ویژگی های الگوي رشد اقتصادی چين
در دنياي امروز كانونهاي قدرت و ثروت متعددي وجود دارند كه در تعامل با يكديگر هستند . حضور در رخدادهاي جهاني و گريز از حاشيه نشيني ايجاب مي نمايند كه همة كشورها از جمله ايران ، ديپلماسي اقتصادي كارآمد و مؤثري براي پيشبرد اهداف خود داشته باشد .
كوشش جمهوري اسلامي براي دستيابي به موقعيت بهتر در اقتصاد جهاني مستلزم شناخت دقيق امكانات ، تواناييها و فرصتهاي موجود است .
شايد امروزه جذب مديريت ، تجربه و سرمايههاي خارجي ، انتقال تكنولوژي ، صدور خدمات و گسترش تجارت خارجي از اولويت بالايي در مناسبات سياسي و اقتصادي جمهوري اسلامي برخوردار باشد . اما توجه به اين نكتة اساسي خالي از فايده نيست كه مزيتهاي جمهوري اسلامي در بخش انرژي ، نفت و گاز براي بسياري از صاحبان سرمايه ، بازرگان و صاحبان بنگاههاي اقتصادي وسوسه انگيز است .
الگوي ژئواكونوميك جهان و وجود سه بلوك اقتصادي در حاشية اقيانوس آرام و آسيا ، قاره آمريكا و قاره اروپا نشان ميدهد كه هر سه بلوك اقتصادي از نظر « انرژي و سوخت توسعه » نيازمند خاورميانه و خليجفارس و از جمله ايران هستند .
آنچه مسلم مينمايد اين است كه كانونهاي اقتصادي جهان ناچار به تعامل با كشورهاي صاحب انرژي و كانونهاي قدرتمند خاورميانه هستند تا از مزيتهاي اقتصادي آن بهرهگيري نمايند .
ايران ، در اين ميان بايد تلاش نمايد كه با تكيه بر مزيتهاي اقتصادي خود ، دسترسي به بازارها و فرصتهاي جهاني و تقويت اقتصاد ملي ، جذب سرمايههاي خارجي را در كانون توجه قرار دهد .
از آنجايي كه اقتصاد ملي از دو مسير تجارت و سرمايه گذاري با اقتصاد جهاني مرتبط ميشود ، بر دولت و بنگاههاي جوياي كسب و كار فرض است كه قوانين و مقررات ضروري براي ايجاد تسهيلات بيشتر در اين مسير را سرلوحه كار خود قرار دهند تا اقتصاد ملي ايران با اقتصاد جهاني تعامل سازندهاي داشته باشد . با توجه به اهميت بخش انرژي و مزيت رقابتي بالاي آن در ايران و نيز محوريت اين بخش در ارتباط با جهان خارج و جذابيت بازار ايران براي بسياري از كشورها ، ايجاد يك ساختار اعتماد آفرين در بنيانهاي سياست خارجي كه در برگيرنده منافع پايهاي كشور باشد ، ضرورتي اجتناب ناپذير دارد .
اما سؤال اصلي اين است كه توسعة ايران در راستاي سند چشمانداز 20 ساله چگونه و با چه ويژگيهايي بايد دنبال شود؟
آيا ايران قادر است از تجربيات ، دستاوردها و آموزههاي ساير ملل جهان درسهاي ارزشمندي بياموزد يا خير؟
بديهي است در هر كشوري « راه توسعه » و رسيدن به « آرزوهاي ملي » ، با عبور از تنگناهاي فراوان و توجه به بسترها ، ارزشها و داشتههاي بومي و ملي ممكن و مقدور است . بر اين اساس شايد نتوان گفت كه الگوي ساير كشورها در مدار توسعه ايران قابل پياده سازي يا كپي برداري است ، اما بهرهگيري از تجربههاي آن كشورها ، مرور اشتباهات و انحرافات آنها و نگرش جامع برداشتهها و مقدورات و شيوههاي موفقيت ساير ملتها ميتواند درسهاي آموزندهاي براي مسير توسعه پر فراز و نشيب ايران باشد .
بر همين اساس ، مطالعة اجمالي روند « رشد اقتصادي » و دستاوردهاي دو دهة گذشته جمهوري خلق چين ميتواند « تجربهاي آزمون شده » براي تخفيف خطاهاي احتمالي و وسيلهاي براي عبور از تهديدها و ربايش فرصتها تلقي گردد.
چین چگونه آغاز کرد؟
پس از انقلاب 1949 و حاكميت كمونيستها بر اين كشور و با عبور از سالهاي نخستين انقلاب، همواره دو جناح قدرت در حزب كمونيست چين ظرفيتهاي ملي را به صورت مشاركتي اداره كرده و در رهبريت اين كشور به بحثهاي جدي پرداختهاند .
در يكي دو دهه نخست انقلاب، اين مباحث تحت تأثير مائو و ياران او از رنگ و بوي چنداني برخوردار نبود اما همواره سؤالاتي نظير پرسشهاي زير در ميان نخبگان و كادرهاي حزبي جريان داشت :
1- آيا اقتصاد دولتي و گسترش بدنة دولت به نفع مردم چين است يا خير ؟
2- عنصر ناكار آمدي در بدنة دولت را چه بايد كرد ؟
3- تورم نيروي انساني در ساختار اقتصادي دولت به كجا خواهد انجاميد ؟
4- چرا بهرهوري در اقتصاد چين پائين است ؟
5- چگونه بايد فنآوري سنتي و فرسوده چين را با تكنولوژي و مديريت روز آمد اصلاح كرد؟
6- مديريت، سرمايه، اطلاعات و تواناييهاي چينيهاي ماوراء بحار و ساير ملتها را چگونه ميتوان به پكن متصل نمود؟
ماجرا از دهة 80 و با قدرت گيري بيشتر جناح عملگرا و اصلاح طلب خسته از انقلاب فرهنگي ( 76-66 ) وارد مدار جديدي شد و تفكر عمل گرايانه بجاي تفكر ايدئولوژيك و جهان ستيز، گفتمان غالب جامعه گرديد.
در اين مرحله ، شعارهاو گفتمان دوران دگرديسي تبديل سياستهاي آرماني به سياستهاي ملي بود و تغييرات ساختاري و جوهري آغاز شد.
اين شعارها عبارت بودند از :
1- ساختن چين بزرگ ، مرفه و پيشرو وظيفهاي همگاني است.
2- رفاه عمومي و توسعه صلح وظيفه حزب و دولتمردان است.
3- همة قشرهاي
نظرات شما عزیزان: