکشانها به یکدیگر وابسته نیست ، برای اینکه سرعت کهکشانها متغیر و بسیار متفاوت و گوناگون از یکدیگر است و نمی توانند در حرکت و شتاب به منبع و انرژی ثابت و واحدی وابسته باشند ، که در صورت وابستگی تمامی کهکشانها به انرژی تاریک ، امروزه میبایست شاهد این می بودیم که سرعت تمامی کهکشانها مقدار ثابتی میبود که چنین نیست ، سرعت آنها بسیار متغیر است ، هر مقدار که به پیرامون کیهان نزدیکتر میشویم سرعت افزایش می یابد . اینک چند نظریه در این مورد میتوان ارایه داد که به آنها اشاره می کنیم !




1- نظریه ابرها !

همانطور که میدانیم جرم حجمی آب خالص تقریبا 1000 کیلوگرم بر متر مکعب است که در کل میتواند وزن بسیار سنگینی را برای یک ابر به ارمغان بیاورد . توده ابرهایی را که ما در آسمان مشاهده می کنیم میتوانند آب یک دریاچه را با خود حمل کنند ! اما چگونه ؟

با ارتفاع گرفتن بخار آب و ورود به مناطق زیر صفر درجه ، ذرات ریز یخ پدیدار میشوند و چون آب مقطر تقریبا برای جریان الکتریسیته عایق است ، ذرات یخ به علت وزش باد و اصطکاکشان ، شدیدا باردار میشوند که در این وضعیت بارهای الکتریکی ابرها به صورت زیر است .







شکل سمت چپ ساختار یک برق گیر را نشان میدهد و عکس سمت راست تخلیه الکتریکی یک ابر با زمین را نشان میدهد . همانطور که مشخص است یک ابر میتواند دو نوع بار الکتریکی منفی و مثبت را داشته باشد و به همین دلیل تخلیه الکتریکی مابین دو ابر و یا مابین ابر و زمین صورت می گیرد ! در حقیقت زمین برای ابرها در حکم بار مثبت است ، اما باردار شدن ابرها دو مزیت را برای آنها خواهد داشت !

1- ذرات یخ به همان حجم کوچک باقی مانده و با هم ادغام نمیشوند برای اینکه نیروی دافعه الکتریکی مابین آنها وجود دارد و تنها زمانی که تخلیه الکتریکی انجام گیرد در هم ادغام میشوند و بارندگی شروع میشود 2 - بار الکتریکی آنها میتواند نیروی دافعه الکتریکی ایجاد کند که بر گرانش سیاره زمین غلبه کرده و در اتمسفر سیاره زمین شناور شوند و بعد از تخلیه الکتریکی این نیروی دافعه از بین میرود و ذرات ریز تحت تاثیر نیروی گرانش به طرف سطح زمین سقوط کرده و بعد از ادغام با یکدیگر ، قطرات آب را تشکیل میدهند و چنین به نظر میرسد که تخلیه الکتریکی مابین دو ابر برای بارندگی کافی نباشد و این تخلیه الکتریکی در نهایت میبایست با زمین نیز صورت بگیرد . پس بهترین راه برای بارش مصنوعی یک ابر ، خنثی کردن بار الکتریکی آن است . از همین رو بشقاب پرنده‌ها میتوانند با ایجاد یک بار الکتریکی بسیار قوی ، در اتمسفر سیاره زمین شناور شده و به شرایط بی وزنی برسند ( فضای مشبک ، الکتروگراویتی و نیروهای پیشران و اسپین در فضا ) اما نکته بسیار جالب اینجاست که شکل هندسی آنها با شکل هندسی یک گردباد نیز ، کاملا همخوانی دارد . به شکل زیر توجه نمایید !







تصویر فوق عکس ماهواره‌ای گردباد کاترینا را نشان میدهد ، اینک به ساختار فیزیکی این گردباد می پردازیم :

همانطور که مشخص است این گردباد از دید ناظر ، زمانی که آن را از بالا مشاهده میکند ، مخالف جهت دوران عقربه‌های ساعت در حال چرخش است پس میتوانیم شکل زیر را برای میادین الکتریکی و مغناطیسی آن رسم کنیم .







چون جهت حرکت بار الکتریکی منفی همواره مخالف جهت میدان الکتریکی است ، پس در شکل فوق جهت میدان الکتریکی موافق عقربه‌های ساعت خواهد شد و میتوانیم طبق قانون دست راست قطبین مغناطیسی و جهت میدان مغناطیسی را مشخص کنیم . این ساختار فیزیکی میتواند میلیونها تن آب را به صورت قطعات ریز یخ در اتمسفر سیاره زمین معلق و با سرعتهای بیش از صد کیلومتر در ساعت حمل کند .

حرکت دورانی و چرخشی نیز در بشقاب پرنده‌ها شناسایی شده است و همچنین میادین بسیار قوی الکترومغناطیسی پیرامون آنها آشکار گردیده است ، برای اینکه تمامی سیستمهای الکتریکی و الکترونیکی هلیکوپترها ، هواپیماها و جت های نظامی در مجاورت بشقاب پرنده‌ها مختل شده و حتی برای همیشه از کار می افتند و احتمال سانحه هوایی بسیار زیاد است . بعضی از آنها در شب تاریک بسیار نورانی دیده میشوند و علت آن این است که میدان الکتریکی بسیار قوی پیرامون آنها باعث تخلیه الکتریکی در هوا شده و مسلما گازها در این حالت یونیزه و از خود نور ساطع میکنند یعنی همان چیزی که در لامپهای طویل نئون و یا رعد و برق دیده میشود . چنین گزارش شده است که نزدیک شدن آنها به نیروگاه‌ها و پستهای فشار قوی و ضعیف برق ، باعث قطع جریان میشود و همچنین نزدیک شدن آنها به مراکز رادیویی و مخابراتی ، باعث بوجود آمدن اختلالات و خرابی میشود .







شکل فوق مسیر حرکت یک ستاره دنباله دار را نشان میدهد . همانطور که میدانیم جنس ستاره دنباله دار از قطعات بزرگ یخ و غبار است که در هنگام حرکت متلاشی ، تکه تکه و خرد میشود و چون این ذرات به شدت باردار هستند از جانب میدان الکترومغناطیسی خورشید به طرف بیرون پرتاب و دفع میشوند و نیروی گرانش خورشید بر آنها بی تاثیر جلو میکند و تنها بر جرم هسته ستار دنباله دار تاثیر گذار است . قطعات ابر نیز در اتمسفر زمین همین حالت را دارند . بشقاب پرند‌ه‌ها نیز میتوانند از این پدیده فیزیکی استفاده کرده و از طرف میادین گرانشی قوی همچون خورشید فرار کرده و به راحتی از منظومه شمسی خارج شوند .



غبارهای ماه :

نور خورشید می‌تواند خاک ماه را دارای بار الکتریکی کند ( دو توجیه جدید برای پدیده فتوالکتریک ) . آنگاه این گرد و غبار باردار شده به خاطر بار الکتریکیش از خودش دور می‌شود . این یک جور از خاک را آشکار می‌کند که به صورت یک مه تیره از دور نمایان می‌شود و وقتی که خورشید غروب کرد به صورت تابش تیره رنگی نمایان می‌شود . این مورد اولین بار در دهه 1960 معلوم شد . این جور فکر کردند که قطعات بسیار ریز تا ارتفاع چند کیلومتری بالا میرود و ذرات به محض این که باردار و یا خنثی می‌شوند به صورت فواره در می آیند .




2- نظریه گرانش منفی ( نیروی ضد گرانشی یا جاذبه متضاد )

همانطور که قبلا توضیح دادیم با بالا رفتن سرعت دوران الکترون ، پدیده وارونگی میدان الکتریکی برای آن روی میدهد و بار الکتریکی آن مثبت خواهد شد و اصطلاحا به پوزیترون تبدیل میشود . همین وضعیت برای نیروی جاذبه و یا میدان گرانشی پیش بینی میشود ، ولی تا آنجا که ما میدانیم میدان گرانشی تک قطبی است یعنی مثل میدان الکتریکی و مغناطیسی دارای دو قطب منفی و مثبت و یا N و S نیست . پس اگر وارونگی میدان برای نیروی جاذبه و میدان گرانشی بروز کند حاصل کار قطب منفی گرانشی یا نیروی جاذبه متضاد خواهد بود ، یعنی نیرویی که باعث راندن اجرام میشود نه جذب آنها . این پدیده در بشقاب پرنده‌ها دیده شده است . آنها اجسام سبکتر از خود در پیرامونشان را به شدت رانده و از طرف خود پرتاب میکنند و این مسئله علی‌رغم اینکه میتواند باعث پرتاب خود آنها از طرف میدان گرانش سیاره زمین با شتابی نزدیک به 600 کیلومتر در مجذور ثانیه شود ( شتابی که رادارهای زمینی ثبت کرده‌اند ) بلکه مانع تصادم خرده شهاب سنگها در فضا با آنها میشود . تا محدوده‌ای که رادارهای زمینی کارآیی دارند سرعت آنها 7000 کیلومتر در ثانیه محاسبه شده است . در واقع با پرتابه‌هایی که ما میشناسیم همانند گلوله ( مرمی ) نمی توان آنها را هدف قرار داد ، اگر پتانسیل بشقاب پرنده بیشتر باشد گلوله منحرف میشود و اگر پتانسیل گلوله بیشتر باشد بشقاب پرنده منحرف میشود و به هر حال تصادمی روی نمی دهد . سطح صیقلی و آینه‌ای آنها میتواند تشعشعات قوی امواج الکترومغناطیسی مثل لیزر را منعکس کند هرچند که لایه‌ای از کریستال کوارتز آنهم به قطر یک دهم تار مو سطح بشقاب پرنده‌ها را پوشانده است و این لایه میتواند مقدار بار الکتریکی سطح بشقاب پرنده را تشدید کرده و همچنین خاصیت آینه‌ای نیز به آن بدهد و از اکسداسیون سطح بشقاب پرنده در اتمسفر زمین پیشگیری کند ، روی هم رفته بشقاب پرنده‌ها قدرت مانور بسیار زیادی دارند ، برای اینکه آنها جلو یا عقب نداشته و میتوانند در محیط کاملا کروی شکل تغییر مسیر دهند آنهم با هر زاویه دلخواهی که بخواهند .



این وارونگی میدان گرانشی چگونه روی میدهد ؟

راه اول برای این کار چرخاندن یک دیسک نسبتا سنگین مخصوص با سرعتی بسیار بالاست . البته لازم به ذکر است که آلیاژ این دیسک باید مخصوص این کار باشد یعنی این آلیاژ تحت تاثیر نیروهایی باید مقاومت کششی فوق‌العاده زیادی داشته باشد تا در این سرعت دورانی بالا ترک بر ندارد که در صورت متلاشی شدن ، تکه‌های جدا شده آن بسیار مشکل ساز است ، به هر کجا که بخورند نیروی انهدامی خیلی زیادی خواهند داشت و به هیچ وجه امکان کنترل تکه‌های آن وجود ندارد ، آنها به علت سرعت زیاد قدرت نفوذی و انهدامی شهاب سنگها را دارند ، در زمان سقوط بشقاب پرنده‌ها به هر دلیل ، در بسیاری از موارد صدای انفجار مهیبی شنیده میشود که علت آن برخورد شدید این دیسک یا تکه‌های آن با زمین است آن هم در زمانی که خاصیت ضد گرانشی خود را از دست داده‌اند و اگر خاصیت ضد گرانشی داشته باشند به بیرون اتمسفر زمین پرتاب میشوند . این دیسکها میبایست باردار بوده و درون محفظه‌ای مغناطیسی بدون اصطکاک و بدون تماس با هر چیزی و بدون بالانس ، دوران داشته باشند آنهم به صورت معلق در فضا . برسی‌های متالوژی در مورد آلیاژهای یافته شده از بقایای بشقاب پرنده‌ها موید این موضوع است که هیچ کشوری فعلا قادر به تهیه این کریستالهای فلزی نبوده و کشورهای غربی و شرقی با کمال اطمینان از یکدیگر خاطر جمع هستند و هیچ شک و تردیدی نسبت به یکدیگر در مورد ساخت و بهره برداری از این وسایل پرنده ندارند ، آنها در این مورد کمیته‌های مشترک نیز تشکیل داده‌اند ، تکنولوژی بشقاب پرنده‌ها فوق دانش بشری است که محققین را سردرگم و حیران خود کرده است . عناصری در این آلیاژها یافت شده است که در معادن سیاره زمین وجود ندارد .





عکس فوق یک بشقاب پرنده سقوط کرده را نشان میدهد ، محل چرخش و دوران دیسکها در زیر بشقاب پرنده کاملا مشهود است . قطر این دیسکها چیزی در اندازه 2 متر است .



بعضی از بشقاب پرنده‌های پیشرفته به جای دیسک از دوران یک آلیاژ کروی شکل یا کروی پخ شده ، آنهم در خارج از سفینه بهره میجویند . به خاطر اینکه حجم کره تو پر مقاومت ایده‌عالی در مقابل دوران با سرعتهای بسیار بالا دارد و در صورت بروز سانحه ، خسارتی به بشقاب پرنده وارد نمی‌شود ، در واقع نه تنها آنها توانایی کپی کردن کهکشانها را در مقیاسهای کوچک دارند ، بلکه قادرند ساختارهای فیزیکی ذرات و اتمها را در مقیاسهای بزرگ تر کپی نمایند .






تصویر فوق کره فلزی خارج شده از بشقاب پرنده‌ها و محل استقرار آنها را نشان میدهد .



یک سوال مهم در مورد نظریه فوق !

سرعت زاویه‌ای ذراتی همچون الکترون بسیار بسیار زیاد است یعنی رقمی تا اندازه فرکانس اشعه گاما ! آیا میتوان به این سرعتهای زاویه‌ای بالا دست یافت ؟

جواب سوال فوق میتواند اینگونه باشد که قطر ذرات اتمی خیلی کم بوده و درست است که سرعت زاویه‌ای آنها فوق‌العاده زیاد میباشد ولی با این قطر کم ، سرعت خطی نقطه‌ای فرضی در روی سطح آنها نسبتا کم خواهد بود و با افزایش قطر یک کره و یا یک دیسک ، میتوان به این سرعت خطی محیطی ، بوسیله سرعتهای زاویه‌ای کمتری دست یافت . به طور مثال اگر قطر یک دیسک دو برابر شود مسلما محیط آن دو برابر خواهد شد و برای حفظ سرعت خطی نقطه‌ای فرضی در روی محیط آن دیسک ، میتوان سرعت زاویه‌ای آن را به نصف کاهش داد . یعنی ما برای وارونه کردن میادین الکتریکی و گرانشی میتوانیم با افزایش قطر دیسک یا کره ، سرعت زاویه‌ای را کم کنیم ، لذا چنین به نظر میرسد که از اجسام بزرگ و توخالی هم میتوان استفاده بهینه نمود .



3- نظریه مغناطیس متضاد

همانطور که قبلا توضیح دادیم تنها فرق ماده با پاد ماده در اختلاف بار الکتریکی آنهاست به این معنی که پاد پروتون بار منفی و پاد الکترون یا همان پوزیترون بار مثبت دارد ، در این وضعیت هیدروژن و پاد هیدروژن یکدیگر را در کنار هم تحمل نخواهند کرد و با یکدیگر واکنش نشان داده و ذرات با هم ادغام میشوند . اگر چنین باشد ماده و پاد ماده در عالم میبایست مدتها پیش در هم ادغام و عالم منهدم می شده است ، ولی تا به امروز اینچنین اتفاقی روی نداده ، علت آن چه میتواند باشد ؟

زمانی که پاد ماده متراکم شده و اجرام سماوی و کهکشانها را تشکیل میدهد مسلما میادین الکتریکی و مغناطیسی نیز پدیدار خواهند شد ، مغناطیسی که توسط پاد ماده پدیدار میشود مغناطیس متضاد نامیده میشود به این معنی که این مغناطیس متضاد به جای اینکه آهن ماده را جذب کند ، آن را دفع مینماید و در عوض آهن پاد ماده را جذب خواهد کرد و به این دلیل توده‌های ماده و پاد ماده در عالم همدیگر را دفع و تصادمی مابین آنها پدیدار نمی شود البته این مسئله در حد یک حدس و گمان است چرا که در این صورت امواج الکترومغناطیس تولید شده توسط پاد ماده در هنگام گذر از میادین گرانشی قوی ماده ، بجای اینکه به طرف مرکز گرانش انحراف پیدا کنند به طرف خارج آن منحرف خواهند شد و تا به امروز چنین پدیده‌ای مشاهده نشده است ، هرچند که در کیهان مناطق ظاهرا تهی کشف شده است و چنین پنداشته میشود که ماده در آنها حضور ندارد و ممکن است این مناطق در ظاهر تهی ، محل حضور پاد ماده باشند که نور منتشره از آنها در کیهان به علت وجود نیروی دافعه با ماده پراکنده شده و به این خاطر کم انرژی و تهی به نظر برسند . به هر حال اگر چنین فرض کنیم که مغناطیس متضاد وجود دارد میتوان چنین فرض کرد که درون بشقاب پرنده ، هسته‌ای دوار با بار الکتریکی منفی و در بیرون آن بار الکتریکی مثبت وجود دارد . بعضی مشاهدات نشان داده است که اشیایی همچون عینک و سگک کمر بند و ساعت و اسلحه و ... در کنار بشقاب پرنده‌ها داغ و سوزان شده و همچنین رانده و پرتاب میشوند که نشان از تولید این نوع مغناطیس بخصوص و القای الکتریکی آن است . هرچند که علت این پدیده میتواند به علت فرکانس بالای میدان الکترومغناطیسی پیرامون بشقاب پرنده نیز باشد که بر فلزات القا میشود و علت رانش و پرتاب ، همان گرانش منفی یا جاذبه متضاد باشد .







"/ مقایسه تابش زمینه کیهانی و تصویر رادیویی . در هر دو ، ناحیه‌ای با تابش کم انرژی دیده می‌شود .

به تازگی دانشمندان دانشگاه مینسوتا مقاله‌ای در نشریه «استروفیزیکال» (Astrophysical Journal) منتشر کردند و توضیح دادند که حبابی خالی از هر چیز را در کیهان کشف کرده‌اند . خالی از هرگونه ماده مانند کهکشان ، سحابی ، سیاه چاله و حتی خالی از ماده تاریک .

در این بررسی که در آن از «آرایه عظیم تلسکوپ‌های رادیویی» (VLA) استفاده شد ، دانشمندان به اختلاف دمایی اندکی در محدوده خاصی از پس زمینه کیهانی برخوردند . VLA قادر است اختلاف دمایی در حدود یک میلیونیوم درجه سانتیگراد را آشکار کند .

فاصله این حباب خالی از ما نزدیک به یک میلیارد سال نوری است . برخورد با چنین بخش‌های «خالی» چندان دور از انتظار نبود اما ابعاد این حباب خیلی بزرگ است . چنان عظیم که در هیچیک از شبیه سازی‌های کامپیوتری ، مشابه آن پیش بینی نمی‌شد و این باعث شگفتی همگان شده است .





مقایسه تابش زمینه کیهانی و تصویر رادیویی . در هر دو ، ناحیه‌ای با تابش کم انرژی دیده می‌شود .

این یافته‌ها در پروژه «بررسی تمام آسمان» با آرایه عظیم VLA در قالب طرح NVSS به دست آمده است . در این بررسی ، دانشمندان به صورت اتفاقی به کم شدن معنادار تعداد کهکشان‌های واقع در منطقه‌ای از صورت فلکی «نهر» برخوردند .

با بررسی این ناحیه به وسیله ماهواره WMAP در سال ۲۰۰۴ در طول موج پس زمینه کیهانی ، این نتیجه به دست آمد که بخشی کم انرژی منطبق بر آنچه VLA یافته بود در آن منطقه قرار دارد . به این دلیل نام این منطقه را « لکه سرد » ( WMAP cold spot ) گذاشته‌اند . به نظر می‌رسد عامل اختلاف سطح انرژی در پس زمینه کیهانی در این منطقه ، نبود ماده باشد . "

اینک میتوانیم چنین فرض کنیم که در این مناطق پاد ماده وجود دارد و امواج الکترومغناطیس تولید شده ، پراکنده میشوند و به ما نمی رسند و یا اینکه کمتر میرسند و ما چنین استنباط میکنیم که اینها حفره‌های خالی از ماده در کیهان بوده و سردتر هستند . زمانی که بشقاب پرنده‌ها در جایی فرود می آیند و سپس بلند میشوند ، علائمی دال بر سوختگی مشاهده میشود که از خود تشعشعاتی ساطع میکنند و علت آن میتواند تشعشعات شدید الکترومغناطیسی از هر نوع ممکن باشد .



4- الکتروگراویتی :

این پدیده در مبحث زیر توجیه شده و در مورد آن توضیحاتی ارایه میشود .

فضای مشبک ، الکتروگراویتی و نیروهای پیشران و اسپین در فضا




انرژی مورد نیاز بشقاب پرنده‌ها از کجا تامین میشود ؟

در اتمهای عناصر موجود در عالم ، دوران همیشگی هسته و چرخش دائمی الکترونها پیرامون هسته وجود دارد ، بدون اینکه درون اتم مولد یا منبع انرژی طبق تعاریف ما وجود داشته باشد و یا اینکه از خارج به آنها انرژی داده شود . چنین به نظر میرسد که بشقاب پرنده‌ها نیز از این چنین نیروهای اتمی و انرژی نامحدود هسته‌ای برخوردارند . در واقع منبع نیرو و یا مولد انرژی که ما میشناسیم و تعریف کرده‌ایم درون بشقاب پرنده‌ها شناسایی و یافت نشده است برای اینکه آنها میتوانند ساختارهای اتمی را در مقیاسهای بزرگ کپی کنند .



سرعت بشقاب پرنده‌ها :

طبق تعاریف فعلی " / یکی از نتایج مهم نظریه نسبیت ، رابطه میان جرم و انرژی است . این اصل که سرعت نور باید به دید همه یکسان باشد ، نشان می داد که هیچ چیز نمی تواند از نور سریع تر حرکت کند . آنچه روی می دهد این است که با مصرف انرژی و وارد کردن نیرو برای شتاب دادن به ذره یا سفینه ، جرم شی افزایش می‌یابد و شتاب بیشتر دادن به آن را دشوارتر می سازد . شتاب دادن به ذره تا سرعت نور ناممکن است زیرا به مقدار نامتناهی انرژی و نیرو نیاز دارد "

زمانی که لوکوموتیو بخار و واگن‌های قطار ساخته می‌شدند ، عده‌ای بر این باور بودند که جسم انسان توانایی حرکت با سرعتی بیشتر از دویدن اسب را ندارد و بالاترین حد سرعت را کورس اسبهای مسابقه میدانستند . محدودیتی را که نسبیت برای سرعت جرم قائل شده است ، در صورت درست بودن ، فقط برای جرم با نیروی گرانشی مثبت معتبر خواهد بود و در مورد جرم با نیروی گرانش منفی صادق نیست ، زیرا بعد از اینکه میدان ضد گرانش پیرامون جرم تولید شد ، این مقدار جرم را نمی توانیم اندازه گیری کرده و داخل این معادلات نسبیت کنیم ، برای اینکه جرم حقیقی پشت این میدان گرانش منفی ، مخفی و صفر و حتی منفی به نظر میرسد . جرم و گرانش یک جسم ، دو پارامتر وابسته به همدیگر در عالم فیزیکی هستند . پس میتوانیم چنین فرض کنیم ، زمانی که میدان گرانش منفی جسمی پدیدار شد ، جرم ظاهری آن در معادلات صفر و حتی منفی به نظر میرسد و شتاب دادن به آن تا سرعت نور و حتی بیشتر از آن کار سهل و آسانی است . از لحاظ ریاضی می توانیم چنین بیان کنیم که بشقاب پرنده‌ها به نوعی با کسری جرم نه جرم منفی مطلق مواجه میشوند یعنی چیزی شبیه به همان پیش بینی جرم سکون صفر برای فوتون در نظریه نسبیت ، چرا که سرعت انتقال طولی فوتون معادل سرعت نور است و اگر حرکت موجی یا خطی آن را در نظر گرفت سرعت آن چند برابر سرعت نور میشود . اینها همگی بیانگر این واقعیت است که قوانین نسبیت برای اجرام با گرانش مثبت وضع شده است و این قوانین نمی توانند در مورد اجرام با گرانش منفی صادق باشند برای اینکه با پدیدار شدن میادین گرانشی منفی ، حقایق و تعاریف فیزیکی به گونه‌ای دیگر است . نام این مکان را میتوانیم حباب ضد گرانشی نام گذاری کنیم و صد البته قوانین فیزیک کلاسیک نیز درون و پیرامون آن اعتبار نخواهند داشت .

مشکل دیگری که برای رسیدن به سرعت نور مطرح میشود ، مشکل مقاومت فضا است ، یعنی مشکل مشابهی که قبلا برای هواپیماها وجود داشت یعنی مشکل مقاومت هوا که این مشکل با حذف ملخ و استفاده از موتور جت و بهره گرفتن از اشکال ایرودینامیک و همچنین افزایش ارتفاع پرواز حل شد ، در مورد بشقاب پرنده‌ها هم اینچنین است آنها با تغییراتی در شکل هندسی بشقاب پرنده‌ها و استفاده از میادین الکترومغناطیسی و حباب ضد گرانشی و .... میتوانند بر بیشتر مشکلات چیره شوند و به سرعتهای بسیار زیاد و باور نکردنی دست یابند . اصولا سرعت حرکت نور در کیهان سرعت بسیار کندی به نظر میرسد و با سرعت نور نمی توان در کیهان جا به جا شد و سفر در کیهان نیاز به سرعتهای بسیار بیشتر از سرعت نور دارد که البته دسترسی به آن مقدور است و قوانین نسبیت نمی توانند هیچگونه محدودیتی اعمال کنند . شواهدی وجود دارد که یوفوها سفاین فضایی مادر هم دارند که در سفرهای طولانی از آنها استفاده می‌کنند .



تخلیه الکتریکی پیرامون بشقاب پرنده‌ها :






عکس شماره یک ، ابر نو اختری را نشان میدهد که مدتها پیش منفجر شده است ، همانطور که قبلا اشاره کردیم علت نورانی شدن گازها ، میدان الکتریکی قوی پیرامون جرم نوترونی است ، همین وضعیت میتواند برای بشقاب پرنده‌ها نیز روی دهد ، عکس شماره 2 - بشقاب پرنده در حال سکون بر فراز شهر است ، عکس شماره 3 - بشقاب پرنده در حال ایجاد هاله الکترومغناطیسی است 4 - تشدید میدان الکترومغناطیسی توام با یونیزه شدن شدید هوای پیرامون و پرتاب بشقاب پرنده با شتاب خیلی زیاد .






تصویر فوق عکسهایی از بشقاب پرنده‌ها است که در تاریکی شب گرفته شده‌اند .





همانطور که میدانیم رابطه نزدیکی مابین طوفانهای مغناطیسی خورشید و شفق قطبی وجود دارد برای اینکه طوفانهای مغناطیسی خورشید میتوانند در اتمسفر سیاره زمین القا شده و میادین الکتریکی بوجود آورند که این پدیده باعث تخلیه الکتریکی و یونیزه شدن و نور افکنی گازها میشود که در پیرامون بشقاب پرنده‌ها نیز همین روی داد اتفاق می‌افتد . در حقیقت بشقاب پرنده‌ها در خلا نور افکنی از خود ندارند و فقط در هنگام ورود به اتمسفر سیاره زمین از خود نور ساطع میکنند .



شناسایی اشیا پرنده :

اشیا پرنده ساخته شده توسط انسانها همگی ساختار ایرودینامیک دارند ، یعنی شبیه پرندگان و حشرات پرنده نظیر سنجاقک هستند و نشانه‌هایی از بال و دم در آنها مشهود است ، ولی شکل هندسی اشیا پرنده ساخته شده توسط یوفوها فاقد حالت ایرودینامیک بوده شکل هندسی آنها اکثرا مدور و به حالت قرینه می‌باشد و با نور شدید در شب همراهند که در رادارها نیز چند برابر بزرگتر از اندازه واقعی دیده میشوند و این نشانه بزرگی میدان الکترومغناطیسی پیرامون آنهاست ، در حالی که اشیا پرنده جنگی مربوط به انسانها اکثرا بدون تولید نور و رادار گریز طراحی میشوند و بیشتر پروازهای شبانه دارند ، بشقاب پرنده‌ها در حال پرواز صدا ایجاد نمی کنند ولی هواپیماهای ملخ دار و جت ها صدایی مخصوص به خود دارند ، هرگونه تهاجم بشری و تیر اندازی با گلوله و موشک حتی تابش اشعه لیزر به بشقاب پرنده‌ها بی فایده است . البته آنها شرایط روانی انسانها را خوب درک کرده و در صورت گشوده شدن آتش ، واکنشهای دفاعی دارند و از درگیری اجتناب می کنند . و این عمل انسانها را نادیده طلقی کرده و خون سردی خود را حفظ می کنند . و شاید این درگیری مختصر برای آنها جنبه شوخی و سرگرمی یا قدرت نمایی هم داشته باشد . همانطور که انسانها همواره تجهیزات نظامی خود را آزمایش می کنند ، یوفوها نیز توانایی های خود را محک میزنند ، شواهدی وجود دارد که آنها همواره در مانورهای نظامی و آزمایش تسلیحات جنگی انسانها شرکت داشته و مداخله هم میکنند ، آنها توانایی کاملی جهت کنترل جنگ افزارهای انسانی را دارند . و چنین به نظر میرسد که در صورت بروز جنگ هسته‌ای گسترده‌ای ، قادر به کنترل جنگ بوده و مانع آسیبهای بیولوژیک در سیاره زمین خواهند شد .







تصاویری که در کادر قرمز رنگ قرار گرفته‌اند جز وسایل نقلیه یوفوها طبقه بندی نمی شوند و به احتمال زیاد مربوط به تحقیقات سری صنایع هوا و فضای انسانها میشود که تصادفا مشاهده و اشتباها در وسایل نقلیه یوفوها طبقه بندی شده است .



قرمز گرایی و سرعت کهکشانها و بشقاب پرنده‌ها :

همانطور که میدانیم کهکشانهایی که با سرعت از ما دور میشوند نور ارسالی از آنها به طرف ما به طیف قرمز تمایل پیدا میکند و از این رو میتوان سرعت آنها را محاسبه کرد . اگر سرعت این کهکشانها به صورت فزاینده‌ای افزایش یابد یعنی چیزی نزدیک به سرعت نور شود ، نور ارسالی از جانب آنها به سوی ما از محدوده نور مریی خارج و به طرف امواج رادیویی تمایل پیدا میکند که فقط قابل ردیابی توسط گیرنده های مایکروویو و رادیو تلسکوپ‌ها است . اینک این سوال مطرح میشود که اگر سرعت آنها فراتر از سرعت نور شود چه اتفاقی برای نور ارسالی آنها خواهد افتاد ؟

مسلما طول موج نور در این حالت بخصوص آنقدر کش خواهد آمد تا تقریبا فرکانس و تواتر آن به صفر میل کند و دیگر قابلیت شناسایی را نخواهد داشت . در حقیقت خیلی از چیزها منجمله بعضی از کهکشانها و بشقاب پرنده‌ها بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند که قابل ردیابی توسط امواج الکترومغناطیسی نمی باشند و چنین به نظر میرسد که سرعتی بالاتر از سرعت نور در عالم وجود ندارد چون چیزی که با سرعت بیشتر از نور حرکت کند دیده نمی شود ، چه با چشم و تلسکوپ نوری و چه با رادیو تلسکوپ و یا گیرنده مایکروویو . به طور کلی بشقاب پرنده‌ها یک نوع پیکو کهکشان آزاد محسوب میشوند .



چه استنباطی در مورد ساختار فیزیکی بشقاب پرنده‌ها می توان داشت !






اندیشه و ذهنیت فعلی ما میتواند چنین باشد که ؛

1- عکس بالا سمت چپ ، عکس گرفته شده از یک بشقاب پرنده در آسمان است 2 - تصویر بالا سمت راست شبیه سازی همان عکس به صورت سه بعدی میباشد 3 - تصویر پایین نمای برش خورده از همان مدل ما است که دیسک گردانی را با سرعت متغیر و قابل کنترل در پایین آن در نظر می گیریم ، همانطور که گفته شد این دیسک گرانش منفی یا جاذبه متضاد تولید می کند و میتواند در دو جهت دوران داشته باشد .

در مرکز بشقاب پرنده گوی فلزی چرخانی با بار الکتریکی قوی ، همانند هسته عناصر در نظر می گیریم که ممکن است این گوی و دیسک باهم ادغام شوند . این گوی نیز میتواند در دو جهت دوران داشته باشد و میتواند هم بار الکتریکی منفی داشته باشد و هم بار مثبت . بدنه فلزی بشقاب پرنده هم میتواند یا بار الکتریکی منفی داشته باشد و یا بار الکتریکی مثبت . اینک با در نظر گرفتن این گزینه‌های متعدد میتوان بیشتر از شش حالت ممکن فیزیکی برای یک بشقاب پرنده در نظر گرفت که آن را قادر میسازد در شش جهت جلو و عقب ، راست و چپ ، بالا و پایین حرکت و شتاب داشته باشد . مارپیچ قرمز رنگ میدان الکتریکی و مارپیچ سبز میدان گرانش منفی و منحنی های آبی رنگ بیانگر میدان مغناطیسی یا مغناطیسی متضاد است . نکته جالب اینجاست که چگالی بار الکتریکی در لبه‌ها و قسمت‌های برجسته بشقاب پرنده فوق‌العاده زیاد است و این قسمتها بیشتر از مناطق دیگر در اتمسفر سیاره زمین نور منتشر می کنند ، چیزی که ما آن را هاله میدان الکتریکی می‌نامیم که به همراه میدان گرانشی منفی ، قدرت انحنا حتی برش میدان مغناطیسی یا مغناطیسی متضاد را دارد . همانطور که از شکل فوق بر می آید جا برای استقرار سرنشین یا سرنشینان برای هدایت بشقاب پرنده به حد کافی وجود دارد .





آیا بشقاب پرنده‌ها واقعیت داشته و ماهیت فیزیکی دارند ؟

اولا حکایت بشقاب پرنده‌ها حکایت چوپانiframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">

دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:50 ::  نويسنده : افسانه

اصطلاح توسعه بصورت فراگير پس از جنگ جهاني دوم مطرح شده است.

واژه توسعه به معناي پيشرفت و به معناي خروج از لفاف است

خروج از لفاف يعني خروج از جوامع سنتي به جوامع صنعتي

 

نكات مهم در توسعه عبارتند از :

 

1 ) مقوله ارزشي 2) چند جانبه و چند بعدي است 3) ارتباط نزديكي با بهبود دارد

 

 

 

انواع توسعه:

 

1* توسعه اجتماعي : اشكال متفاوت كنش متقابلي است كه در يك جامعه خاص همراه با توسعه تمدن رخ مي دهد و حوزه وسيعتري را در بر مي گيرد

2* توسعه فرهنگي : داراي بار ارزشي بيشتري است و تاكيد بيشتري بر نيازهاي غير مادي افراد جامعه دارد و در حوزه هاي ادراكي ، شناختي ، ارزشي و گرايشي انسانها و رفتار و كنش آنهاست تا حاصل فرآيند توسعه فرهنگي كنار گذاشتن خرده فرهنگهاي نامناسب توسعه اي است

3* توسعه سياسي : پس از جنگ جهاني دوم در اديان توسعه طرح شده است تا كيد بر كارايي حكومتها و جايگزيني الگوهاي رفتاري نوين به الگوهاي رفتاري سنتي توجه دارد مثلاً مشاركت مردم در حكومت

دولت پيشرفت داشته باشد ، گسترش جامعه مدني در جامعه صورت مي گيرد.

4* توسعه انساني : توسعه انساني به 3 شاخص كليدي : طول عمر سطح دانش سطح معاش آبرومند بستگي دارد

تفاوت بين مفهوم رشد و توسعه : رشد جنبه كمي دارد ( رشد : بزرگ شدن ) توسعه جنبه كيفي دارد.

رشد اقتصادي: عبارت است از افزايش توليد خالص ملي يك كشور در يك دوره زماني معين

توليد ناخالص ملي = درآمد ملي

توسعه اقتصادي: به معناي خروج از لفاف به معناي بهبود

پرفسور بلاك مي گويد : توسعه اقتصادي عبارت است از : دستيابي به تعدادي از هدفها ، نمايان مطلوب و نوسازي از قبيل افزايش بازدهي توليد ، ايجاد نابرابري هاي اجتماعي و اقتصادي كسب معارف و فهم مهارتهاي جديد ، بهبود در رفع نهادها و يا بطور منطقي دستيابي به يك سيستم موزون و هماهنگ از سياستهاي مختلف كه بتواند انبوه شرايط نا مطلوب يك نظام اجتماعي را برطرف سازد.

تعريف ديگر توسعه اقتصادي: عبارت است از : افزايش مداوم ظرفيت توليد يك جامعه كه بر اساس تكنولوژي درون زايش رونده پي ريزي شده است.

(( افزايش درآمد ملي واقعي جامعه در طول مدت زمان طولاني ))

معيارهاي اندازه گيري توسعه : 1 *كيفي 2* كمي

معيارهاي اصلي:

1* توليد ناخالص ملي داراي معايب زير است:

الف) اثر رشد جمعيت را ناديده مي گيرد

ب ) اثر رشد قيمتها در نظر گرفته نمي شود

ج ) نحوه روش توزيع درآمد مورد توجه واقع نمي شود

د ) درآمد يا توليد ناخالص ملي هزينه هاي جانبي را كه جامعه براي توسعه اقتصادي متحمل مي شود مثل : آلودگي آب و هوا صنعتي شدن در نظر مي گيرد.

و) استفاده از اين روش مسلتزم وجود آمار و اطلاعات صحيح به هنگام و آگاهي از روشهاي محاسباتي دقيق و دارا بودن توان محاسباتي است به همين خاطر مي توان گفت كه اين معيار نمي تواند معيار خوبي باشد هر چند متداول است

2* توليد واقعي سرانه ( درآمد ) : اين معيار با توجه به اينكه دو ايراد اول وارد به معيار قبلي را ندارد از اين رو نسبت به آن معيار ، معيار مناسب تري است .

( درآمد ملي يا به قيمتهاي واقعي يا به قيمتهاي جانبي ( اسمي ) است .)

 

 

 

ويژگي هاي مهم توسعه اقتصادي :

 

1)تدريجي بودن 2) خودگرداني و استمرا 3) خود اتكايي 4)خود كفايي

 

 

 

توسعه نيافتگي:

 

فورتادو :سرمايه ناچيز كشورهايي كه منجر به فناوري و تكنولوژي نمي شود را توسعه نيافتگي مي داند

عوامل توسعه نيافتگي : جهل و بي سوادي موجب عدم توسعه مي شود - عدم اشتغال نبود سرمايه كافي نبود نيروي انساني ماهر و متخصص - عدم استفاده از بهينه منابع طبيعي كمبود منابع دوگانگي اقتصادي فرار مغزها عدم برنامه ريزي صحيح ضعف مديريت هيئت حاكمه نوع حكومت

خصوصيات كشورهاي جهان سوم : جمعيت زياد(عدم برنامه ريزي صحيح در ارتباط با جمعيت ) عدم تناسب امكانات اقتصادي با جمعيت - دوگانگي اقتصادي و فرهنگي بي سوادي و بي توجهي به ارزش بيكاري فقر بهداشت ضعيف تورم ضعف مديريت نبود نيروي انساني ماهر كمبود سرمايه درآمد ناچيز طول عمر پائين تغذيه نامناسب ضعف جسماني

 

 

 

روشهاي دستيابي به توسعه اقتصادي :

 

1* نظريه رشد متعادل: در اوايل دهه 1950 مطرح شده است لوئيس نوركس و روزن اشتاين رودن از جمله طراحان اين نظريه هستند .

نظريه رشد متعادل ناكيد خاصي به وجود صرفه جويي هاي خارجي و وجود وابستگي و پيوند متقابل بين بخشهاي مختلف در نظام اقتصادي دارند منظور از صرفه جويي منافعي است كه بطور ناخواسته در اثر فعاليت يك فرد يا يك گروه و يا در واقع يك بنگاه نصيب فرد يا گروهي مي شود كه در آن فعاليت هيچ نقشي ندارد . طرفداران نظريه رشد متعادل معتقدند كه براي رهايي از حالت سكون و ركود توليدي و فقر موجود در جوامع توسعه نيافته بايد يك تلاش همه جانبه در كليه بخشهاي اقتصادي صورت پذيرد كه حداقل تلاش جهت رسيدن به توسعه اقتصادي ضروري است و اين شروع سريع زمينه را براي رشد ساير سطوح و بالا بردن قدرت توليدي آنها فراهم آورد

 

رسيدن به رشد اقتصادي :

 

1* صرفه جويي 2* بازار ( عرصه و تقاضا ) 3* جلوگيري از تجارت خارجي

4* وابستگي متقابل بين بخشهاي مختلف 5* تربيت نيروي انساني ماهر

6* طرحهاي اقتصادي 7* رهايي از بازارهاي محدود داخلي 8* فعاليت هاي اقتصادي 9* ايجاد تقويت بازارهاي داخلي 10 * افزايش توليد 11 * دور شدن از دور باطل فقر 12* سرمايه گذاري وسيع 13* سرمايه

بر اساس نظريه رشد متعادل براي رهايي از دايره فقر و عقب ماندگي بايد سرمايه گذاري هاي وسيع و همزان در بخشهاي متعدد و مختلف صورت بگيرد .

بنظر رشد متعادل يكي ديگري از ابزارهاي دستيابي به رشد وجود بازار كه براي ايجاد ارتباط بين عرضه و تقاضا بكار مي رود

روزن اشتاين رودن : از نخستين كساني است كه نظريه رشد متعادل را تبيين كرده است نظريه وي به نظريه فشار بزرگ معروف است . روزن اشتاين رودن بيش از همه به نقش صرفه جويي هاي خارجي و وجود وابستگي متقابل بين بخشهاي مختلف اقتصادي تاكيد دارد وي معتقد است كه در برنامه ريزي اقتصادي به منظور رسيدن به توسعه اقتصادي جامعه را بايد بصورت يك موسسه توليدي عظيم در نظر گرفت در نظر وي اولين قدم در راه توسعه تربيت نيروي انساني ماهر و متخصص است ولي تربيت در آموزش نيروي انساني از نظر بخش خصوصي سودآور نمي باشد زيرا اولاً تربيت نيروي انساني هزينه بردار هستند و ثانياً هيچگونه تضميني وجود ندارد كه اين نيروي آموزش ديده و بعد از دوره هاي آموزشي جذب ساير موسسات نشوند

يكي از گامهاي ديگر توسعه اقتصادي از نظر روزن اشتاين رودن سرمايه گذاري وسيع و همزمان در بخشهاي متعدد مكمل است يكي از طرح هاي مهمي كه از نظر اشتاين به سرمايه گذاري وسيع نيازمند است طرح هاي اجتماعي بالا سري و يكي از طرح هاي ضروري مي باشد .

طرح هاي اجتماعي بالا سري : همان طرح هاي زير بنايي مانند آموزش ، بهداشت و درمان ، راه سازي و سد سازي كه بايد قبل از ساير طرح هاي سرمايه گذاري انجام گيرد تا راه و زمينه براي ساير فعاليت هاي بازار همراه شود.

نظريه لوئيس نوركس : نوركس پديده توسعه نيافتگي را از ديدگاه دورهاي باطل فقر بررسي مي كند نوركس معتقد است كه در كشورهاي توسعه يافته به علت پائين بودن سطح درآمد پس اندازها كم مي شود و در نتيجه ميزان سرمايه كم است و كمبود سرمايه نيز سبب كاهش قدرت توليدي و بازدهي آن مي شود و پائين بودن سطح توليد و بازدهي نيز به نوبه خود موجب پائين آمدن سطح درآمد مي شود و در نتيجه دور باطل آغاز مي شود نوركس با نقص تجارت خارجي يا گسترش محصولات بازار داخلي و نهايتاً ايجاد توسعه اقتصادي مخالف است و در مقابل بر نقش بازارهاي داخلي تاكيد مي كند وي معتقد است در زمان عدم وجود تقاضاي خارجي براي محصولات داخلي بايد فرآيند توسعه را از طريق گسترش بازارهاي داخلي ادامه داد براي اينكار بايد قدرت توليد را ارتقاء داد با افزايش قدرت توليدي ، قدرت خريد افراد جامعه بالا مي رود و بازار لازم براي جذب محصولات توليد شده فراهم مي شود نوركس با انكار نقش تجارت خارجي براي رهايي از بازارهاي محدود داخلي و تاكيد به نقش بازارهاي داخلي در ايجاد توسعه دور باطل ديگري را مطرح مي كند نوركس معتقد است كه گريز از بن بست دوره هاي فقر نيازمند سرمايه گذاري هاي گسترده و همزمان در دامنه وسيعي از صنايع مختلف است. نوركس عقيده دارد كه نظريه رشد متعادل قبل از هر چيز بوجود تقاضا براي سرمايه تاكيد دارد چرا كه تقاضاي سرمايه باعث عرضه آن مي شود نوركس در واقع بحث رسيدن به توسعه اقتصادي را فضاي متشكل از عرصه نامحدود سرمايه اي مطرح مي كند .

ريچارد نلسون ( نظريه دام تعادل ) = قرار گرفتن حداقل معيشت : نلسون با تعيين دام تعادل در سطح پايين به بررسي عقب ماندگي . چگونگي رهايي از آن پرداخته است نلسون معتقد است كه بيماري اقتصادي كشورهاي توسعه يافته قرار گرفتن سطح درآمد سرانه آنها در سطح حداقل معيشت است وي موارد زيرا دلايل قرار گرفتن اقتصاد كشورهاي مذكور در دام تعادل در سطح پايين مي داند :

1* وابستگي بسيار زياد و ارتباط بين نرخ رشد جمعيت و نرخ درآمد سرانه

2* تمايل ناچيز و افزايش سرمايه گذاري سرانه از طريق بكار گيري درآمد سرانه اضافي

3* كميابي زمين هاي قابل كشت

4* روشهاي توليدي با بازدهي پائين

5* وجود سكون فرهنگي و به تبع آن سكون اقتصادي

نلسون معتقد است كه براي رهايي از دور باطل فقر بايد سعي كرد تا سطح درآمد سرانه از يك سطح حداقل فراتر رود تا بتوان پس انداز كرد . بدنبال آن به سرمايه گذاري دست زد .

نظريه نلسون داراي 2 اشكال اساسي است :

1* نلسون معتقد به يك رابطه مستقيم بين درآمد سرانه و نرخ رشد جمعيت و درآمد سرانه و نرخ رشد درآمد ملي است در حالي كه علت رشد جمعيت از يكسو به كاهش نرخ مرگ و مير و اثر به بهبود شرايط بهداشتي و درماني دارد.

2* نلسون نظريه خود را بدون توجه به بعد زمان مطرح كرده است و از طرف ديگر به رابطه بين رشد جمعيت و رشد درآمد ملي در طول زمان توجه نكرده است

نظريه رشد نا متعادل : طرفداران نظريه رشد نا متعادل عنوان مي كنند نظريه رشد متعادل نيازمند سرمايه گذاري وسيع و همزمان است در حالي كه مشكل اصلي كشورهاي توسعه نيافته كمبود سرمايه است با توجه به كمبود سرمايه و سرمايه هاي موجود بايستي اين سرمايه ها در دسترس بخش ها يا صنايعي قرار دهيم كه بتوانند نقش لوكومتيو را براي ساير بخش ها يا صنايع ايفاء كرد .

هيرشمن : يكي از نظريه پردازان اصلي رشد نامتعادل پرفسور هيرشمن است براي استفاده بهينه از سرمايه هاي موجود از نظر هيرشمن بايد به طرح هاي استراتژيك توجه كرد بنابراين مي بايستي آن دسته پروژه هاي سرمايه گذاري انتخاب شوند كه در روند توسعه اقتصادي حداكثر پيوندها را ايجاد كند بنظر وي صنايع فولاد و آهن حداكثر مجموع پيوند ها را ايجاد مي كند به نظر هيرشمن بخش صنعت بدليل داشتن بيشترين پيوند با ساير بخشهاي اقتصادي براي اجراي طرح هاي استراتژيك مناسب تر از بخش كشاورزي است و دلايلي نيز براي آن مي آورد .

1* همه كشورهاي پيشرفته صنعتي هستند

2* بازده عوامل توليد از جمله نيروي كار در بخش صنعت از بخش كشاورزي بيشتر است

3* از نظر وي انتخاب صنايع پيشتاز به منظور صنعتي شدن احتياج به سرمايه گذاري بيشتري دارند و در 3 مرحله صورت مي گيرد :

مرحله ي اول صنعتي شدن : در اين مرحله با جايگزين كردن صنايع داخلي به جاي واردات واقف است

مرحله ي دوم صنعتي شدن : اعتقاد بر اين است كه در اين مرحله بايد صنايع مونتاژ ايجاد شود تا زمينه ي فرهنگ شدن و كسب مهارت ها در جامعه فراهم گردد

مرحله ي سوم صنعتي شدن : در اين مرحله ايجاد صنايع سنگين و مادر مانند فولاد و بالاخره ايجاد صنايع بسيار فني و تخصصي مانند صنايع پتروشيمي و الكترونيكي مد نظر است .

 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:49 ::  نويسنده : افسانه
Apple سومين برند قدرتمند دنيا
 
منبع: macnn.com
بنابر تحقيقات انجام گرفته توسط تيم تحقيقاتي Millward Brwn Optimor که در نسخه ساليانه 100 برند برتر دنيا به چاپ رسيده است Apple سومين برند قدرتمند دنيا است و ارزش تقريبي اين برند 86ميليارد دلار برآورد شده است. به اين ترتيب ارزش برند Apple به ميزان 6 ميليارد دلار از ارزش برند Microsoft که در رده چهارم قرار گرفته است بيشتر است.
جايگاه اول در اين ليست به Google و جايگاه دوم به IBM تعلق دارد. اما ارزش برندهاي مذکور يعني Microsoft , Apple , IBM , Google بالاتر از رقباي ديگر اين عرصه از جمله Samsung , Dell , Intel , Nokia ,BlackBerry , HP و Sony است.
اما آنچه بسيار حائز اهميت است اين است که Apple از جايگاه قبلي خود 26 پله بالاتر آمده است يعني ارزش اين برند 32 درصد افزايش يافته است که بخش مهمي از آن به دليل موفقيت ipad و iphon بوده است.

 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:46 ::  نويسنده : افسانه

تیتر خبر : فهرست 50 زن قدرتمند دنیا منتشر شد
به گزارش پرداد و به نقل از سی ان ان:: سال گذشته میلادی سایت سی ان ان فهرستی با عنوان 50 زن قدرتمند دنیا منتشر کرد و قرار شد از بین این افراد این لیست 10 نفر توسط رای بازدید کنندگان از سایت به عنوان قدرتمندترین ها انتخاب شوند در این لیست نام اشخاص مشهور زیادی وجود داشت مثل هیلاری کلینتون، کاندولیزا رایس،اپرا وینفری و.... که از میان آنها نام این 10 نفر به عنوان قدرتمندترین ها انتخاب شد.

 

Indra Nooyi               PepsiCo
Irene Rosenfeld         Kraft Foods
Patricia Woertz          Archer Daniels Midland
Angela Braly              WellPoint
Andrea Jung             Avon Products
Oprah Winfrey           Harpo and OWN
Ellen Kullman             DuPont
Ginni Rometty           IBM
Ursula Burns              Xerox
Carol Bartz               Yahoo
Safra Catz                Oracle
Sherilyn McCoy         Johnson & Johnson
Melanie Healey         Procter & Gamble
Ann Livermore         Hewlett-Packard
Anne Sweeney        Walt Disney
Sheryl Sandberg       Facebook
Carol Meyrowitz        TJX Cos.
Judy McGrath          Viacom
Barbara Desoer        Bank of America
Charlene Begley       GE
Abigail Johnson        Fidelity
Susan Ivey              Reynolds American
Susan Chambers       Wal-Mart Stores
Sallie Krawcheck       Bank of America
Jan Fields                McDonald's
Susan Wagner         BlackRock
Deirdre Connelly       GlaxoSmithKline
Cathie Lesjak           Hewlett-Packard
Pamela Nicholson      Enterprise Holdings
Mary Callahan Erdoes     J.P. Morgan Chase
Joanne Maguire        Lockheed Martin
Marillyn Hewson        Lockheed Martin
Linda Gooden           Lockheed Martin
Gail Boudreaux         UnitedHealth Group
Rosalind Brewer       Wal-Mart Stores
Kathleen Murphy      Fidelity Personal Investing
Linda Hudson           BAE Systems
Meredith Whitney     Meredith Whitney Advisory Group
Gina Drosos              Procter & Gamble
Maggie Wilderotter   Frontier Communications
Lynn Elsenhans        Sunoco
Marissa Mayer           Google
Susan Wojcicki         Google
Lorrie Norrington      eBay
Bonnie Hammer       GE
Lauren Zalaznick       GE
Amy Pascal             Sony
Shari Ballard            Best Buy
Phebe Novakovic    General Dynamics
Katie Cotton          Apple

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:43 ::  نويسنده : افسانه

10 برند معتبر دنیا را بشناسید


 

این برندها، به این دلیل قدرت‌مندترین‌های جهان محسوب می‌شوند که به همان اندازه که قدرت و پشتوانه مالی دارند، از محبوبیت در میان مشتریان خود نیز برخوردارند.
در هر زمینه کسب‌وکار و ارائه خدمات به مشتریان، اعتماد، رضایت و نفوذ در بازار هر یک به تنهایی نقش مهمی را بازی می‌کنند. اما رضایت از کار و ارائه خدمات برتر شما را در رده بهترین‌های جهان قرار می‌دهد. برای حفظ کیفیت پشتوانه‌های مالی نیز مطرح است. هر یک از این موارد اگر نادیده گرفته شوند، شما را از ایده آل‌ها دور خواهند کرد. 

به گزارش اکونیوز، برندهای که در زیر نام آن‌ها خواهد آمد،
 
ارزش برند گوگل به میزان 66 میلیارد دلار است و بدون شک قدرت‌مندترین شرکت در کل دنیا محسوب می‌شود.
 
به این دلیل قدرت‌مندترین‌های جهان محسوب می‌شوند که به همان اندازه که قدرت و پشتوانه مالی دارند، از محبوبیت در میان مشتریان خود نیز برخوردارند. 

1. گوگل (Google) 

ارزش برند گوگل به میزان 66 میلیارد دلار است و بدون شک قدرت‌مندترین شرکت در کل دنیا محسوب می‌شود. 

کار موتور جستجوگر گوگل در سال 1996 توسط سرگی برین و لری پیچ آغاز شد. 

گوگل به جهت نوآوری و رشد متحیرکننده‌اش، در دنیا منحصر به‌فرد است. 

فعالیت آن بسیار گسترش یافته است تا جایی که در زمینه لغت‌نامه و ترجمه نیز باب جدیدی را باز کرده است. 

2. جنرال الکتریک (General Electric) 

جنرال الکتریک با ارزشی به میزان 61 میلیارد دلار دومین برند قدرتمند دنیا است. 

حیطه فعالیت جنرال الکتریک در زمینه های تکنولوژی صنعتی، فناوری اطلاعات، سرویس های مالی، نفت، فیلم وبسیاری موارد دیگر است. 

این شرکت در میان
 
کار موتور جستجوگر گوگل در سال 1996 توسط سرگی برین و لری پیچ آغاز شد.
 
مردم هند از محبوبیت ویژه‌ای برخودار است. 

3. مایکروسافت (Microsoft) 

شرکت مایکروسافت در سال، 44 میلیارد دلار به صورت پایه درآمد دارد و ارزش برند آن 54 میلیارد دلار برآورد شده است. 

بیل گیتس صاحب این برند در سال 1975 آن را بنیان نهاد. 

مایکروسافت در کل دنیا 75000 کارمند دارد و این امر نشان دهنده میزان بالای ایجاد موقعیت شغلی این شرکت برای بسیاری در دنیا است. 

گیتس شخصی است که رقیبان او هم از او واهمه داشته اند و هم او را ستایش کرده اند. 

4. کوکاکولا (Coca-Cola) 

برند کوکاکولا در حدود 44.134 میلیارد دلار تخمین زده شده که به واسطه آن چهارمین برند برتر و قدرت‌مند دنیا محسوب می‌شود. 

این شرکت در سال 1892 توسط آسا گریس کندلر به ثبت رسیده است اما بعدها
 
جنرال الکتریک با ارزشی به میزان 61 میلیارد دلار دومین برند قدرتمند دنیا است.
 
توسط وود راف و بردلی خریداری شد. 

در زمان‌هایی که در میان قدرتمندترین‌های دنیا جایی نداشته اما در میان شناخته‌شده‌ترین مارک‌ها در میان مردم جایگاه ویژه خود را داشته است. 

5. چاینا موبایل (China Mobile) 

این برند 41 میلیارد دلار ارزش دارد و بزرگ‌ترین اپراتور تامین خطوط موبایل در چین است. 

این شرکت بیش از 290 میلیون مشتری دارد و سال به سال گردش مالی آن حتی در مقایسه با اپراتور بین‌المللی ودافون افزایش می‌یابد. 

چاینا موبایل بسیار در هنگ‌کنک محبوبیت دارد و در آن جا نیز بزرگ‌ترین اپراتور محسوب می‌شود. 

6. مارلبورو (Marlboro) 

ارزش برند مارلبورو 31 میلیارد دلار است و بدون شک محبوبترین سیگار در دنیا می‌باشد. 

این برند با تبلیغ بر روی تابلو های تبلیغاتی و مجلات
 
شرکت مایکروسافت در سال، 44 میلیارد دلار به صورت پایه درآمد دارد و ارزش برند آن 54 میلیارد دلار برآورد شده است.
 
در سراسر دنیا بازار سیگار را به انحصار خود کشیده است. 

7. وال مارت (Wal-Mart) 

ارزش این برند درحدود 36 میلیارد دلار است. 

وال مارت بزرگترین شرکت خرده فروشی در آمریکا است که بخش اعظمی از فروش کالای آن به پخش اسباب‌بازی در این کشور باز می‌گردد. 

شرکت وال مارت در سال 1962 توسط سم والتون تاسیس شد و حدود 10 سال پیش وارد بازار سهام گردید. 

صاحبان فعلی این شرکت همسر وی به همراه یک دختر وسه پسرش می‌باشند. 

8. سیتی (Citi) 

ارزش برند سیتی 33 میلیارد دلار است. 

این شرکت با مبلغ 140 میلیون دلار مشارکت، در سال 1998 شکل گرفت. 

در سال 1993 توسط پرایمریکا تحویل گرفته شد و با تحولات بزرگی که در سیاست‌های تولید اتومبیل، سفرها هوایی و اداره خطوط هوایی داشت نام خود را به نام تجاری سیتی بنک تغییر داد و هم اکنون در جهان شناخته شده است. 

هم اکنون ولیعهد انگلستان، پرنسس چالز مدیر اجرایی آن می‌باشد. 

9. شرکت بین‌المللی
 
ارزش برند مارلبورو 31 میلیارد دلار است و بدون شک محبوبترین سیگار در دنیا می‌باشد.
 
تجارت ماشین‌های اداری (International Business Machines Corporation) 

این شرکت که با نام مخفف شده IBM، آی بی ام، شناخته شده است، شرکتی چند ملیتی است و با علم و تکنولوژی کامپیوتر سروکار دارد و کار‌های خود را انجام می‌دهد. 

دفتر مرکزی این شرکت در نیویورک واقع شده است و 350000 کارمند در سراسر دنیا دارد. 

آی بی ام در نیمه دوم سال 1880 تاسیس شد و در سال 1915 وارد بازار بورس گردید. 

10. تویوتا (Toyota) 

ارزش 33 میلیارد دلاری برند تویوتا این شرکت را در رده دهم قرار می‌دهد. 

شرکتی ژاپنی که بزرگترین تولید کننده ماشین آلات از جمله اتوبوس، اتومبیل، روبات و کامیون در دنیا است. 

دفتر مرکزی آن در ایچی ژاپن واقع شده است. 

تنها طی سال 2006، تویوتا 179 میلیارد دلار برای نوآوری و تولید محصولات جدید سرمایه گذاری کرده بود. 

رئیس فعلی آن فوجی چو و کاسوکی واتانابه هستند که مسئولیت مدیریت اجرایی شرکت را نیز به عهده دارند
iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:38 ::  نويسنده : افسانه
 

 

 قاره‌ي آمريكا از زماني كه توسط “كريستف كلمب” و “آمريكا وسپوسي” كشف گرديد، تدريجاً توسط مهاجرين اروپايي كه اغلب آنها انگيسي و فرانسوي و ايرلندي و اسپانيايي بودند اشغال گرديد. مهاجرين در سرزمين بزرگ و دست‌نخورده‌ي آمريكا براي خود شهرها و تأسيساتي به وجود آوردند و از حدود نيمه‌ي قرن هيجدهم، قيموميت استعمار بريتانيا بر ساكنان اين سرزمين تقريباً قطعي گرديد.


 

در سال‌هاي پس از 1763 و 1764 دولت بريتانيا حقوق گمركي بر واردات از آمريكا وضع نمود و نيز مشكلاتي براي صدور كالاهاي آمريكايي پديد آورد و ماليات زيادي بر مردمان مستعمره‌نشين آمريكا تصويب نمود. اين امر، مورد اعتراض مستعمره‌نشين‌ها قرار گرفت و دولت انگليس براي مقابله با شورشيان، نيروهايي را به آن سرزمين اعزام كرد.


 

ساكنان مستعمره‌نشين ايالات متحده در “فيلادلفيا” كنگره‌اي تشكيل داده و در روز 4 ژوئيه 1776 “اعلاميه‌ي استقلال ايالات متحده‌ي آمريكا” را صادر نمود. آنان يك مزرعه‌دار فراماسونر را كه صاحب بردگان و مراتع بسيار بود به رهبري ارتش ايالات متحده عليه انگليس برگزيدند. اين فرد، “جورج واشنگتن” بود كه بعدها نخستين رئيس‌جمهور ايالات متحده گرديد، جنگ‌هاي استقلال كه موسوم به انقلاب آمريكا است حدود 6 سال طول كشيد و به سال 1782 ميلادي، قولنامه‌ي صلح در پاريس تدوين گرديد و قرارداد صلح به سال 1783 ميلادي، منعقد شد و انگلستان رسماً استقلال آمريكا را به رسميت شناخت.


 

انقلاب آمريكا يا همان جنگ‌هاي استقلال، به رهبري سرمايه‌داران فراماسونر - ليبرال آمريكايي صورت گرفت و هدف آن رهايي از استعمار بريتانيا و دفاع از منافع بازرگانان و سرمايه‌داران ايالات متحده در مقابل منفعت‌طلبي انگليسي‌ها بود. اكثريت قاطع رهبران انقلاب آمريكا از جمله كساني مثل “جورج واشنگتن”، “جان آدامز”، “توماس جفرسون”، “بنيامين فرانكلين” و “جان لافايت” همگي فراماسونر بودند و مدافع گرايش‌هاي سرمايه‌دارانه بودند.


 

“جان لاك” ايدئولوژيك ليبراليست انگليسي را الهام‌بخش اصلي ايده‌ها و آرمان‌هاي انقلاب آمريكا دانسته‌اند. نويسندگان اعلاميه‌ي استقلال آمريكا، باورهاي شديد ليبراليستي داشتند و تحت تأثير آراي فيلسوفان عصر روشن‌گري بوده و به همراه اعلاميه‌ي استقلال، نظريه‌ي حقوق بشر بر پايه‌ي آراي “جان لاك” را نيز طرح كردند. جمهوري ايالات متحده‌ي آمريكا كه از پي جنگ‌هاي استقلال تأسيس گرديد را مي‌توان جمهوري سرمايه‌داران و فراماسونرها ناميد؛ زيرا بنيانگذاران آن يا جزو يكي از دو دسته و يا هر دو بودند. ايدئولوژي رهبري‌كننده‌ي انقلاب آمريكا، ليبراليسم بود و لذا در ذات آن ترويج سرمايه‌سالاري نهفته بوده است. پس ا‌ز آنكه جمهوري تأسيس مي‌شود و “جورج واشنگتن” به عنوان رئيس‌جمهور برگزيده مي‌شود، “الكساندر هميلتن” را به عنوان طراح و بنيانگذار نظام سرمايه‌داري آمريكا برمي‌گزيند. السكاندر هملتن آشكارا مدافع نظام سرمايه‌داري ليبرالي بود و مي‌گفت: «كساني كه پول دارند و در خانواده‌ي آبرومند متولد شده‌اند مي‌توانند حكومت خوبي به وجود بياورند و آن را اداره كنند». او صراحتاً مي‌گفت: «قدرت دولت بايد به قدرت صاحبان پول متكي باشد». يكي ديگر از بنيانگذاران جمهوري آمريكا يعني “جيمز مديسن” كه دو دوره رئيس‌جمهور ايالات متحده نيز گرديد، صراحتاً مي‌گفت: «مجلس سناي آمريكا بايد نمايند‌ه‌ي زمين‌داران بزرگ و مدافع آنها عليه اقدامات كساني باشد كه در زير فشار فقر و بيچارگي، در سر، هواي برخورداري از خوشبختي را به نحوي عادلانه‌تر مي‌پرورند».


 

“گورنور موريس” وكيل مدافع و نماينده‌ي استقلال‌طلبان آمريكا در فرانسه مي‌گويد: «مجلس سنا بايد محل تجمع ثروتمندان و روحيه‌ي اشرافيت باشد». “جان‌جي” اولين رئيس‌ ديوان عالي ايالات متحده‌ي آمريكا صراحتاً مي‌گويد: «حكومت بايد در دست كساني باشد كه سرمايه‌هاي كشور در دست آنها است».


 

در واقع بنيانگذاران جمهوري آمريكا - كه اكثراً فراماسونر و پيرو ايده‌هاي ليبراليستي و مدافع صريح سرمايه‌سالاري بودند - از آغاز آرزوي تحقق يك قدرت فراگير و جهان‌خوار و يك امپراطوري را در سر مي‌پروراندند. “جورج واشنگتن” در اين خصوص در نامه‌اي به “جان لافايت” يكي از اهداف جمهوري آمريكا را تبديل شدن به يك امپراطوري جهاني مي‌داند.


شايد در هيچ كجاي ديگر دنيا نظير ايالات متحده‌ي آمريكا اين‌چنين مثلث مقتدري از پيوند سه ركن سرمايه‌داري بزرگ، فراماسونري و ايدئولوژي ليبرالي، در هيأت يك رژيم سياسي تحقق نيافته باشد. به هر حال انقلاب آمريكا كه در واقع همان جنگ‌هاي استقلال است، يك انقلاب بورژوا - ليبراليستي به منظور تأسيس يك نظام سرمايه‌داري بزرگ و سودمحور به رهبري فراساسونرها بود. از اواخر قرن نوزدهم و در سراسر قرن بيستم، صهيونيست‌ها نيز نفوذ گسترده‌اي در جامعه‌ و هيأت حاكمه‌ي ايالات متحده به دست آوردند كه در طول نفوذ هميشگي فراماسونرها در اين كشور بود.

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:26 ::  نويسنده : افسانه

طاق کسری بقایای تالار بزرگ عهد ساسانی در محل تیسفون، عراق حالیه، که جزء کاخ سلطنتی بزرگ معروف به ایوان کسری بوده‌است، طول و عرضش به ترتیب حدوداً ۳۶۵ و ۲۷۵ متر تخمین زده‌اند. این ایوان در محلهٔ جنوبی تیسفون موسوم به اسفانبر یا اسانبر واقع بود، و بانی آن را شاپور اول ساسانی شمرده‌اند، و پس از وی ظاهراً خسرو انوشروان به ترمیم و تجدید بنای آن اقدام کرد.

در مجاورت طاق چهار دسته ویرانه مشاهده می‌شود که جالب‌ترین آن‌ها تلّی است معروف به حرم کسری؛ این ویرانه‌ها جزء ایوان کسری بوده‌است. به فاصلهٔ حدود ۴۶۰ متری جنوب شرقی طاق بقایای ساختمان‌هایی مشاهده می‌شود، که تا گوشهٔ دیوار معروف به بستان کسری، که شاید حصار باغ وحش بوده‌است، امتداد دارد. در فاصلهٔ حدود ۹۱۰ متری جنوب غربی بستان تلی به ارتفاع ۶ الی ۵/۷ متر واقع است، که قاعده‌اش چهار گوش است، . معروف به تل‌الذهب (تل طلا) یا خزانهٔ کسری است، و آن ظاهراً در اصل بنای واحدی بوده که خسرو پرویز برای خزاین خود ساخته بوده‌است. طاق کسری که عظیم‌ترین و نظرگیرترین یادبود عظمت گذشتهٔ تیسفون است، در وسط ویرانه‌های مداین قرار دارد. آن‌چه که از آن باقیست نمایی است عظیم، به طول حدود ۹۳ متر، که اصلاً بیش از ۳۰ متر ارتفاع داشته و طاق‌نمایی به عرض حدود ۲۴ متر آن را به دو قسمت نامساوی تقسیم می‌کند. تالاری به طول بیش از ۴۵ متر و دارای ۱۰ ردیف اطاق‌های جانبی دارد. در عقب تالار دری پهناور است، که به حیاطی وسیع باز می‌شود

در محلی نه چندان دور از این کاخ، در سروستان، ویران بنایی وجود دارد که تاریخ آن معلوم نیست، نمایی با سه قوس، یک تالار بزرگ مرکزی با دو اطاق جانبی، که پوشش آن‌ها از گنبدهای شلجمی، طاق‌های دبه‌ای، و نیم‌گنبدهایی تشکیل می‌شود که حکم پشت‌بند را دارند، پشت‌بند اسکلتی معماری گوتیک ممکن است از این نیم‌گنبدها، با برداشتن تمام قسمت‌های آن جز قالب نگاهدارنده‌اش، اقتباس شده باشد. در شمال باختری شوش خراب یک کاخ دیگر وجود دارد، ایوان کرخه. این کاخ کهن‌ترین نمون طارم عرضی است که با تیرک‌های قطری ساخته شده‌است. اما جالب‌ترین آثار زمان ساسانیان - که اعراب فاتح را با عظمت خود به وحشت انداخت - کاخ سلطنتی تیسفون بود که اعراب به آن طاق کسری لقب دادند. این احتمالاً همان بنایی است که یک مورخ یونانی سال ۶۳۸ وصف می‌کند و می‌گوید: الگو:گفتاوردیوستینیانوس سنگ مرمر یونانی برای خسرو تهیه کرد و صنعت‌گران ماهری فرستاد که کاخی به سبک رومی در نزدیکی تیسفون برایش ساختند. جناح شمالی این بنا در سال ۱۸۸۸ فرو ریخت؛ گنبد آن از میان رفته است؛ سه دیوار بزرگ به ارتفاع ۳۵ متر بالا رفته‌اند و نمایی در جهت افقی دارند که به پنج ردیف از قوس‌های کور تقسیم شده‌است. یک قوس بزرگ مرکزی، که بیست و شش متر ارتفاع و بیست و دو متر عرض دارد و بلندترین و پهن‌ترین قوس بیضی شکل است که تاکنون شناخته شده، به سقف تالاری منتهی می‌شد که طولش ۳۵ و عرضش ۲۳ متر بود؛ شاهان ساسانی فضای وسیع را دوست داشتند. این نماهای خراب شده تقلیدی از نماهای غیر ظریف رومی، مانند تماشاخان مارکلوس، هستند. این نماها بیش از آنکه زیبا باشند، پرابهتند؛ اما نمی‌توان درباره زیبایی‌های گذشته از روی ویرانه‌های فعلی قضاوت کرد.

تاق کسری (تاق خسرو) یا ایوانِ مداین نام کاخ پادشاهان ساسانی در شهربغداددر ساحل خاوری رود دجله و از مهمترین سازه‌های دوران ساسانیان است.


بیشتر گمان می‌شود که طاقِ کسری در تیسفون جای‌دارد ولی تیسفون، اسبانبر و چند شهر کوچک دیگر مانند بغداد، روی هم شهرگان یا مدائن را تشکیل می‌دادند.

طاق اصلی این کاخ بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان می‌باشد. بلندای این طاق ۳۵ متر، پهنایش ۲۵ متر و درازایش ۵۰ متر است.

بنابر آنچه در نوشتار پهلوی خدای‌نامگ آمده‌است این کاخ به دستور شاپور اول ساخته‌شده‌است.

بازمانده این کاخ هنوز در کشور کنونی عراق به‌جاست. ابوجعفر منصور خلیفه عباسی کوشید تا آن را ویران کند ولی در این کار ناکام ماند.[نیازمند منبع]

سبک معماری بنا شیوه پارتی است

 منبع : ويكي پديا

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:6 ::  نويسنده : افسانه
 

نامزدهای ریاست بانک جهانی چه کسانی‌ هستند؟

نامزدهای ریاست بانک جهانی چه کسانی‌ هستند؟
اقتصاد > اقتصاد‌جهان  - همشهری آنلاین:
فعلا نام دو آمریکایی برای ریاست بر بانک جهانی مطرح است.

خبرگزاری آلمان گزارش داد، مجله "فوکوس" امروز در پیش خبری درباره شماره جدید خود اعلام کرد هیلاری کلینتون  64 ساله وزیر امور خارجه آمریکا یکی از گزینه‌های ریاست بر بانک جهانی است.

این مجله به نقل از یکی از کارکنان ارشد بانک جهانی نوشت "او دارای صلاحیت کافی است و تماس‌هایی با سراسر جهان دارد" که همین امر کلینتون را به نامزد ایده آل برای ریاست بر بانک جهانی تبدیل می‌کند.

علاوه بر کلینتون، گفته می‌شود لری سامرز، مشاور پیشین باراک اوباما، رییس جمهور آمریکا هم نامزد تصدی این سمت است. با این حال بنا به این گزارش، کاخ سفید کلینتون را ترجیح می‌دهد.

ضرب الاجل اعلام نامزدی تا پایان مارس

پس از اعلام استعفای رابرت زولیک از ریاست بانک جهانی، این نهاد مالی تا اجلاس 20 آوریل صندوق‌ بین‌المللی‌ پول‌ فرصت دارد، جانشین او را معرفی کند. به همین خاطر ضرب الاجل معرفی نامزدهای این سمت تا 23 مارس تعیین شده است. زولیک 58 ساله 30 ژوئن پس از پنج سال ریاست بر بانک جهانی از سمت خود کنار می‌رود.

کلینتون پیش از این اعلام کرده بود که در صورت انتخاب مجدد اوباما به ریاست جمهوری آمریکا در ماه نوامبر دیگر در سمت وزیر امور خارجه فعالیت نخواهد کرد

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 13:0 ::  نويسنده : افسانه

بیماری هلندی چیست؟

بیماری هلندی دشمن هرگونه سرمشق مدیریت کلان اقتصادی است.


دکتر همایون فریور چندی پیش در یک سخنرانی در موسسه‌ی مطالعات دین و اقتصاد، به بررسی "بیماری هلندی" و تاثیر آن در اقتصاد ایران پرداخت.
متن کامل سخنرانی این محقق اقتصاد به شرح زیر است:
«در سال ‌١٩٥٩برای اولین بار در هلند ذخایر گاز کشف گردید، این موضوع منتهی به افزایش درآمدهای ارزی در هلند، و تقویت بی سابقه پول ملی آن کشور گردید. ولی این فرصت به دلیل ایجاد یک رونق بخشی در اقتصاد Booming Traded Sector Economy و پیش ران شدن آن، و بطور طبیعی جابجایی منابع اقتصادی از دیگر بخش‌ها به بخش مزبور، مزیت تولید دیگر کالاهای صنعتی هلند را تضعیف نمود و یک بخش کاذب پر رونق دیگری را که از قابلیت مبادله با اقتصاد جهانی تهی بود، شکل بخشید. این عارضه در رونق صادراتی برخی کشورها نیز به مانند انگلستان در تولید و صادرات نفت و استرالیا در عرصه تولید مواد معدنی در دهه ‌٦٠ و ‌٧٠ مشاهده گردید.
نام علمی مناسبی که می‌توان بر بیماری هلندی نهاد، « رونق در اقتصاد کالاهای مبادله پذیر » است که متضایف با « رخوت در اقتصاد بخش کالاهای صنعتی صادراتی » خواهد بود. قابل توجه است که این عارضه به‌لحاظ آسیب شناختی با توجه به برون زا بودن درآمد حاصله، در شرایط خاصی از تعامل با اقتصاد بیرونی، تبدیل به پیشران اقتصاد داخل می‌گردد، که به آن خواهیم پرداخت.
این بیماری در اقتصاد ایران ناشناخته نمانده است، و اقتصاد دانان بهترین شاهد آن را تحولات دهه پنجاه اقتصاد ایران می‌دانند. فهم این اصطلاح در عرصه نخبگان اقتصادی محدود نمانده، و حتی در گفتمان نخبگان و جریانات سیاسی نیز در حدود یک کابوس اقتصادی به این اصطلاح توجه شده است.
ساختار ایجاد بیماری هلندی
در یک اقتصاد فرضی به مانند ایران تولید ناخالص ملی فارغ از توان خرید بطور تقریبی ‌٢٠٠ میلیارد دلار به قیمت‌های جاری می‌باشد. با صرف نظر از قیمت‌های جاری انرژی مصرفی در کشور، عواید حاصل از صادرات نفت در کشور اگر ‌٦٠ میلیارد دلار باشد، نسبت این درآمد به تولید ناخالص ملی حدود GNP ‌٣٠% خواهد بود.
ویژگی تنها بخشی از اقتصاد منابع طبیعی یعنی نفت که جزء منابع تجدید‌ناپذیر جهان می‌باشد، ارزش افزوده فوق العاده بالای آن است که مثلاً ‌٤ دلار سرمایه‌گذاری به ازای هر بشکه، بیش از ‌٥٠ دلار سود خالص حاصل می‌نماید و چنین سرمایه‌گذاری سودآوری حتی در بخش‌های پیش رو کشورهای صنعتی کمتر مورد شناسایی است. در قالب یک محاسبه ساده اقتصاد خرد، برای تحصیل ‌١ دلار ارز خارجی، کافیست که ‌٨ سنت در این بخش سرمایه‌گذاری گردد. این ‌٨ سنت شامل سخت افزار، تجهیزات، دانش فنی، دیگر مواد، و حتی هزینه‌های نیروی انسانی (هزینه‌های جاری) است که به دلیل کم اهمیت بودن هزینه‌های دستمزد می‌توان آن را از مدل حذف نمود. البته لازم به ذکر است که هزینه‌های استخراج از هر منطقه به منطقه دیگر (بخصوص مقایسه خشکی و آب) متفاوت است، و ثانیاً در این مقایسه، هزینه‌های اکتشاف لحاظ نشده است.
در چارچوب یک اقتصاد فرضی، اگر بنا باشد که کشوری از اقتصاد جهانی ‌٥٠ میلیارد دلار ارز بدست آورد، به چه میزان زیربناهای اقتصادی، مزیت‌های مناسب نیروی انسانی، مدیریت و کارآفرینی و تعامل مناسب بخش‌های اقتصادی، و حتی نفوذ از طریق سیاست خارجی مناسب جهت ایجاد فرصت کسب و کار و به یک معنا تجهیز کامل اقتصاد ملی و تحول در همه بخش‌های آن را باید تجربه نماید؟! به بیان دیگر برای نیل به چنین هدفی، لازم است که اقتصاد ملی به کارایی لازم گستره عوامل تولید و یک گردش مالی عمیق در عرصه اقتصاد داخلی و خارجی نایل گردد. ولی درآمد برون زایی بنام نفت، تمامی فرایندهای عادی نیل به چنین سطحی از کارایی اقتصاد خرد – مجموعه بنگاه‌ها – و اقتصاد کلان – محیط مناسب کسب و کار – را در حاشیه قرار می‌دهد، و شکل‌گیری نهادی عالی در هدایت توسعه ملی که مهمترین عامل و ضامن توسعه پایدار در کشور می‌باشد را غیر ضروری می‌سازد. به گفته دیگر پیشرانه یک بخش اقتصاد خرد، به دلیل ویژگی بازار جهانی محصول خروجی آن، به اندازه کلیت اقتصاد کلان تأمین ارز می‌نماید، و بدون استحاله گسترده و فراگیر در مجموعه کلان، اقتصاد کشور مواجهه با مرحله‌ای از پر یابی ارز را تجربه می‌نماید.
بیخود نیست که برخی از اقتصاددانان در مقام بررسی می‌گویند که اتکاء صنعت نفت به سرمایه و نیروی کار قابل صرف نظر کردن است. بنابراین به صورت غیر قابل گریزی بلحاظ نظری می‌توان باور داشت که اقتصاد نفت بر اقتصاد ملی از جنبه ضابطه ملی قابلیت سوار شدن ندارد، و وجه استحقاقی اقتصادی نفت به لحاظ مالکیت درآمد ذیربط در چارچوب سیاسی و ساختار قدرت در اقتصاد سیاسی جهان قرار می‌گیرد. بعد از کسب چنین درآمد عظیمی که مثلاً ‌٣٠% GNP را تشکیل می‌دهد، این سؤال مهمتر ضرورت می‌یابد که با این درآمد چگونه باید مواجه گردید؟ آیا باید این درآمد را ذخیره نمود؟ آیا باید آن را تبدیل به کالا نمود و مصرف را بالا برد تا بازار داخل گسترش یابد؟ آیا باید زیر بناهای اقتصادی را گسترش داد؟ آیا باید آن را تبدیل به صنعت نمود؟ و آیا آصولاً این درآمد برای هر اقتصادی قابل هضم است؟
طیف کشورهای مختلف پاسخ‌های متفاوتی را به این موضوع داده اند، در یک سوی کشورها، اقتصادهای صنعتی است که امکان هضم چنین درآمد عظیمی در اقتصاد خود را مضّر تشخیص داده اند، و لذا با تأسیس صندوق‌های سرمایه‌گذاری جهت نسل‌های آینده، مصرف در آینده را جایگزین مصرف جاری نموده‌اند. نروژ از قبیل همین کشورها طبقه بندی می‌گردد. برخی کشورهای عربی صادر کننده نفت نیز با انضباط مالی مناسب از همین روش پیروی نموده اند و سرمایه‌گذاری قابل توجهی خارج از اقتصادهای خود را سامان داده اند، و برغم اقتصادهای تک محصولی خود از گرایش به هزینه نمودن فراگیر آن خودداری نموده اند، ولی در عین حال به دلیل پائین بودن جمعیت این کشورها و ویژگیهای اجتماعی این جوامع که آرمان پذیری ملی را در حد یک Community (اجتماع) محدود ساخته است، یک نظام مرفه تأمین اجتماعی در این کشورها را امکان‌پذیر ساخته است. البته در سال‌های اخیر همین کشورها برای تنوع درآمدهای ارزی خود اقدامات مناسبی را در جهت گسترش دیگر فعالیت‌های اقتصادی خود بوجود آورده‌اند.
بیماری هلندی و اقتصاد ایران
در طول دهه‌های مختلف مدیریت اقتصادی ایران، روش دیگری را آزموده است، و مدیریت اقتصادی کشور در مقاطعی نسبت به امکان تبدیل منابع انبوه ارزی به نوعی توسعه فراگیر، سریع و مؤثر خوشبین بوده است؛ بطوریکه با وفور منابع مالی، می‌توان جامعیت و سرعت در توسعه را هدف گرفت و به بازیگر مؤثری در توسعه بین المللی تبدیل گردید. با توجه به ماهیت ارز خارجی (پول مسلط در اقتصاد جهانی) مصرف آن مستلزم تبدیل آن به تقاضای کالای خارجی است تا در سمت دیگر فروش ارز، دولت با در اختیار داشتن پول ملی اهداف اقتصادی - سیاسی خود را بر تن جامعه نماید. ولی مضمون اصلی این توسعه، رسیدن به پول از طریق مصرف و تقاضای کالای خارجی اعم از کالای مصرفی و سرمایه‌ای است، و چنان بستر از پیش تعیین شده ای، امکان جهت‌گیری اقتصادی در عرصه بیرونی را با ابهام مواجه می‌گرداند. با رویکردی تجربی می‌توان به این موضوع نیز نگاه نمود؛ نسبت صادرات غیر نفتی (هشت میلیارد دلار) به کل حجم تجارت خارجی در جهان مساوی با ‌٠٠١٦/٠ درصد خواهد بود، و بدون ارائه الگوی نظری پیچیده می‌توان دریافت که چنین درآمد برون زایی در طی دهه‌های مختلف لنگرگاهی از توسعه پایدار، و بازآفرینی مزیت‌های فعالیت اقتصادی را برایمان به ارمغان نیاورده است. فراموش نشود اگر درآمد ارزی کشور از محل صادرات نفت ‌٦٠ میلیارد دلار باشد، ‌٤٠ میلیارد دلار نیز سوبسید تزریقی به اقتصاد از محل مصرف انرژی در داخل باشد، در واقع مقدار واقعی مصرف منابع ارزی در کشور ‌١٠٠ میلیارد دلار خواهد بود، که خروجی اقتصاد ملی به اقتصاد جهانی در بخش غیر نفتی کمتر از ‌١٠ میلیارد دلار است.
پس تا کنون با حجم منابع مالی در دست دولت در اقتصاد آشکار می‌گردد که بر طبق یک ضرورت اقتصادی، سیاست‌های اقتصادی ترغیب کننده اقتصاد دولتی نیست، بلکه نفس مالکیت چنان منابع مالی و میل به هزینه نمودن شرط لازم و کافی برای دولتی بودن اقتصاد ایران است. نتیجه طبیعی این فرایند تأثیرگذاری عمیق دولت بر دو تابع تقاضا و عرضه در اقتصاد ایران و غالب شدن کارکرد سیاسی دولت بر وجه اقتصادی آن خواهد بود و به همین دلیل حداکثر ظرفیت توسعه ملی در حد ظرفیت‌های بینشی کارکرد دولت تعیین می‌گردد، و لذا هر نوع بذر پاشی نهاد شناختی مربوط به توسعه پایدار اقتصادی عقیم و سلب می‌گردد.
در بخش پولی اقتصاد با افزایش درآمدهای ارزی و متورم شدن دارائیهای خارجی، مجوز افزایش پایه پولی اقتصاد فراهم می‌گردد، و لذا به موازات وفور ارز، اقتصاد ناگریز از فرایند پول آغشتگی (Monetize) و تورم نقدینگی است. در یک اقتصاد در حال توسعه که از درآمد نفت برخوردار نباشد، هر نوع تورم نقدینگی منتهی به کاهش ارزش پول ملی می‌گردد. ولی در شرایطی به مانند اقتصاد ایران که پول پر قدرت (ارز) به صورت انبوه یافت می‌گردد، سیاست کاهش ارزش پول ملی در هضم شوک‌های نقدینگی بی مورد بوده و با عطش دولت در قبول الگوی مدیریت هزینه ( به دلیل فارغ بودن از درآمد ) و نیز تأثیر پویای اقتصادی که میل به مصرف در کلان اقتصادی را ترغیب می‌کند، به کارگیری هر مدلی از نظام تخصیصی، فاقد کارایی جهت رفع محدودیت‌های نهادی – سازمانی و فنی – تکنولوژیک خواهد بود، و بنابراین با جابجایی سریع تابع تقاضای کل بدون امکان جابجایی تابع عرضه کل در کوتاه مدت ارمغان تأثیر فرایندهای کلان خود را در تورم قیمت کالاها آشکار می‌سازد. با تعامل متغیرهای کلان اقتصادی، تحدید افزایش قیمت کالاها را در کوتاه مدت به دو روش می‌توان صورت داد؛ کنترل قیمت‌ها در بخش تصدی گری دولت و یا افزایش واردات بطریق اعطای مجوز خاص و یا کاهش تعرفه وارداتی. تأثیر سیاست اول تحلیل قدرت مالی شرکت‌های تحت تصدی دولت و تعمیق رفتار جامعه به دریافت یارانه‌های گسترده تر و کاهش سودآوری – افزایش زیاندهی شرکت‌های مزبور، و تأثیر سیاست‌های دوم در تهدید تولید ملی و کاهش اشتغال و سطح درآمدها آشکار خواهد گردید. با افزایش تورم و افزایش انتظارات تورمی، نرخ بهره غیر بانکی افزایش خواهد یافت و سیستم بانکی رسمی کشور تحت فشار نرخ بهره بازار قرار خواهد گرفت و یا در نهایت نرخ بهره خود را مطابق قطب نمای بازار تعدیل و یا آنکه شاهد کاهش سپرده‌های جامعه خواهد بود. با افزایش نرخ بهره اعم از بازاری و غیر بازاری بخش‌های مولد جامعه آسیب پذیرتر و کم انگیزه تر، و بخش خدمات و بخصوص تجاری، توقعات خود را از بازده فعالیت بالا خواهد برد و لذا شرایط مبادله به ضرر بخش مولد تغییر خواهد نمود.
در نهایت تکمیل حلقه فرایندی ذکر شده در افزایش حقوق و دستمزدها انتقال خواهد یافت و بخصوص با تأثیر گسترده دولت در خریداری خدمات کار و چنانکه بیان گردید، غالبیت کارکرد سیاسی دولت بر وجه اقتصادی موجب خواهد گردید که بر خلاف دولت کلاسیک در مدیریت سطح دستمزد (تأخیر در انتقال سطح قیمت‌ها به دستمزد)، کارکرد اقتصاد – سیاسی دولت خود در انتقال تورم قیمت، به سطح دستمزد از تأثیر تعجیلی برخوردار خواهد بود. در این اقتصاد هر چند از برخی زوایا، می‌توان تورم را بلحاظ نظری در قالب افزایش تقاضا و یا فشار هزینه بیان نمود، ولی وجه واقع گراتر نوعی تورم ساختاری ناشی از مصرف درآمدی برون زا و بادآورده به اقتصاد است که ترکیب مخارج ملی بر انعطاف پذیری عوامل تولید نمی افزاید و لذا تراکم نقدینگی را عارض می‌گرداند.
به طور شهودی می‌توان ابراز داشت که تأثیر تحرک تورم به گونه‌ای است که به منزله لوکوموتیو قطار، چیدمان متغیرهای کلان اقتصادی را رقم خواهد زد، و قدرت این لوکوموتیو بحدی است که امکان جابجایی ( Trade off ) سیاست‌های کلان برای رسیدن به نتایج متفاوت اقتصادی را محو می‌گرداند. تولیدکنندگان از فشار هزینه سخن به میان می‌آورند، برای تلطیف بحران، دستور اداری به کاهش نرخ‌های بهره صادر می‌گردد، ولی نرخ بازاری بهره کار خود را در اقتصاد انجام می‌دهد و در نهایت کار منتهی به سهمیه بندی منابع مالی می‌گردد که بر طبق تجربه مشکلات این سهمیه بندی فقط دامنگیر بخش خصوصی است. در سویی تورم وجود دارد، و با توجه به ماهیت ذاتاً انبساطی مصرف انبوه درآمد نفت در اقتصاد امکان به کارگیری سیاست‌های کلان اقتصادی در جهت کاهش سطح قیمت‌ها نا مفهوم بوده و مدیریت اقتصاد تنها ابزار قابل شناسایی در کوتاه مدت برای کاهش تورم را در واردات گسترده تر خواهد یافت.
نرخ بهره که به لحاظ اسمی در سطح بالاتر انتظارات جامعه منعکس می‌گردد، از هرگونه مفهوم اطلاعات اقتصادی در اندازه‌گیری کمیابی منابع مالی تهی می‌گردد، زیرا در سویی دولت منابع مالی در حجم مورد نیاز خود آن را با قیمت ترجیحی مصرف می‌کند، و در سویی دیگر با ناکافی بودن حجم، انعقاد نرخ بازاری برای بخش غیردولتی قابل اعمال خواهد بود. در این اقتصاد سیاسی تعادل کوتاه و بلند مدت سطح اشتغال از ساختار هزینه‌های دولت متأثر خواهد بود، و تمام سرنوشت کارایی و ناکارایی اقتصاد در ایجاد و ماهیت اشتغال به این موضوع بستگی خواهد داشت. این اقتصاد سیاسی در عین حال بستر تحقق عدالت اجتماعی را نیز تضعیف می‌کند، به طوریکه تغییر سهم بری عوامل از بخش مولد به غیر مولد، افزایش نرخ اجاره سرمایه، متزلزل ساختن انگیزه پس انداز، افزایش انتظار بازده بخش تجاری و ... بسترهای مناسب انتفاع جمعی از فعالیت‌های اقتصادی را سلب می‌نماید.
نتیجه گیری
در ابتدای مقاله بیان گردید که بیماری هلندی نوعی عدم توازن در اقتصاد سنتی کشورهای صنعتی و جابجایی پیشران‌های اقتصادی و در نهایت تغییر سهم بری بخش هاست، و در واقع با ساختاری که تا کنون بیان گردید تأثیر غیر یکنواخت تورم به منزله خاک حاصلخیزی است که تغییر سهم بری اقتصادی – سیاسی بخش‌های متنوع اقتصاد را ممکن می‌سازد. به گفته دیگر با انفجار درآمد ارزی و پیش ران شدن یک بخش بسیار محدود در اقتصاد که شالوده بخش مبادله پذیر با اقتصاد جهانی را تشکیل می‌دهد، و بخش مولد اقتصاد که به طور سنتی برای اقتصاد در وضعیت رقابتی ارز آوری می‌نمود دچار رخوت گردیده، و بخش دیگری از اقتصاد که در هر صورت فاقد هرگونه مزیت در تولید کالای مبادله پذیر است، با بستر حاصل از تعامل متغیرهای اقتصاد کلان از تأثیر و توزیع غیر یکنواخت تورم بهره بیشتری برده و لذا بسیاری از انگیزه‌های گسترش سوداگری و سفته بازی را به خود اختصاص می‌دهد. افزایش قیمت مسکن، زمین، مستغلات، اجاره و ... از قبیل عوارض تأثیر بیماری هلندی است. بی دلیل نیست که برخی از اقتصاد دانان در تجربه اقتصاد انگلستان بدلیل عوارض سوء این بیماری در بخش‌های مولد، معتقد به بیرون ریختن درآمدهای دریای شمال بوده‌اند.
به‌رغم اهمیت و ضرورت آسیب شناسی این بیماری در کشورهای پیشرفته صنعتی، تأثیر این بیماری به روی اقتصاد در حال توسعه‌ای به مانند ایران بسیار عمیق تر، حساس تر و خطرناک تر می‌تواند باشد، به یک مفهوم در شالوده اقتصاد سیاسی انقلاب اسلامی، افزایش درآمدهای نفتی در دهه پنجاه شمسی و ظهور بیماری هلندی منتهی به تغییرات سریع مطالبات ملی گردید، و اگر امروز برخی نخبگان سیاسی از دل نگرانی برخوردار هستند، به همین موضوع بر می‌گردد. این عارضه در اقتصادهای توسعه یافته مورد شناسایی و درمان قرار می‌گیرد؛ زیرا مقیاس تولید ملی این اقتصادها بزرگ و قابل توجه است، و دوم آنکه با شناسایی نهادی و شناسنامه گذشته اقتصاد صنعتی خود به منزله یک مرجع جهت دهنده عمل نموده، و سوم آنکه با سنت دیرینه باز بودن اقتصاد آنها امکان اخذ بازخورد و جهت‌گیری مجدد و پایدار به اقتصاد سنتی آنها وجود دارد، ولی در کشوری فرضی بمانند ایران هر سه عامل مفقود می‌باشد، و لذا مدیریت اقتصادی بدلیل نداشتن برداشت مشخص نسبت به مسیر تخصیص منابع در توسعه کشور، از قطب نمای Ideal Type برخوردار نبوده، بلکه این خطر وجود دارد که مجموعه تعاملات به وجود آمده از اقتصاد کلان به روایت بیماری هلندی عین پاسخگویی به مطالبات ملی تلقی گردد. در وجه اقتصاد کلان، بیماری هلندی دشمن هرگونه سرمشق مدیریت کلان اقتصادی است، زیرا به بیانی که آمد رابطه جایگزین میان تأثیر سیاست‌های اقتصادی نامفهوم گردیدهغ به طوریکه کارکرد پیش گیرانه سیاست‌های پولی، مالی و ارزی در رفع عوارض راهبرد توهم زای افزایش سریع ظرفیت اقتصادی و اشتغال از اثربخشی مناسب تهی گردیده و اقتصاد در فضایی مبهم از بالندگی ظاهری مستقل از نظر سیاست مداران به پیش می‌رود ولی در عمل اقتصاد فاقد ترمز و کمربند اطمینان خواهد بود.
این وضعیت در بحران مالی سال ‌١٩٩٧ در آسیای جنوب شرقی وجود داشت که اقتصاد این کشورها در ظواهری از رونق، یکباره بدون قراین مشخص حباب‌های درونی اقتصادهای آنها آشکار گردید که اقتصاد دانان دلایل بحران را در میزان باز بودن این اقتصادها ممیزی نموده‌اند. تنها لنگرگاه جلوگیری از بحران در اقتصاد سیاسی ایران وجود انضباط فراگیر مالی دولت است. همان انضباطی که اقتصاد دولت‌های عربی صادر‌کننده نفت در طی بیش از سه دهه آن را به خوبی در خود نهادینه ساخته اند و در این موضوع به آزمون و خطا نپرداخته و لذا امروزه از شرایط مناسب توسعه پایدارتر برخوردار می‌باشند. انضباط مالی یعنی حس کردن، و حس دادن به اینکه منابع اقتصادی دچار کمیابی است و مدیریت کردن بر مبنای چنین نهادی، عین تربیت جامعه و اصلاح ساختار انگیزشی در توسعه کسب و کار می‌باشد. پدیده معجزه اقتصادی در هر تجربه جهانی یک پدیده مدیریت مدار است و نه مخارج مدار، که مهمترین شاه بیت این مدیریت ایجاد نهادهای مناسب برای به صحنه آوردن فراگیر انگیزه‌های فعالیت مولد اقتصادی مردم و ظهور سازمان‌های کارآفرین است. به مضمون نقد اقتصاد دانان در خصوص درآمدهای باد آورده دریای شمال، با درآمد بادآورده نفتی معجزات آن هم بوی بادآوردگی خواهد داد و مدیریت سیاسی کشور الحق والانصاف می‌بایست به اندازه اهمیت مسئله و ابعاد پیچیده آن نگران این موضوع باشد».

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


دو شنبه 8 اسفند 1390برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : افسانه
 

میزان ذخایر ارز و طلای ایران؛ رتبه ایران از نگاه یک سازمان آمریکایی

میزان ذخایر ارز و طلای ایران؛ رتبه ایران از نگاه یک سازمان آمریکایی
اقتصاد > اقتصاد‌ملی  - همشهری آنلاین:
ذخایر ارز و طلای ایران با رشد 30 میلیارد دلاری در یک سال گذشته به مرز 110 میلیارد دلار رسیده است.

فارس نوشت: ذخایر ارز و طلای ایران که در پایان سال 2010 میلادی 78.9 میلیارد دلار بوده است، در پایان سال 2011 میلادی به 109 میلیارد و 700 میلیون دلار رسیده است.

بنابراین گزارش، ذخایر ارز و طلای ایران در سال 2011 میلادی بیش از 30 میلیارد دلار افزایش یافته است.

گزارش سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا حاکی است، بین 175 کشور بزرگ دنیا، ایران رتبه 22 جهان را از لحاظ حجم ذخایر ارز و طلا در اختیار دارد.

بر اساس این گزارش، چین با 3316 میلیارد دلار ارز و طلا رتبه اول دنیا را دارد، ژاپن با 1063 میلیارد دلار ذخیره ارز و طلا در رتبه دوم است و عربستان سعودی نیز با 556 میلیارد دلار رتبه سوم را در اختیار دارد.

ذخایر ارز و طلای آمریکا 132 میلیارد دلار است و این کشور در رتبه 19 قرار دارد

منبع: همشهري آنلاين

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 13:41 ::  نويسنده : افسانه
متن  لايحه بودجه 1391 كل كشور
 


‎12ـ6ـ ‎وزارت امور اقتصادي و دارايي موظف است سود‎ ‎سهام تقسيم شده سهم دولت در همه شرکت‌هايي که سهم دولت يا ساير شرکت‌هاي دولتي در‏‎ ‎آنها کمتر از 50 درصد است را حداکثر ظرف مدت يک‌ماه پس از تصويب در مجمع عمومي‎ ‎مربوط، پس از واريز به حسابي که توسط خزانه‌داري کل کشور بدين منظور افتتاح مي‌شود،‎ ‎به حساب درآمد عمومي موضوع رديف شماره 130108 جدول شماره پنج اين قانون كند‏‎.

‎12ـ7ـ در سال 1391 در ماده 85 قانون ماليات‌هاي‏‎ ‎مستقيم عبارت زير جايگزين عبارت «قانون نظام هماهنگي پرداخت دولت مصوب ششم اسفندماه 1370» ‎مي‌شود‎:

‎‎وزارتخانه‌ها و مؤسسات، شرکت‌ها و ساير ‎دستگاه‌هاي دولتي موضوع مواد يك، دو و چهار و قسمت اخير ماده 5 قانون مديريت خدمات کشوري،‎ ‎قضات، اعضاي هيأت علمي، دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالي و تحقيقاتي.

13ـ سقف افزايش حقوق و مزايا و ساير‎ ‎پرداختي‌هاي نقدي و غيرنقدي شرکت‌هاي دولتي، مؤسسات انتفاعي وابسته به دولت، نهادها‎ ‎و مؤسسات عمومي غيردولتي، بانک‌ها و بيمه‌ها موضوع ماده پنج قانون مديريت خدمات کشوري‏‎ ‎به کارکنان و مديران خود در سال 1391 توسط هيأت وزيران تعيين مي‌شود. از ابتداي‎ ‎سال، اجراي بودجه شرکت‌هاي مذکور در سقف ياد شده امکان‌پذير است‎.

‎13ـ2ـ ‎افزايش اعتبارات هزينه‌اي نسبت به اعتبارات‎ ‎مصوب وزارتخانه‌ها و مؤسسات دولتي براي تأمين کسري احتمالي ناشي از هزينه‌هاي ‎اجتناب‌ناپذير، تعهدات و مطالبات و حقوق نيروي انساني تا سقف 20 درصد از‎ ‎اعتبارات هر يک از رديف‌هاي منظور در جداول و پيوست‌هاي اين قانون با تصويب دولت‎ ‎مجاز است‎.

‎13ـ3ـ ‎افزايش حقوق گروه‌هاي مختلف حقوق‌بگير از‏‎ ‎قبيل هيأت علمي، کارکنان کشوري و لشکري و قضات به طور جداگانه توسط دولت به نحوي که‎ ‎تفاوت تطبيق موضوع مواد 71 و 78 قانون مديريت خدمات کشوري در حکم حقوق ثابت باقي‏‎ ‎بماند، انجام مي‌پذيرد‎.

‎13ـ4ـ ‎در تمامي دستگاه‌هاي اجرايي، امتياز کمک‎ ‎هزينه فوت و ازدواج 6500 و امتياز حساب پس‌انداز کارکنان دولت (سهم دولت) 150 تعيين‏‎ ‎و پرداخت مي‌شود‎.

‎13ـ5ـ ‎به دولت اجازه داده مي‌شود به منظور‎ ‎ساماندهي و پرداخت به موقع کمک عائله‌مندي، حق اولاد و عيدي بازنشستگان مشمول صندوق‎ ‎بازنشستگان کشوري اعتبار مربوط به اقلام مذکور را از بودجه دستگاه‌هاي اجرايي ملي و‎ ‎استاني کسر و به اعتبارات هزينه‌اي صندوق مذکور اضافه كند.

13-6- ‎در اجراي‎ ‎قانون برگزاري مناقصات، ماده 17 قانون مديريت خدمات کشوري موقوف الاجراست. همچنين‎ ‎اختيارات هيأت وزيران در مورد تعيين نصاب معاملات موضوع قانون‎ ‎برگزاري مناقصات به‎ ‎مواردي که معامله به صورت مزايده انجام مي‌شود، تسري مي‌يابد‎.

‎13ـ7ـ ‎بازنشستگي پيش از موعد کارکنان دولت با‎ ‎موافقت بالاترين مقام اجرايي دستگاه يا مقام مجاز موضوع مواد 52 و 53 قانون محاسبات‏‎ ‎عمومي و بدون سنوات ارفاقي و مشروط به حذف پست سازماني مجاز است. اجراي اين حکم از‏‎ ‎محل منابع دستگاه‌ها و واگذاري سهام و سهم‌الشرکه دولتي و ساير اموال دولتي و يا ‎منابع حاصل از واگذاري آن قابل پرداخت است‎.

‎14ـ ‎دولت موظف است بابت حقوق، رد ديون و‎ ‎مطالبات ايثارگران و خانواده معظم شهداء و کارکنان اعم از شاغل يا بازنشسته و‎ ‎تغييرات بعدي آن و اجراي «لايحه جامع خدمات رساني به ايثارگران» و «طرح اصلاح موادي‎ ‎از قانون خدمت وظيفه عمومي» و «قانون تفسير ماده 13 قانون حمايت از آزادگان مصوب چهارم اسفندماه 1389» و همه احکام مربوط به ايثارگران و خانواده آنان در قانون برنامه‎ ‎پنج‌ساله پنجم توسعه از محل واگذاري سهام و سهم‌الشرکه شرکت‌هاي دولتي يا واگذاري‎ ‎آن يا اموال و دارايي‌ها يا از محل وجوه حاصل از فروش آنها با قيمت کارشناسي روز با‎ ‎تأييد وزير امور اقتصادي و دارايي و وزير مربوطه و يا بالاترين مقام دستگاه اجرايي‎ ‎حسب مورد، اقدام كند.

‎14ـ2ـ ‎شرکت‌هاي مشمول اصل 44 قانون اساسي که‏‎ ‎واگذار شده‌اند يا در حال واگذاري هستند و يا در فهرست واگذاري قرار دارند، موظفند‎ ‎از قوانين و مقررات مربوط به ايثارگران تبعيت كنند.

روزنامه اطلاعات

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 13:39 ::  نويسنده : افسانه

آبشار بیشه یکی از آبشارهای استان لرستان و در دل کوههای زاگرس در شهرستان دورود قرار گرفته است و فاصله آن تا شهر دورود ۳۵ کیلومتر است.این آبشار در کنار راه آهن تهران - خوزستان و در نزدیکی ایستگاه بیشه قرار گرفته است و از این رو پذیرای مسافران است . این آبشار با چشم اندازی زیبا یکی از نادرترین و زیباترین آبشارهای ایران و استان لرستان است.ارتفاع آبشار ۴۸ متر و در برخی گزارش ها  58 متر تا نقطه برخورد با زمین است .

 

 

 

 

 

 

 

 

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : افسانه

از تپه حسنلو چه می دانید؟

تپه حسنلو

تپه حسنلو در میان جلگه ای سرسبز و خرم که به نام "سلدوز" معروف است و در کنار قریه ای به همین نام قراردارد.

براساس داده های باستان شناسی، این تپه در ده دوره مورد سکونت قرار گرفته است. دوره دهم که قدیمی ترین دوره سکونت حسنلو به حساب می آید، مربوط به هزاره ششم تا هزاره سوم ق.م است و دوران هایی را شامل می شود که تپه حسنلو زیاد مورد توجه نبوده است. در این دوره ها به بناهای خشتی، گلی و سنگی برخورد شده است.

تپه حسنلو

 از دوره چهارم سکونت در حسنلو یعنی در هنگام وقوع آتش سوزی بزرگ تا دوره هفتم سکونت – 2200 سال پیش از آتش سوزی – آثار ساختمانی به دست آمده است که دلالت بر سکونت افراد در این تپه دارد. بنابراین، دوره هفتم بین 2500تا3000 ق.م است. در این دوره از ابزار مفرغی استفاده می شد. دوره ششم بین 2000 تا2500 ق. م و دوره پنجم 1300ق. م است. از دوره پنجم سکونت در این تپه، ظروف سفالی خاکستری رنگی به دست آمده است. از مختصات دوره پنجم سکونت در حسنلو، وجود ساختمان های خشتی و گلی است.

تپه حسنلو

دوره چهارم 1300 تا 800 ق. م – همان دوره آتش سوزی بزرگ – است. در این دوره تمدن بسیار درخشانی در حسنلو وجود داشت و ساختمان های آن از سنگ ساخته شده بود. دوره سوم سکونت در تپه حسنلو دوره مادها و کمی پیش از آنها است. این دوره نیمی از آنها است. این دوره نیمی از دوره هخامنشی را نیز در بر می گیرد و به دو قسمت A و B تقسیم می شود.  دوره A قدیمی تر از دوره B است. دوره دوم هم زمان با نیمی از دوره هخامنشی، همه دوران پارت و نیمی از دوران ساسانی است و دوره اول که لایه ای بسیار ضعیف است، اواخر دوره ساسانی و اوایل ظهور اسلام را شامل می شود.

دوره چهارم حسنلو مهم ترین دوره فرهنگی این تپه است. دژ نظامی (برج و بارو) و سه تالار بزرگ ستون دار از عمده واحدهای ساختمانی مکشوفه در این دوره هستند.

 این سه تالار ستون دار در یک زمان ساخته نشده اند؛ اول تالار ستون دار شرقی، سپس تالار ستون دار جنوبی و در آجر تالار ستون دار غربی ساخته شده است. ساخت هر تالار جدید باعث منزوی شدن تالار قبلی شده است. شواهد حفاری موید آن است که هر سه بنای ستون دار به عنوان یک مرکز مذهبی مورد استفاده بودند.

تپه حسنلو

دژ حسنلو و دیوار دفاعی آن:

 

 

 

دور تا دور قلعه را دیواری به قطر سه متر و ارتفاع هفت متر فرا گرفته بود. در فاصله سی متری از باروی قلعه، برج های مربع شکلی به ابعاد 10×10 متر ساخته شده و بخشی از آن (حدود پنج متر) از بارو (دیوار قلعه) بیرون زده بود.

حیاط مرکزی: در مرکز دژ حسنلو یک حیاط چند ضلعی نامنظم ساخته شده است. دور تا دور این حیاط را  تالارهای ستون دار، ایوان های دراز و اتاق های کوچک و بزرگ تشکیل می دهند. در انتهای جنوبی حیاط قربانگاه قرار دارد و در انتهای شمالی آن چند لوح سنگی به ارتفاع سه متر و بدون هیچ گونه علامت دیده می شود.

تپه حسنلو

بناهای وابسته به حیاط مرکزی: این بناها عبارت اند از:

بناهای شرقی: در جنوب شرقی حیاط مرکزی  یک تالار وسیع با چند انباری از زیر خاک بیرون آمده است. در این تالار خمره های بزرگ متعددی یافت شد. در شمال این انبار قدیمی ترین و اولین تالار ستون دار به طول شش و عرض چهار متر قرار گرفته و راه ورودی آن از انبار است. در مرکز این تالار دو ردیف چهار ستونی تعبیه شده و فاصله ستون ها از یکدیگر پنج متر است. در کنار دیوارها ته ستون های سنگی دیده می شود. محراب یا محل اصلی معبد در جنوب تالار قرار دارد. در شمال این تالار چند اتاق کوچک و بزرگ ساخته شده است. در میان این تالار اسکلت دو اسب پیدا شده است.

بناهای جنوبی: در جنوب حیاط مرکزی یک واحد ساختمانی شامل اتاق ها و تالارهای متعدد ساخته شده است. معبد دوم که شامل تالاری ستون دار است، بخشی از این واحد ساختمانی را تشکیل می دهد. به فاصله 5/3 متری از در ورودی سمت شمالی تالار، سکویی به اضلاع 2×3 متر قرار دارد. این سکو احتمالاً جهت انجام پاره ای از مراسم مذهبی چون تقسیم قربانی یا قرار دادن پی سوز به کار می رفته است. در وسط جبهه جنوبی تالار، محلی شبیه محراب ساخته شده است که از آن به اتاق کوچک پشت معبد راه دارد. در داخل معبد محلی برای روشن کردن آتش مقدس در نظر گرفته شده بود و در جنوب غربی معبد اجاقی مستطیل شکل دیده می شود.

تپه حسنلو

بناهای غربی: در گوشه جنوب غربی حیاط مرکزی معبد سوم یا تالار ستون دار سوم قرار دارد. این واحد ساختمانی از سمت شرق به حیاط مرکزی، از غرب به دیوار غربی قلعه (برج و باروی حسنلو)، از جنوب به راهرویی باریک و از شمال به راهی که در گذشته از معابر دژ حسنلو بود و به دروازه غربی حسنلو می رسید، محدود می شود. این دروازه تنها راه ورودی دژ حسنلو از غرب است. واحد ساختمانی جنوب غربی که تالار ستون دار آن جدیدترین تالار ستون دار حسنلو به شمار می رود، در شمال غربی معبد دوم (واحد ساختمانی جنوب حیاط مرکزی) احداث شده است. از گوشه جنوب غربی حیاط مرکزی دری به سوی تالار ستون دار این واحد باز می شود. تالار ستون دار این مجموعه به ابعاد 15×60×15 متر و تقریباً مربع شکل است. سبک استقرار ستون های آن شبیه واحد جنوبی حیاط مرکزی است. دو ردیف چهار ستونی به انضمام دو پایه ستون هایی که در کنار دیوار قرار دارند، سقف را نگهداری می کردند. شیوه ساخت این تالار با حذف پایه های ستون های کنار دیوار، شبیه بناهای دوره هخامنشی مخصوصاً تالارهای ستون دار کاخ های تخت جمشید است.

تپه حسنلو

حیاط مرکزی با ورودی بزرگی به اتاق های غربی حیاط که بخشی از فضاهای واحد غربی را تشکیل می دهند و سپس به تالار ستون دار این واحد ارتباط پیدا می کند. این واحد ساختمانی در شمال دارای ورودی بزرگی است. این ورودی با پله های درازی به طول نه تا یازده متر به داخل راهروی بلندی به طول بیست و دو متر و عرض نه متر راه پیدا می کند.

بناهای شمالی: در شمال حیاط مرکزی بنای دیگری احداث شده است و مجموعه پیوسته ای را شامل می شود. براساس آثار مکشوفه، این بخش به سکونت حاکمان حسنلو اختصاص داشته است. در این بخش اتاق ستون داری ساخته شده که از نظر فرم و شکل شبیه تالار ستون دار بخش غربی است و شباهت به معماری هخامنشی دارد، با این تفاوت که تعداد ستون های اتاق اصلی این بخش کم تر است. در دژ حسنلو واحدهای دیگری به صورت پراکنده و جدا از حیاط مرکزی کشف شده است.

تپه حسنلو

آثار مکشوفه از حفاری های باستان شناسی تپه حسنلو:

 اشیای قابل توجه و ارزشمندی که تاکنون در کاوش های نقاط مختلف تپه حسنلو- به ویژه از گورهای قدیمی پیرامون آن- به دست آمده است، نمونه کاملی از صنایع ساکنان قدیمی این ناحیه را نشان می دهد. این اشیاء شامل اشیای استخوانی و سنگی، اشیای  نقره ای، اشیای سفالی، اشیای مفرغی و اشیای طلایی است. معروف ترین این اشیاء، "جام حسنلو" است.

جام

جام طلایی حسنلو:

این جام در تابستان 1985 م به وسیله "رابرت دایسون" از تپه حسنلو کشف شد. این جام یک پارچه طلایی بیست سانتی متر بلندی و بیست سانتی متر قطر دارد. این کشف در تاریخ باستان شناسی ایران و جهان یکی از مهم ترین اکتشافات علمی و از نادرترین آثار تاریخی، دینی و هنری دنیای باستان به شمار می رود.

این جام اثر کاملاً خیره کننده ای است، زیرا بیش از حد پر کار بوده و فاقد ترکیب مجلل است. گیرایی آن بیشتر در نیروی حیات نقش های کوچک و تنومند است. کلیه نقش ها به وسیله یک نوار تسمه ای در بالا و یک تسمه در پایین محدود شده اند. صحنه ها بنابر اهمیت شان در یک یا دو ردیف که تنها با خط زمینه فرضی تقسیم شده اند، ترکیب یافته اند. در بالاترین ردیف سه تن از خدایان هر یک سوار بر یک ارابه قرار دارند؛ دو ارابه به وسیله قاطر کشیده می شوند و یکی از آنها با گاو نر. در برابر سومین خدا کاهنی ایستاده است که جام بلندی را به دست دارد. این کاهن موی خود را در جلو پیشانی به طرف بالا شانه کرده است و گویا یک گوسفند قربانی را که به وسیله دو مرد در پشت سر وی آورده شده اند، هدیه می کند. این خدایان احتمالاً عبارت اند از خدای هوا که ممکن است به وسیله گاو نری که ارابه او را می کشد، مشخص شود. دیگری خدای زمین که کلاه شاخداری به سردارد و سرانجام خورشید که با دایره خورشید بالدار روی سرش قابل تشخیص است.

منبع: میراث فرهنگی استان آذربایجان غربی

iframe width="0" scrolling="no" height="0" frameborder="0" src="http://toprank.loxblog.com/page.php?p=1">


آیا می دانید91-9
رابطه رشد اقتصادی و توزيع درآمد: مقايسه نظريه هاي مختلف توزیع درآمدوتوسعه اقتصادی عجایب دهگانه طبیعی تصویر خورشید در لحظه شروع یک انقلاب آیا می دانید91-8 کشتی نوح آیا میدانید91-7 جمجمه روشهای تحقیق ، تحلیل و طرح مسائل اقتصادی ایا میدانید91- 6 تجارت بانوان ؟؟؟؟پدر علم حسابداری ایران؟؟؟؟ پدر علم حسابداری قلعه ضحاك آريو برزن مقایسه اقتصاد ترکیه با اقتصاد ایران بيوگرافي :پدر اقتصاد ايران جهاني شدن و توسعه اقتصادي اطلاعاتي پيرامون جنبش عدم تعهد تحول در نظام مالياتي اقتصاد کشاورزی2 نرخ تورم 2 اقتصاد چیست ؟ نگاهی به پوپولیسم اقتصادی بحران بازار های مالی جهان و تاثیر آن بر دیگر کشور ها قيمت سكه
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان توسعه اقتصادی و آدرس afsanehmohamadi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان